نقدی بر کتاب "مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت"
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کتابِ «مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت» توسط موسسه خدمات فرهنگی رسا برای اولین بار در سال 1377 در تهران منتشر شده است. این کتاب به قلم سرهنگ غلامرضا نجاتی، در دو جلد و 1266 صفحه نوشته شده است. جلد اول اثر مذکور که در اینجا برای بررسی و نقد مورد تاکید قرار گرفته، منهای مقدمه، پیشگفتار، ضمائم و اعلام، 612 صفحه میباشد.از آنجایی که جلد دوم اثر حاضر در ادامه و درپیوند با جلد اول می باشد،تا حدودی در قسمت بررسی و نقد مقاله حاضر از آن بهره گرفته شده است.
در این مقاله سعی شده است که تا در حد توان حول دو محور «نقد محتوایی» و « نقد روشی» مطالب کتاب حاضر مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.
نقد محتوایی:
1. تحلیلهای متاثر از گفتمان ِضدِ روحانیت:
نجاتی در کتاب مذکور از یک سو فعالیتهای ضد استعماری و استبدادی آیتالله کاشانی را تا اندازهای نادیده انگاشته و از سوی دیگر نقش او را در جریان قیام سی تیر تا حدودی کم رنگ جلوه داده است. در عین حال، وی را فاقد آگاهی از مسائل سیاسی و اقتصادی ایران و جهان دانسته است. نجاتی در حالیکه آیتالله کاشانی را از یک طرف جاه طلب و سودجو معرفی میکند، از طرف دیگر اذعان میدارد که زندگی آیتالله کاشانی ساده و بی تکلف میباشد. این مساله از یک سو تناقض گویی در نوشتههای نجاتی را مشخص میکند و از سوی دیگر تاثیر گفتمان ضد روحانیت را در تحلیلهای او نمایان میسازد.
این تاثیر گفتمان در تحلیلهای وی زمانی مشخصتر میشود که او آیتالله کاشانی را به خاطر مخالفت با انحلال مجلس هفدهم به عنوان کسی که به صف دشمنان مصدق پیوسته است، یاد میکند. دراینجا لازم به ذکر است که علت مخالفت آیتالله کاشانی با مصدق در انحلال مجلس هفدهم، در تفاوت ارزشهای سیاسی، رهیافت ها و ارجحیتهای آیتالله کاشانی ومصدق نهفته بود.
تفاوت در رهیافتهای این دو زمانی روشنتر میگردد که وقتی محمدرضا شاه در 9 اسفند تصمیم به خروج از ایران گرفت، آیتالله کاشانی از آنجایی که میپنداشت مصدق تاب مقاومت در برابر حزب توده را ندارد و تنها چاره کار حفظ شاه است، با نظر مثبت ِمصدق در رفتن شاه مخالفت کرد. این درحالی است که آیتالله کاشانی در مورد مساله نفت و سیاست خارجی از نظریات مصدق و دولت وی حمایت میکرد و از نفوذ خود در جهت پیشبرد نهضت ملی شدن صنعت نفت و پشتیبانی از مصدق در قیام سی تیر بهره میبرد.
2. نگاه تک بعدی به جنبههای شخصیتی مصدق
نویسنده از آنجایی که در شمار تاریخنگاران ملیگرا میباشد، به جنبههای میهنپرستی و ضد استعماری شخصیت مصدق توجه بیشتری مبذول داشته است و از این رو به ضعفهای شخصیتی مصدق تا حدودی اشاره نکرده است. داشتن عقاید خوش بینانه، تاکید بر نظرات شخصی و سازش و مدارا با مخالفین و انتصاب نزدیکان خود به مناصب دولتی که ناشی از خصلت طبقاتی مصدق میگردید، از جمله موارد ضعف شخصیتی مصدق بود. سه مورد از اقدامات وی که نتیجه ضعفهای عقیدتی و شخصیتی وی میباشد عبارتند از:
1. با این که مصدق با تاسیس مجلس موسسان در سال1328، که برای افزایش اختیارات محمد رضا تشکیل شده بود، مخالفت کرد و مصوبات آن را غیر قانونی دانست، به دلیل عقاید خوش بینانه از محمدرضا شاه در این مجلس تمجید کرد.
2. مصدق پس از آنکه زمام امور را در دست گرفت، انتظار میرفت که وزراء خود را از میان عناصر صالح، خوشنام و فعال در داخل و خارج«جبهه ملی»انتخاب کند ولی مصدق بنا به همان رویه مدارا و سازش با مخالفین، وزراء و همکاران دولتی خود را از عناصری که در جبهه مخالف او بودند از جمله«جواد بوشهری»،عامل نشاندار انگلیسی، برگزید.
3. روز 25 تیر 1331،مصدق در حالی که پست وزارت جنگ را به نام خود ثبت کرده بود، در دربار حاضر شد. محمدرضا شاه به عنوان فرمانده کل قوا با واگذاری این سمت به مصدق مخالفت کرد ودر نتیجه مصدق از سمت نخست وزیری استعفا داد.استعفایی که موجب تشکیل دولت قوام السلطنه گردید. خبر استعفای مصدق، نخستوزیر شدن قوام و پخش اعلامیه شدیدالحن قوام نسبت به دولت مصدق و طرفداران آن، موجب واکنش فوری مردم و شکل گیری قیام 30 تیر1331 گردید. قیامی که جنبههای ضد سلطنتی داشته و با سخنان کوبنده آیتالله کاشانی علیه دولت قوام همراه بود. این قیام باعث عقب نشینی شاه و شکلگیری دوره دوم زمامداری مصدق گردید. البته این دوره آبستن حوادث ناخوشایندی برای مصدق بود. وی بعلت تاثیر پذیرفتن از خودمحوری که از ضعفهای شخصیتی وی میشد، نه تنها در تحکیم روابط خود با آیتالله کاشانی کوشش نکرد بلکه توصیهها و پیشنهادات روشنبینانه وی را نادیده انگاشت.
3.تحلیلهای یک جانبه و نادرست از برخی جریانات:
اگر چه میزان توجه به واقعیات، دقت نظر و استفاده از منابع مهم و دسته اول بر ارزش تاریخی کتابِ حاضر افزوده است ولی عدم داوریهای بیطرفانه ناشی از حاکمیت دیگاه ناسیونالیستی، بی توجهی به مقطع زمانی و عوامل القاء کننده در برخی جریانات تاریخی موجب ارائه تحلیلهای نادرست توسط غلامرضا نجاتی شده است.
به عنوان مثال، در جریان واقعه 28 مرداد 1332 برقراری تماسهای مکرر توسط افراد خود فروخته سیاسی با آیتالله کاشانی که از جمله ترفندهای شاه و بیگانگان جهت اختلاف افکنی در نهضت بود، موجب گردید که بسیاری از سیاست پیشگان و محققین از جمله نجاتی چنین تصور کنند که آیتالله کاشانی آشکارا طرفدار شاه بوده است. این در حالی است که بعد از واقعه 28 مرداد 1332 آیتالله کاشانی به مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی خود ادامه داد. البته در اینجا این نکته لازم به ذکر است که اینگونه ترفندهای شاه و بیگانگان نسبت به مصدق نیز صورت گرفته بود و همین امر موجب شده بود که عدهای از مورخین برخی از اشتباهات مصدق را به پای طرفداری او از بیگانگان بنویسند.
4. ارائه اطلاعات غیر جامع بر مبنای حقایق نیمبند:
نویسنده کتاب«مصدق،سالهای مبارزه و مقاومت» یا از روی غفلت و یا به دلیل عدم دسترسی به پیشینه روابط ایران و آمریکا که بر مبنای «گفتمان تاراج» استوار بوده است، دولت آمریکا را تا شکلگیری جریانِ کودتای 28 مرداد دوستِ دولت ایران قلمداد میکند. از اینرو نویسنده در انتهای صفحات جلد اول اثر خویش، ذیل عنوان «یاران در صف دشمنان» از تغییر موضع دولت آمریکا نسبت به دولت ایران و همراه شدن ایشان با دشمنان مصدق یاد می کند. به عبارت دیگر، از آنجاییکه تا کودتای28 مرداد1332، فرهنگ وارداتی دولت آمریکا شعارهای مردم پسند و دروغین مبتنی بر استقلال، آزادی ودوستی را تبلیغ می کرد، بسیاری از نخبگان، روشنفکران و حتی مورخین، تحت تاثیر این شعارها قرارگرفته بودند.غلامرضا نجاتی نیز تحت تاثیر این شعارها از بیان پیشینه روابط ایران و آمریکا که بر مبنای «گفتمان تاراج» استوار بوده است،غفلت کرده است.
5. تقسیم بندی غیر منصفانه ناشی از موضع فکری نویسنده:
نجاتی در صفحات 159 - 162 جلد اول کتاب حاضر، ابتدا از جایگاه روحانیت شیعه در ساختار اجتماعی ایران سخن میراند و سپس بر مبنای اصولی که ناشی از مواضع فکری دوگانه انگار ناسیونالسیتی و غیر ناسیونالیستی میباشد به تقسیم بندی غیر منصفانه روحانیون میپردازد. بدین ترتیب، گروهی از جمله آیتالله بروجردی را بیتفاوت به امور سیاسی قلمداد میکند و آیتالله کاشانی را بدون در نظر گرفتن کارنامه ضد استعماری و ضد استبدادی وی در راس سلطنت طلبان قرار میدهد.سپس،گروه سوم را تنها به خاطر حمایت از مصدق تا بعد از کودتای 28 مرداد،علمای دارای تعهد و تقوا معرفی میکند.
این نوع تقسیم بندیها که از اصول واقع گرایانه برخوردار نیستند متاسفانه در بخشی از جریان تاریخنگاری به چشم میخورد. به عنوان مثال میتوان از سید حسن مدرس، شهید راه مبارزه با حکومت دیکتاتوری رضاخان، یاد کرد. مدرس که عملکرد سیاسیاش حاکی از صداقت و شجاعت بود و با هوشمندی و درایت به عمق واقعی خطرات قرارداد 1919 بین وثوق الدوله- رئیس الوزرای وقت ایران- و سرپرسی کاکس نماینده انگلیس در خلیج فارس را برای استقلال ایران پیشبینی کرده بود، وقتی با جنبش جمهوری خواهی تحت حمایت رضاخان به مخالفت برخاست مورد تهمت و اهانت قرار گرفت. حتی عدهای وی را قدرت طلب و ریاست جو معرفی کردند. این در حالی است که حمایت رضاخان از جنبش جمهوری خواهی، تلاش مقدماتی بود برای استقرار دیکتاتوری در ایران.
6. عدم واکاویهای همه جانبه درباره نقش و عملکرد روشنفکران ناسیونالیست:
نویسنده کتاب حاضر تا حدودی از واکاوی همه جانبه نقش و عملکرد روشنفکران در جریانات منتهی به کودتا 28 مرداد مذکور غافل مانده است. زیرا وی در شرح اقدامات و مواضع روشنفکران، از یک سو دچار تحلیلهای تقلیل گرایانه شده است.به عنوان مثال، علت جدایی حسین مکی از مصدق را انتخاب نشدن مکی در اعضای هیئت اعزامی به شورای امنیت سازمان ملل دانسته است و از سوی دیگر، نجاتی بیش از حد بر شرح اقدامات و مواضع قشر روحانیت به خصوص آیتالله کاشانی تکیه کرده است و از این رو نتوانسته تا حدودی به بررسی همه جانبه علل و عوامل انشقاق و چند دستگی روشنفکران در جریانات منتهی به کودتای 28 مرداد بپردازد. این تاکید بر شرح مواضع قشر روحانیت را میتوان در ذیل عناوینی چون «نفاق در درون جبهه ملی»، «زورآزمایی و نفاق» و«غوغای تمدید اختیارات» مشاهده کرد.
7. عدم بررسی همه جانبه نقش روحانیت در نهضت ملی شدن صنعت نفت:
از آنجایی که غلامرضا نجاتی طرفدار ملیون و تحت تاثیر گفتمان شاهی و ضد روحانیت است، لذا در کتاب حاضر بیش از آنکه نقش روحانیت را در نهضت ملی شدن صنعت نفت مورد واکاوی همه جانبه قرار دهد، ایشان را در تیررس انتقادات خویش قرار داده است.
از آنجایی که تا حدود زیادی انگیزه حضور توده مردم در نهضت ملی شدن صنعت نفت فتاوی علما و حضور روحانیون میباشد، مسلماً سهم روحانیت در این نهضت بسیار قابل توجه خواهد بود.
به عنوان نمونه هیئت علمیه آیتالله چهار سوقی در اصفهان نقش فعالی در هدایت جریانهای مذهبی-سیاسی اصفهان و به خصوص ملی شدن صنعت نفت داشت. دلیل عمده ورود هیئت علمیه اصفهان در سیاست، حضور آیتالله کاشانی بود.این هیئت، در تمام مدت بحران نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقش حامی دولت مصدق و آیتالله کاشانی را بر عهده داشت.
8. لغزشهای تاریخی:
نجاتی در شرح برخی از جریانات تاریخی دچار لغزشهایی شده که این مساله یا از روی غفلت و بیتوجهی یا از روی عمد و برای تحریف بوده است. به عنوان مثال، وی در صفحه594 جلد اول کتاب «مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت» بیان میدارد که در کودتای 28 مرداد1332، رهبران حزب توده خود را کنار کشیدند.این در حالی است که مصدق به دلیل اعتماد بیش از حد به سیستم امنیتی، از کمیته مرکزی «حزب توده ایران» خواست که در روز 28 مرداد اعضاء و هواداران خود را به خیابانها نیاورند تا دولت به مردم عادی نشان دهد که هنوز بر اوضاع مسلط است.
با توجه به اینکه غلامرضا نجاتی سعی در بررسی همه اسناد و مدارک کرده، از اینرو وی به این مساله آگاه بوده و لذا در تقریر کتابش آن را نادیده انگاشته است. شاید یکی از عوامل این نادیده انگاشتن مساله توسط نجاتی تا حدودی ناشی از دارا بودن گرایشات ناسیونالیستی افراطی وی بوده است.
نقد روشی:
در اینجا مراد از نقد روشی، از یک طرف واکاوی روش پژوهش نجاتی و از طرف دیگر بررسی اشکالات ارجاعی اثر وی می باشد.
9.ضعف در روش پژوهش:
کتب تاریخی تا حدودی به دو روش پژوهشی نگارش مییابند:
1- توصیفی
2- تحلیلی
اگر تاریخنگار روش تحلیلی را در نگارش اثر خویش برگزیند، میبایست دارای یک طرح تحقیق باشد. اگرچه نجاتی روش پژوهشی مورد نظر خود را در نگارش کتاب حاضر تحلیلی معرفی کرده است ولی یک طرح تحقیق مناسب ارائه نداده است.
در طرح تحقیق، ابتدا نویسنده میبایست هدف خود را از نگارش کتاب بیان دارد. نجاتی در قسمت پیشگفتار هدف خود را از نگارش کتاب حاضر از یک سو ارزیابی ظهور مصدق و جنبش ضد استعماری ملت ایران که به ملی شدن صنعت نفت انجامید و از سوی دیگر واکاوی علل سقوط مصدق و شکست نهضت بیان میدارد. اما لازم به ذکر است که نویسنده میبایست علت اصلی خود را از نگارش اثرش با طرح سوال و فرضیهای معین و مشخص ارائه دهد. فرضیهای که در طی تالیف کتاب رد یا اثبات میگردد. این مسالهای است که نجاتی به آن نپرداخته است.
طرح تحقیق، علاوه بر مورد مذکور شامل سازماندهی مطالب، چهارچوب نظری و ارزیابی و سنجش منابع و مآخذ میباشد.
نجاتی در قسمت پیشگفتار بخشی را به سازمان دهی مطالب اختصاص نداده است. در سازماندهی مطالب، نویسنده میبایست مطالب فصول خود را برشمارد و علل ارائه این فصول را شرح دهد.
مولف یک اثردر قسمت چهارچوب نظری،نظریهای را که بر مبنای آن مطالب کتاب خود را پیریزی کرده است بیان میدارد. این نظریه میتواند به عنوان مثال نظریه «بحران» توماس اسپرینگز باشد. بر طبق نظریه مذکور، تنها در شرایط بحرانی است که تولید اندیشه صورت میپذیرد. نجاتی یک چهارچوب نظری معین را نیز ارائه نداده است. مطالب اثر وی بر مبنای بیان حوادث تاریخی میباشد.
اختصاص دادن بخشی از کتاب به ارزیابی و سنجش منابع و مآخذ مورد استفاده توسط نویسنده الزامی میباشد و این در حالی است که نجاتی این بخش را نیز همچون موارد بالا نادیده انگاشته،لذا این امر موجب ضعف بسیاری در نگارش اثر حاضر شده است.
منبع: نقدتاریخنگاری انقلاب اسلامی (کتاب پنجم)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مقاله مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، نوشته: "شبنم سرآمد"