تلاش منافقین برای از بین بردن مجروحین حادثه 7 تیر
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ایرج صفاتیدزفولی، یكی از بازماندگان و جانبازان حادثه هفتم تیر در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است درباره نحوه امداد رسانی و نجات جان خود میگوید: «بر اثر شدت انفجار مچاله شده بودم و شكمم به زانوهایم چسبیده بود و تیرآهن عقب سالن و سقف بتنی فشار شدیدی بر پشت ستون فقراتم وارد میكرد اما بیهوش نشده بودم. صدای برخی عزیزان همچون شهید محمد منتظری را میشنیدم. امدادگران آمدند و با استفاده از مته برقی شروع به شكافتن آوارهای پرحجم و بتنی كردند. در این هنگام صدای تكبیر یكی از جانبازان را میشنیدم. از او پرسیدم شما چه كسی هستید. وی در پاسخ گفت: باغانی هستم. او را شناختم، نماینده مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی بود.
ساعت حدود 1 بامداد بود كه ناگهان جریان هوا را احساس كردم. دستان خود را حركت دادم تا به این وسیله زندهبودن خود را به امدادگران اطلاع بدهم. كارِ برداشت آوارها خیلی سخت بود و به همین علت حدود ساعت 3:30 دقیقه بامداد از زیر آوار بیرون كشیدهشدم. براثر این فاجعه بدنم به خونریزی افتادهبود، چشمهایم جایی را نمیدید. لب پایین من حدود 3 سانتی متر شكاف برداشته بود و 5مهره كمرم و 2دندانم شكسته بود.
شب حادثه پس از آن كه به بیمارستان طرفه برده شدم اولین كسی كه بالای سرم آمد مرحوم محمد نصراللهی نماینده دیگر آبادان در مجلس شورای اسلامی بود و با هم صحبت كردیم و وی خبر مجروح شدنم را به خانواده كه جلوی بیمارستان آمده بودند اطلاع داد... روز بعد از حادثه دكتری كه قرار بود به لبم بخیه بزند اظهار داشت داروی بیحسی در بیمارستان موجود نیست و لذا بدون بیحسی موضعی موافقت كردم كه لب شكاف خوردهام را بخیه كنند. دو سه روز بعد شهید رجایی به ملاقات مجروحین بیمارستان طرفه آمد. در حالیكه دراز كشیده بودم به مجردی كه مرا دید غافلگیرانه دستم را گرفت و بوسید و شرمندهام ساخت. در آن حالت از ایشان تقاضا كردم یادمانی برروی قبور و یا محل حادثه شهدای هفتم تیر ساخته شود. البته نمیدانستم كه دو ماه بعد در ساختمان نخستوزیری ایشان نیز به فیض شهادت نائل میشود و در مكانی كه شهدای هفت تیر مدفونند او نیز جای خواهد گرفت و چند سال بعد این یادمان برروی قبور شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور ساخته خواهد شد.
پزشکی منافقین!
حدوداً یك هفته بعد از بیمارستان طرفه به بیمارستان اختر منتقل شدیم. در آنجا دكتر جزایری كه او نیز ارتوپد و از پزشكان بیمارستان اختر و ضمناً معاون امور مجلس وزارت بهداشت و درمان نیز بود به بنده گفت پزشك معالج شما از منافقین بود و به همین علت به بیمارستان اختر منتقل شدید. بعد از چهل روز كه بنا به دستور پزشكان معالج به پشت خوابیده بودم و نمیبایستی حركت كنم و خیلی هم از این بابت اذیت شدم با ویلچر از بیمارستان مرخص شدم و چند روز بعد كارم را در مجلس آغاز كردم.