خاطره شنیدنی از محسن رفیقدوست درباره توجه امام به حلالیت طلبی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ محسن رفیقدوست در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، با اشاره به مراقبت امام خمینی نسبت به رفتار خود در رابطه با اطرافیان در بحبوحه حوادث روزهای پیروزی انقلاب میگوید: « یکی از خاطرات جالبی که از ایام دهه فجر و اقامت امام در مدرسه علوی دارم مربوط به نماز مغرب و عشا حضرت امام در مدرسه علوی است. فکر میکنم اواخر دهه فجر بود- درست یادم نیست - امام که دیدار و نیز نمازشان تمام شده بود به طرف اتاق محل اقامتشان میرفتند. دستشان در دست من بود و یک دستشان را هم بر شانهام گذاشته بودند. هنگامی که به همراه هم از پلهها بالا میرفتیم، امام یک باره دست مبارکشان را از دستم کشیدند. وقتی این حرکت امام را دیدم احساس کردم که امام از من دلگیر شدهاند. حالت عجیبی به من دست داد و نزدیک بود که روح از بدنم خارج شود.
خدمت مبارکشان عرض کردم که آقا موقع برگشتن از نماز شما ناگهان دستتان را از دستم بیرون کشیدید گویا از من رنجیده خاطر شده بودید. ایشان فرمودند نه، اگر کاری کردهام به علت خستگی دست و غیرارادی بود و هیچ مسئلهای نشده که از تو رنجیده باشم. بغض گلویم را گرفته بود. همین که این جمله را از ایشان شنیدم گریهام گرفت و گریستم. امام بعد فرمودند: «حالا از من راضی شدید؟» تا امام این جمله را فرمودند من گریستم. دوباره ایشان فرمودند: «از من راضی شدید؟» من جلو رفتم و زانوها، سینه و گونه امام را بوسیدم و بلند شدم. با اجازه ایشان خواستم بیرون بروم که برای بار سوم ایشان فرمودند: «راضی شدید و گذشت کردید؟» صورتم را برگردانیدم و گفتم: «آقا، خدا پدرت را بیامرزد، بگذار ما برویم.»