مروری بر حیات سیاسی حسین شیخالاسلام
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حسین شیخالاسلام دیپلمات برجسته، معاون بینالملل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و سفیر اسبق ایران در سوریه به دیار باقی شتافت. شیخالاسلام از همان ابتدای استقرار نظام اسلامی، فعالیتهای خود را شروع کرد و در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ایفای نقش نمود.
پس از تسخیر لانهي جاسوسي، يكي از مهمترين دغدغههاي دانشجويان بازخواني اسناد بود. با اينكه بسیاری از اسناد، مدارك، ميكروفيلمها و... منهدم شده بود. بازسازي و بازخواني اسناد كار بسيار دشواري بود كه دانشجويان اين امر مهم را انجام دادند. يكي از اين افراد حسين شيخالاسلام بود که به همراه برادرش منصور، کار بازیابی اسناد را انجام داد.
حسین شیخالاسلام متولد سال 1331 در اصفهان است. خانوادهاش در همان کودکی به تهران میآیند و در خیابان ایران ساکن میشوند. او میگوید: «من متولد اصفهان هستم. پدرم ـ محمدعلی ـ شاگرد اول مدرسه دارالفنون بود که برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی معدن به اروپا رفت. در بازگشت از اروپا همسر خود را از محله ایران در شهر تهران انتخاب کرد. پدر و مادر برای مدت کوتاهی به اصفهان رفتند و من در آنجا متولد شدم. چند ماه بیشتر از تولد من نگذشته بود که دوباره به تهران آمدند...»
او درباره تحصیلات اولیهاش میگوید: «در مدرسه ناصرخسرو واقع در كوچه روحي كه الان شهيد فياضبخش است، درس ميخواندم. بزرگواران زيادي مانند: شهيدان فياضبخش، بهشتي، مطهري، دكتر وحيد دستجردي و... در اين محله بودند. هر كدام از مبارزان مذهبي كه ميخواست خانهاي بگيرد در اين محله ميآمد. آن موقع خيابان ايران محله مسلماننشين و مذهبي بود.»
یکی از اولین خاطراتش از انقلاب، از روزها 15 خرداد 1342 است. او میگوید: «سال 42 كه قضيه 15 خرداد پيش آمد ما خيلي متأثر شديم. همه اهالي محله بازاري بودند و صداي تير و تفنگ محله را پر كرده بود. يادم هست مدرسه ما را تعطيل كردند. بعد از اين جريان صداي تير و تفنگ بر روحيهام اثر گذاشته بود.»
نام امام خمینی را وقتی نوجوان بود شنید و متوجه شد که ایشان یک روحانی مبارز است که علیه رژیم پهلوی فعالیت میکند. چنانکه خود میگوید: «من از سال 42 امام را شناختم. آن موقع اين سؤال برايم پيش آمد كه اين سروصداها براي چيست؟ اين حرفها چييست؟ بعد مشخص شد كه آقاي خمينياي هست كه ضد شاه است. تماس داشتن با ايشان و بردن نامش خطر است. پدر من هم خيلي محافظهكار بود و ما هم از بيرون رفتن ميترسيديم. ترس از ساواك بر ذهنيت پدرم و خانواده حاكم بود. شايد يكي از دلايلي كه ميخواست من به خارج بروم اين بود كه از اين جو دور باشم.»
شیخالاسلام در سال 1350 براي تحصيل به آمريكا رفت در دانشگاه ديويس در رشته كامپيوتر مشغول به تحصیل شد. او در زمان تحصيل عضو انجمن اسلامي دانشجويان اروپا و آمريكا بود. او در انجمن اسلامی مسئول کمیته انتشارات بود. محمد هاشمی درباره وظایف این کمیته میگوید: «اصولا مسئولیت چاپ و تکثیر و توزیع و فروش همه نشریات انجمن اعم از کتاب، اطلاعیه، روزنامه و ... با این کمیته بود. آقای حسین شیخالاسلام و مدتی هم آقای بهروز ماکویی، مهندس مظفری و مرتضی توسلی مسئولیت این کمیته را بر عهده داشتند.»
کمیته انتشارات انجمن با تلاشهای حسین شیخالاسلام بسیار فعال بود. او به همراه دوستانش در شناسایی و ارسال لیست زندانیان سیاسی به مجامع بینالمللی تلاش زیادی میکرد. این کار اهمیت زیادی داشت. به گفته محمد هاشمی رصد و پیگیری آمار دقیق زندانیان سیاسی از آن جهت مهم بود که «جان زندانیان کمتر در خطر و تهدید مفقود شدن باشد. به هرحال وقتی نامی از آنها وجود داشت و به بعضی از سازمانهای بینالمللی طرفدار حقوق بشر و سازمانهای ذیربط داده میشد، اسامی زندانیان ثبت میشد، مقداری در حفظ جان زندانی تاثیر میگذاشت. به هرحال وقتی رژیم میدید از سوی یک سازمان بینالمللی لیستی فرستاده شده و از وضعیت زندانیان سوال میشود، خانوادههایشان شناسایی شده و با آنها تماس میگرفتند، قضیه مقداری متفاوت میشد؛ تا اینکه فردی را دستگیر کنند و خارج از زندان هیچکس نام و نشان و محل او را نداند. در این صورت ژیم به راحتی میتوانست سر آن فرد را زیر آب کند...»
شیخالاسلام در سالهاي بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوایل سال 1358 به ایران برگشت. او قبل از انقلاب به خاطر فعالیتهای سیاسی نمیتوانست به کشور برگردد چون امکان دستگیریاش وجود داشت. چنانکه خود میگوید: «قبل از انقلاب نميتوانستم به ايران بيايم، چون به عنوان چهره شناخته شده در انجمن اروپاـ آمريكا بودم. فكر ميكردم اگر به ايران بيايم دچار مشكل خواهم شد و ميترسيدم چون چهره علني شده بودم. به همين دليل من جرأت نداشتم به كنسولگري ايران بروم. مدتها قاچاقي درآمريكا زندگي ميكردم، يعني تاريخ گذرنامهام گذشته بود اما جرأت نميكردم آن را تمديد كنم. ميترسيدم گذرنامه را به آنها بدهم و ديگر به من پس ندهند. زماني كه انقلاب پيروز شد، بچههاي انجمن كنسولگري را گرفتند و ما شديم آقاي كنسول! و خودمان گذرنامه خودمان را تمديد كرديم.» (خنده)
شیخالاسلام بلافاصله بعد از بازگشت به ایران کوشید تا به انقلاب خدمت کند. با وجود فعالیتهای سیاسی در آمریکا، هنوز حس میکرد به انقلاب بدهکار است. او میگوید: «رفتم كه برای خودم چيزي بشوم اما وقتي به ايران آمدم همه چيز به خاطر ايران و كسان ديگر بود. جو ايثار و ازخودگذشتگي خاصي در زمان انقلاب ديده ميشد. بهخصوص اينكه ما خود را مديون مردم و مبارزان ميدانستيم. چون در كشت و كشتارها حضور نداشتيم كه جانمان را كف دستمان بگذاريم و حس ميكرديم بدهكار انقلاب هستيم. اولين كاري كه در ايران شروع كردم در وزارت ارشاد بود و مسئول پاسخ دادن به مقالاتي بودم كه در دنيا تهمتهايي به انقلاب زده بودند. يكي از دوستان ما كه در آمريكا به اسم آقاي رحيميان مديركل آن قسمت بود، مرا ميشناخت. با ايشان هماتاقي بوديم و مرا دعوت كرد و من رفتم تا اينكه جريان تسخير لانه بهوجود آمد و به آنجا رفتم.»
حسین شیخالاسلام در آبان 1358 و همراه با دانشجویان پیرو خط امام در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی ایفای نقش کرد. بازسازي، رمزگشايي، ترجمه، تكميل و تحليل اسناد لانه جاسوسي از جمله مهمترین فعالیتها و اقدامات او بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود. او در سال 59 در نخستوزيري كار دولتي خود را آغاز كرد. بعدها به عنوان معاون سياسي وزارت خارجه كار خود را ادامه داد. از سال 77 به مدت 5 سال سفير ايران در سوريه بود. او همچنین نمايندهي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي دورهي هفتم بود. همچنين در دولت نهم به عنوان قائم مقام وزارت خارجه فعاليت داشت و مدتی هم به عنوان مشاور رئيس مجلس و مديركل روابط بينالملل مجلس شوراي اسلامي فعالیت کرد.
از دیگر مسئولیتهای مرحوم شیخالاسلام میتوان به دبیرکلی سابق دبیرخانه دائمی کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه ملت فلسطین، قائممقام وزیر امور خارجه و رئیس مجمع سازمانهای مردم نهاد حامی آزادی قدس شریف اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.