درنگی در خاطرات حاج احمد قدیریان

عزمِ جزم رزمندگان اسلام برای بازپس‌گيری آبادان/ «امداد الهی» در جریان شکست حصر آبادان

معاون اجرایی شهید قدوسی در دادستانی کل انقلاب در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، به ذکر خاطره‌ای از امدادهای غیبی در دوران دفاع مقدس می‌پردازد.
چهارشنبه ۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۳

پایگاه مرکز اسنادانقلاب اسلامی؛ صفحات تاریخ دفاع مقدس دارای ابعاد بسیاری است که هنوز ناشناخته مانده است و همچنان بعد از گذشت سال‌ها، می‌توان با آب و تاب درباره آن صحبت کرد. امدادهای الهی و غیبی یکی از ابعاد مهم جنگ است که به کرات در خاطرات و روایت‌های رزمندگان و فرماندهان جنگ دیده می‌شود.

حاج احمد قدیریان در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است، خاطره جالبی را از دوران جنگ تحمیلی روایت می‌کند که به بحث امدادهای غیبی می‌پردازد. او می‌گوید: هنگامی كه آبادان را محاصره كرده بودند، حضرت امام خمينی (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) فرمان دادند حصر آبادان بايد شكسته شود. بنابراين نيروهاي بسيجی، سپاهی و ارتشی عزم خود را برای بازپس گيری آبادان جزم كردند.

خاكريزها و سنگرهای عراقی در 50 متری سنگرهای ايرانی‌ها قرار داشت. نيروهای حاضر در آبادان در درگيری‌های خويش با دشمن همه مهمات خود را مصرف كرده بودند و احتياج فراوانی به مهمات داشتند، پس بايد برای مقاومتِ نيروها به آن‌ها مهمات می‌رسيد. امّا چون جاده‌های اهواز به آبادان توسط هواپيماهای عراقی و موشک‌های زمين به زمين ناامن بود، رزمندگان مجبور بودند از قاطر برای انتقال مهمات استفاده كنند.

هنگامی كه اين قاطرهای حامل مهمات به نزديک سنگرهای خودی رسيدند، بچه‌ها خوشحال و خندان بودند كه با اين تجهيزات امشب و فردا دشمن بعثی را به عقب خواهند راند. امّا هنگامی كه مهمات قاطر اولی را پياده مي‌كردند، ناگهان قاطر دومی از روی خاكريز ايراني‌ها گذشت و به طرف خاكريز نيروهای بعثی به حركت درآمد. بچه‌های رزمنده نيز اجاز نداشتند به دنبال قاطر بروند، زيرا مورد هدف تيرهای دشمن قرار می‌گرفتند. فرمانده عمليات نيز كه با بيسيم از اين اتفاق آگاه شده بود، دستور داد هيچكس حقِ رفتن به‌دنبال قاطر را ندارد.

آن روز با اضطراب و ناراحتي به شب رسانده شد و در نهايت لحظه عمليات فرا رسيد. همه بيدار و مراقب و آماده حمله بودند، امّا از كمبود تجهيزات و مهمات بسيار نگران؛ بالاخره نيمه‌های شب عمليات شروع شد. عمليات شکست حصر آبادان به قدری برق‌آسا انجام شد كه جمع كثيری از نيروهای بعثی تسليم و بعضی از ادوات آنها به غنيمت گرفته شد و تعدادی نيز اسير گشتند كه در بين اسرا يک افسر ارشدِ بعثی عراقی بود.

وقتي از اوضاع و احوال پشت جبهه دشمن از وي سؤال مي‌شد، نكته مهمی كه آن افسر گفت اين بود: «شما وقتی آن قاطر پر از تجهيزات را برای ما فرستاديد، تصور كرديم كه شما چقدر تجهيزات داريد و اين قاطر با بار مهمات نمونه‌ای كوچک از تجهيزات و مهمات شماست. پس ما با يک روحيه ضعيف و ارادهای لرزان در مقابل نيروی شما ايستاديم.»

آری خداوند اسباب و وسايل پيروزی را با آن حركت برای رزمندگان تضمين كرد. به راستی خداوند به هركس و گروهی كه بخواهد لطف برساند، هيچكس نمی‌تواند مانع آن شود و اين نمونه‌ای كوچک از امدادهای غیبی خداوند بود كه هميشه ما را در صحنه‌های جنگ كمک می‌كرد.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات