مروری بر مواضع آیتالله طالقانی در مواجهه با سازمان مجاهدین خلق
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله سید محمود علایی طالقانی از شخصیتهای موثر در فرایند انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که نام او در برهههایی از تاریخ با مصادره گروههای فرصتطلب مواجه شده است. او که از سوی سازمان مجاهدین خلق «پدر طالقانی» خوانده میشد، اتفاقا مواضع قاطعی در مواجهه با منافقین اتخاذ میکرد به طوری که چندین بار سرکردههای سازمان را از خانه خود بیرون کرده و حتی بعد از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان و قبول مارکسیسم، شخصا در مقابله با مشی آنها وارد عمل شد.
موضعگیریها و روابط آیتالله طالقاني در ارتباط با سازمان مجاهدين خلق را ميتوان به سه دوره مشخص تقسيم كرد: دوره اول از آشنايي طالقاني با بنيانگذاران اين سازمان بخصوص حنيفنژاد و محسن قبل از تأسيس سازمان شروع شد. در اين دوره طالقاني از حاميان مجاهدين خلق است. دوره دوم شامل بازه زمانی بعد از اعدام حنیفنژاد تا تغيير ايدئولوژي سازمان است. در اين دوره طالقاني ضمن حفظ ارتباط خود با مجاهدين خلق و تلاش در هدايت آنها به راه صحيح، نهايتاً با آگاه شدن از تغيير موضع و ايدئولوژي مجاهدين خلق با آنها قطع رابطه كرد. و دوره سوم كه به نوعي يك رابطه يكطرفه است، از زمان قطع رابطه طالقاني با اين گروه آغاز شد و تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت. در اين دوره مجاهدين خلق سعي داشتند با مصادره نام طالقاني از نفوذ و محبوبيت وي به نفع تشكيلات خود سوءاستفاده كنند.
این یادداشت فراز و فرود روابط آیتالله طالقانی با سازمان مجاهدین خلق را قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بررسی میکند.
حمایت از بنیانگذارن سازمان مجاهدین خلق
بنیانگذران سازمان مجاهدین خلق از چهرههای شناختهشده نهضت آزادی ایران بودند و خود را از هواخواهان مهدی بازرگان و آیتالله طالقانی معرفی میکردند. در سوی مقابل نهضتآزادی نیز آنها را «فرزندان» خود خطاب میکرد.[1] موسسین اولیه مجاهدین خلق که مدتی چند هم با آیتالله طالقانی در زندان قزلقلعه همبند بودند علاقه وافری به وی داشتند چنانکه محمد حنیفنژاد هشتماه با طالقانی در زندان زیسته بود.[2]
هنگامی که آیتالله طالقانی در سال 1346 از زندان آزاد شد، جمعی از اعضای سازمان مجاهدین خلق طی گزارشی او را در جریان فعالیتهای خود گذاشتند و با تحسین وی مواجه شدند. از همین رو بود که سازمان که در ابتدای راه خود به شدت متاثر از نهضت آزادی بود، در اولین بند بیانیه اعلام موجودیت خود از «سران مومن و فداکار نهضت آزادی» تقدیر کرد.
وقتی گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بعد از ماجرای هواپیماربایی از دبی به عراق منتقل شدند، اعضای سازمان برای ممانعت از تحویل آنها به رژیم ایران، دست به دامانآیتالله طالقانی شدند تا وی ضمن نگارش نامه به امام خمینی که در آن دوران در نجف حضور داشتند، طلب استمداد کنند. به همین منظور «آقای طالقانی نامهای در یک تقویم جیبی و با خط نامرئی» خطاب به امام نگاشت و در آن ضمن تاکید بر مبارزات سیاسی دستگیرشدگان از ایشان خواست برای آزادی آنان از زندان بغداد تلاش کنند.[3] اما از این اقدام، نتیجهای جز عدم همراهی امام حاصل نشد.
در شهريور 1350 به دنبال لو رفتن سازمان و دستگيري بيش از پنجاه نفر از كادر رهبري و اعضاي فعال سازمان و اعتراف يكي از اعضاي آن به ارتباط طالقاني با مجاهدين خلق، آیتالله طالقاني نيز دستگير و چندی بعد به زابل تبعيد شد و در همانجا بود که خبر اعدام حنیفنژاد و محسن را شنید و این خبر باعث تاثر او گردید.[4]
واکنش به تغییر ایدئولوژی سازمان
همراهی و حمایت طالقانی از سازمان تا سال 54 و قبل از برملا شدن تغییر ایدئولوژی و قبول مارکسیسم از سوی آنها ادامه داشت. تا اینکه تفوق جریان چپگرا در سازمان و متعاقب آن گرایش کادر مرکزی به مارکسیست و سپس اعلام تغییر مواضع استراتژیک، و به دنبال آن تسویههای درون سازمانی، طالقانی را به شدت متاثر کرد.
طالقانی پس از اطلاع از مارکسیست شدن سازمان در راستای نجات آنها کوشید و حتی در یک جلسه محرمانه با بهرام آرام و تقی شهرام به گفتوگو نشست. شهرام در خصوص اين ملاقات ميگويد: «ظرف نيم ساعت ماجراي تغيير ايدئولوژي را شرح دادم. در طول اين مدت آقاي طالقاني ساكت بود و حرفي نزد و حرف من تمام شد. با صدايي كه آشكارا ميلرزيد، پرسيد: خوب! حالا اسم خودتان و سازمان را چي گذاشتهايد؟ گفتم: هيچ! همان «سازمان مجاهدين خلق ايران» كه برافروخته شد و گفت: شما حق نداشتيد اين كار را بكنيد.»
اعضای مارکسیست شده سازمان وقتی با واکنش طالقانی مواجه شدند او را تهدید به ترور کردند. بنا بر اعترافات وحيد افراخته كه در اين ملاقات حضور داشته است، سازمان صریحا به وی اعلام کرد: «اگر صدايت درمورد تغيير ايدئولوژي دربيايد، تو را ميكشيم و وانمود ميكنيم كه رژيم تو را كشته...» اما با پاسخ آیتالله مواجه شدند که: «من عمري از توپ و تانك رژيم آمريكايي شاه نترسيدم، توقع داريد اكنون از يك اسلحه قراضه شما بترسم؟»
چندی بعد ساواک پس از دستگیری چند تن از اعضای سازمان و اعتراف دو نفر از آنها (افراخته و خاموشی)، به جزئیات کاملی از نحوه ارتباط طالقانی با سازمان در گذشته پی برد. اندکی پیش از این هم ساواک در بازرسی از منزل طالقانی مدارک مشکوکی کشف کرده بود. لذا با لو رفتن روابط طالقانی با سازمان وی دستگیر و روانه کمیته مشترک ضد خرابکاری شد و هشت ماه بعد به اوین انتقال یافت.
در آن هنگام در داخل و خارج از زندان بحث درباره نحوه تعامل با سازمان که اکنون مارکسیست شده بود، داغ بود. در چنین شرایطی با تدبیر طالقانی، گروهی از روحانیون مبارز ضمن صدور فتوایی شرعی، به افشای مرام فکری و عقیدتی سازمان اقدام کردند. براساس اسناد ساواک، متن اولیه این فتوا که در اواخر اسفند 1354 به صورت شفاهی صادر شد در ابتدا توسط طالقانی تنظیم شده و به تائید دیگر روحانیون مبارز رسیده بود. این فتوا که به فتوای «نجس _ پاکی» معروف شد، «با در نظر گرفتن همه جهات شرعی و سیاسی با توجه به حکم قطعی نجاست کفار از جمله مارکسیستها» بر «جدایی مسلمانان از مارکسیستها» تاکید میکرد. این بیانیه رسما نشست و برخاست با مجاهدین خلق را «حرام» اعلام نموده و تاکید کرد: «باید از آنان جدا شد و آنان را کافر شمرد.»
آنچه مسلم است پس از آشکار شدن انحراف مجاهدين خلق، طالقاني هيچگونه همكاري با سازمان نداشته. هرچند كه رهبران ناخلف این سازمان پس از قطع رابطه طالقاني با آنها همچنان خود را به وی میچسباندند. با اين حال و با توجه به سعه صدري كه طالقاني داشت، همواره در هر فرصتي كه روي ميداد مجاهدين خلق را به بازگشت به قرآن و پيروي از سنت نبوي و غور و تفكر در آن دعوت ميكرد.
برخورد قاطع با منافقین
آیتالله طالقانی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی طی یک سخنرانی به تحلیل فعالیتهای جریان چپگرا در ایران پرداخت و اذعان داشت که آنها همواره درصدد ضربه زدن به مردم ایران بودهاند. با این حال او در سالهای بعد از پیروزی انقلاب امیدوار به بازگشت و نجات فریب خوردگان سازمان بود به طوری که میگفت: «شما خیال میکنید که من طرفدار این گروهها هستم؟ من مطمئنم اگر این گروهها بفهمند که من حرفی بر خلافشان زدهام یا بزنم از من میبرند. ولی من غرضم از مدارا با اینها این است که اینها به اسلام جلب شوند تا بتوانیم اشتباهاتشان را رفع کنیم. کاری کنیم که به راه بیایند.»[5]
مجاهدين خلق درصدد آن بودند تا با انتشار اعلاميههاي متفاوت تحت عناويني از جمله «رهبر خميني، رئيسجمهور طالقاني» و يا «پيشنهاد فرماندهي و نظارت عاليه آيتالله طالقاني بر نيروهاي مسلح كليه سازمانها و گروههاي پاسدار انقلاب» طالقاني را در برابر امام قرار دهند. اينگونه تبليغات سوء مجاهدين خلق تا حدي گسترده بود كه بسياري را بر آن داشت که طالقاني با سازمان همکاری میکند. در صورتيكه اسناد، مدارك و موضعگـيريهاي طالقاني حاکی از عدم همراهی وی با آنها است و نشان میدهد به محض تغيير ايدئولوژي سازمان آیتالله طالقانی نيز دست از حمايت فكري و معنوي آنان برداشته و همواره مواضعي روشن و صريح در قبال اين سازمان اتخاذ میکرد.[6]
ولیالله چهپور از نزدیکان آیتالله طالقانی، با تاکید بر وسعت مشرب و سعه صدر او، به موضعگیری وی در برابر جریان نفاق اشاره کرده و میگوید: «آقای طالقانی در مورد انحرافات اعتقادی آنها خیلی حساسیت داشت...» و موضع خود نسبت به سازمان منافقین را به روشنی بروز میداد؛ بهطوری که به چهپور گفته بود: «از هر ده بار تقاضای ملاقات رجوی یک بار او را بپذیر.»
مهدی طالقانی نیز به یاد میآورد: «زمانی که دفتر مجاهدین [خلق] در خیابان ولیعصر(عج) را گرفتند و تخلیه کردند، مسعود رجوی خیلی ناراحت شد و با یکی دو نفر از دوستانش آمدند منزل ما که به مرحوم پدرم شکایت کنند. مرحوم شانهچی که مسئول دفتر پدرم بود، به آنها گفت آقای طالقانی بهشدت از شما ناراحت است و بهتر است که پیش او نروید. اما آنها اصرار کردند که ما حتماً باید ایشان را ببینیم و رفتند به اتاق مرحوم پدرم. پدرم بهشدت با آنها برخورد کرد و از منزل بیرونشان کرد.»[7]
ولیالله چهپور درباره واکنش آیتالله طالقانی به سوءاستفادههای منافقین میگوید: «در مورد سوءاستفادههای سیاسی منافقین هم باید گفت آقای طالقانی تا جایی که مقدور بود، تلاش میکرد آنان نتوانند از وجهه ایشان به نفع خود هزینه کنند. در جریان مسافرت ایشان به چالکرود که بر اثر فشارهای سیاسی و جهت رفع خستگی بود و عناصر فرصتطلب این موضوع را بهانه تبلیغ علیه نظام کرده و تظاهراتی به راه انداختند، وقتی که حاج احمد آقا فرزند امام به چالكرود آمدند و به ایشان اطلاع دادند که منافقین گفتهاند حاضرند نیروهای نظامی خود را تحت اختیار آقای طالقانی قرار دهند، به شدت برآشفت و علیرغم اینکه تصمیم داشت تا مدت بیشتری را برای تمدد اعصاب در آنجا بماند، به سفر خود خاتمه داده و برای دیدار امام رهسپار قم شد و به غائله خاتمه داد.»[8]
به گفته چهپور آیتالله طالقانی در مواردی که میدید تسامح اثر معکوس دارد، قاطعانه موضع میگرفت؛ «نظير موضعی که ایشان یکی دو هفته قبل از رحلت خود در خطبههای نماز جمعه تهران عليه منافقین اتخاذ کرد و از آنها به عنوان چپیها و جوجه کمونیستها نام برد.» مهدی طالقانی هم با اشاره به موضعگیریهای پدرش علیه سازمان مجاهدین خلق در اوایل پیروزی انقلاب یادآور میشود آیتالله طالقانی «بعد از انقلاب به جوانان توصیه میکرد که به سمت مجاهدین نروند.»
آيتالله طالقاني میدانست حضرت امام به خط مشي و روش منافقين معترض بوده و مخالف آنهاست، لذا وي به عنوان يكي از پيروان واقعي امام نميتوانست از كنار اين جريان بيتفاوت بگذرد. ارادت طالقاني نسبت به امام از اين جملات به خوبي نمايان است: «...اين مخلص كه نسبت به رهبري ايشان بارها و بارها نظر دادهام و رهبري قاطع ايشان را براي خود پذيرفتهام و هميشه سعي كردهام كه مشي من از مشي اين شخصيت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد.»[9]
همّ مرحوم طالقاني اين بود تا مانع از رویارویی سازمان با فرايند انقلاب شود اما وقتي ميديد كه آنان نسبت به نصايح امام بيتوجه هستند، شیوه برخورد قاطع با آنها را در پیش گرفت. لطفالله میثمی میگوید: «در آخرين ديداري كه با ايشان داشتم آيتالله طالقاني تصريح كرد كه تنها دليلي كه من تاكنون رابطه دارم و برخي مواضع آنها را تأييد ميكنم اين است كه نميخواهم آنها به خانه تيمي بروند و جنگ مسلحانه را شروع كنند.»
موضعگیریهای آیتالله طالقانی علیه منافقین چالشي ديگر برای آنها بود. نهتنها منافقین نتوانستند طالقاني را در مقابل امام قرار دهند بلكه بنابر اعتراف مسعود رجوي، طالقاني «موي دماغ» آنها شده بود. لطفالله ميثمي در اين باره ميگويد: «اواخر عمر ايشان مسعود رجوي در محفلي گفته بود آقاي طالقاني دارد موي دماغ ما ميشود، زيرا در سه مورد استراتژيك با ما اختلاف دارد.» سه راهبرد اختلافي منافقين با آيتالله طالقاني عبارت بود از: موضع قاطع آيتالله طالقاني در مقابل ماركسيستها؛ موضع او در قبال بحران كردستان؛ و موضع خالصانه و ارادتمندانه طالقاني نسبت به امام.
آیتالله طالقاني سياستمداری بود كه اسير سياستبازي نشد و به تعبیر امام «یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند.» او سرانجام در مرحلهاي كه منافقين آن را «فاز سياسي» ناميده بودند نیز سربلند بيرون آمد.[10]
پینوشتها:
1- مهندس مهدی بازرگان خطاب به مجاهدین خلق بیان داشته بود: «مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید، در سال ۱۳۴۳ که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید، بدون آن که از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید. مبانی فکری و تعلیمات اولیه شما را کتابها و بحث و تحلیلها و تجربیاتی که از نهضت [آزادی] گرفتید تشکیل میداد.»
2- علیرضا ملایی توانی، زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی، تهران: نی، ص 250
3- محسن نجات حسینی، بر فراز خلیج فارس، تهران: نی، ص 159
4- حشمتالله عزیزی، زندگی و مبارزات آیتالله طالقانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 120
5- علیرضا ملایی توانی، زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی، ص 360
6- حشمتالله عزیزی، زندگی و مبارزات آیتالله طالقانی، ص 129 و 130
7- روزنامه فرهیختگان، دوشنبه 19 شهریور 1397
8- همراه پیر پاک (خاطرات ولیالله چهپور)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 121
9- علی کردی، آیتالله طالقانی و گروههای سیاسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 173
10- پيشين، ص177