4 دلیل شکست طرح جمهوریت رضاخانی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بعد از کودتای سوم اسفند 1299 که باعث قدرتگیری رضاخان میرپنج شد، او کمکم نقشههایی را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی طراحی کرد و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. از این رو، «در سال ۱۹۲۴ جنبشی ظاهرا خودانگیخته شکل گرفت که خواستار تبدیل نظام حکومتی ایران به جمهوری بود. درحالی که در همسایگی این کشور، ترکیه به تازگی پذیرش جمهوری را اعلام کرده بود. اقلیتی از افراد، صراحتا خواستار آن بودند که ایران نیز همین راه را دنبال کند.» [1]
عده ای از رجال وابسته به سردار سپه، گروهی از دولتیان و همچنین جمعیت هایی از عوام الناس دست به تظاهرات له جمهوری زدند و سخنرانی هایی در این زمینه ایراد شد. در برابر مخالفت های تاثیرگذاری نیز با این مقوله صورت گرفت. در راس مخالفان آیت الله سید حسن مدرس، روحانی شناخته شده تهران حضور داشت که به شیوه های مختلف در برابر جمهوری خواهی رضاخان موضع گرفت و در نهایت طرح رضاخان به شکست ختم شد.
بدون شک در شکست طرح جمهوری مورد نظر رضاخان، دلایل و عواملی چند موثر بود که در ادامه به اختصار شرح داده می شود.
1- جمهوری خواهی رضاخان با فضای داخلی جامعه همخوانی نداشت
طرح مورد نظر رضاخان هرگز با جامعه ایران پیوند نداشت. اغلب مورخان (از جمله یحیی دولت آبادی، حائری و مکی) تلویحا یا تصریحا به دست پنهان انگلیس در پشت پرده طرح جمهوری رضاخان اشاره کردهاند. نیز برخی از رهبران مذهبی و مخالفین جمهوریت رضاخانی مانند شهید مدرس هم علت مخالفتشان را «انگلیسی بودن» آن معرفی کردهاند.
آیتالله مدرس درباره علت مخالفت خود با طرح جمهوری رضاخان، به نقش انگلیس در آن اشاره کرده و میگفت: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند بنابر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل کنند...»
واقع امر آن است که بعد از قدرتگیری رضاخان با کمک انگلیس و طرح مسئله ساقط کردن قاجار، سرپرسی لورن با وزارت امور خارجه بریتانیا تماس گرفت و گزارش داد: «باور من آن است که احمدشاه یا خلع یا مجبور به استعفا خواهد گردید. بنابراین به جای رژیم فعلی باید یکی از این سه راه را برگزید: ۱- نیابت سلطنت؛ ۲- تغییر سلسله قاجاریه؛ ۳- رژیم جمهوری.» وی ادامه داد: «من قصد دارم که بامداد اول مارس ۱۹۲۴ با رئیس الوزراء دیدن کنم و از او در مورد کارش پرس و جو کنم. خیلی اهمیت دارد که من نظر شما را پیش از آن ملاقات بدانم.»
علاوه بر انگلیس، ترکیه هم یکی از طرفداران جمهوری شدن ایران توسط رضاخان بود. رضاخان که شیفته فرهنگ غرب بود، همزمان با جمهوری شدن ترکیه، شروع به اقداماتی در این زمینه کرد. در این میان، مصطفی کمال پاشا، رئیس جمهور ترکیه یکی از حامیان اصلی وی بود. در اوایل بهمن ۱۳۰۲ در روزنامهای در استانبول مقالهای به طرفداری از جمهوری در ایران منتشر شد. متعاقب آن، روزنامههای هوادار رضاخان در تهران به تمجید از آن مقاله پرداختند. [2] بلافاصله یک حزب سیاسی جدید که ساخته و پرداخته رضاخان بود تشکیل شد. این حزب با عنوان «حزب جمهوری ایران» در دومین بیانیه خود رسما به منشا خارجی طرح رضاخان اشاره کرده و اعلام کرد که ایرانیان باید از «سرمشق آلمانیها و ترکها پیروی کنند.»[۳]
منشا خارجی این طرح که در روزنامههای آن زمان علنی به آن اشاره میشد در جامعه سنتی ایران با استقبال مواجه نشد و به زمینهای برای شکست آن طرح تبدیل شد.
2- طرح جمهوری رضاخانی با فقه اسلامی مطابقت نداشت
سیاست جمهوریخواهی رضاخان نه تنها هیچ تطابق و سنخیتی با اسلام نداشت بلکه کاملا با آن مغایر بود. به نوشته تاریخ کمبریج، «پذیرش نظام جمهوری در ترکیه بلافاصله با اقداماتی در جهت جدا کردن دین از سیاست همراه شده بود» و همین مسئله نیز «بسیاری از ناظرین ایرانی به ویژه علما را دچار اضطراب میکرد؛ زیرا آنها جمهوریت را با برنامههای ضداسلامی آتاتورک یکی میدانستند.»[4]
از نظر روحانیت شیعه عدم مطابقت سیاستهای روزمره با فقه اسلامی قابل اغماض نبود. روحانیون معتقد بودند جمهوریخواهی «مرضی عموم نبوده و با مقتضیات این مملکت مناسبت ندارد.» در اعلامیههایی که علیه جمهوری رضاخانی در تهران منتشر و توزیع میشد هم به این موضوع اشاره میشد که: «جمهوریخواهان قصد دارند اسلام شیعی را از این مملکت ریشهکن سازند. آنها قصد دارند همان کاری را بکنند که همپالکیهایشان در مملکت عثمانی کردند. آنها به نام جمهوری خلافت را ملغی کردند و عمامه را از سر روحانیون برداشتند.»[5]
به نوشته روزنامه «مورنینگ پست»؛ «این که علما و پیشوایان مذهبی، نهضت ضد جمهوری را رهبری میکردند به هیچ وجه ناشی از احساسات شاهپرستی مردم [حمایت از سلطنت قاجاریه] نبود بلکه عقیده علما این است که جمهوری نفوذ دین را [در کشور] از میان خواهد برد.»
3- مردم طرح مورد نظر رضاخان را نمی پسندیدند
کم کم مردم نیز از پشت پرده طرح جمهوریت رضاخانی آگاه شده و به مقابله با آن برخاستند. مردم با اجتماعات مختلف مخالفت خود را با این طرح اعلام میکردند. شعار رایج آن روزهای مردم این بود: «ما تابع قرآنیم، جمهور نمیخواهیم.» و «ما دین نبی خواهیم جمهوری نمی خواهیم.»
به گفته مرحوم فلسفی، از طرف مردم علیه جمهوری رضاخانی «تظاهرات و تجمعهای فوقالعاده با عظمت و مؤثر برگزار شد. مردم کثیری گرد آمدند و تمام صحن بهارستان را پر کردند.»
در ۲۸ اسفند ۱۳۰۳ بازاریان با تعطیلی مغازهها، علیه جمهوریت دست به تظاهرات خیابانی زدند. در دوم فروردین سال بعد و درست در روزی که قرار بود مجلس به بحث درمورد طرح تغییر قانون اساسی و برپایی جمهوری بپردازد جمعیتی در حدود ۵هزار نفر مرکب از روحانیون، تجار، کسبه و مردم عادی در اطراف ساختمان مجلس گرد آمدند و شعارهایی بر ضد جمهوری رضاخانی سردادند. گروههای مختلف مردم که از تحمیل اجباری جمهوری ناخرسند بودند به بیوت علما رفتند و شکواییههایی در رد جمهوریت رضاخانی تقدیم آنها کردند. علاوه بر این، گروه بزرگی از مردم نیز با اجتماع در مسجد شاه مخالفت خود را با طرح رضاخان اعلام کردند.
در یکی از تجمعات مردمی علیه جمهوری رضاخانی، حاج شيخمحمد خالصيزاده، در مسجد شاه برضد جمهوري سخنراني كرد. مساجد بازار به تصرف نيروهاي شهرباني در آمد. سيل جمعيت خشمگين در ميانهي بازار اجتماع كردند. شيخ محمدخالصيزاده در وسط بازار، نماز بر پاكرد و پس از نماز و سخنراني مهيج برضد جمهوري، مردم را براي اجتماع در مجلس دعوت كرد. مردم به همراه خالصيزاده جلوي مجلس آمدند. نمايندگان، خالصيزاده را به درون مجلس بردند و كتك زدند؛ اما وقتي جمعيت متوجه شد چنان شوري به پا شد كه مجلس جرأت طرح موضوع را نيافت. سرانجام مجلس تصميم گرفت موضوع را در 2 فروردين 1303ش طرح كند.
همين كه خبر افتتاح جلسه به مردم رسيد مردم از نقاط مختلف تهران به طرف مجلس سرازير شدند. شعار «ما تابع قرآنيم؛جمهوري نميخواهيم» فضاي مجلس را ميلرزاند. طرفداران جمهوري در مجلس به سردار سپه زنگ زدند. وي به همراه عدهي كثيري از نظاميان به سوي مجلس آمد. در همينحال حاج شيخ مهدي سلطان در حياط مجلس مشغول سخنراني بود. رضاخان به طرف او رفت و با شلاق به گردهي او نواخت. يكي از مردم هم به تلافي سنگي برداشت و بر پشت رضاخان كوبيد. رضاخان فرمان حمله را صادر كرد و درگيري خونيني در مجلس آغاز شد. مؤتمنالملك نسبت به بياحترامي به حياط مجلس و مردم سخت برآشفت. رضاخان كه خود را در بنبست ديد، با دستپاچگي عذرخواهي كرد و به بيرون آمد و به نيروهاي خود دستور عقبنشيني داد و سرانجام با رهبري مدرس توطئهي رضاخان خنثي شد.
4- روحانیون با طرح رضاخان به شدت مخالف بودند
یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت طرح جمهوری رضاخان مخالفت روحانیون با آن بود. در این میان آیتالله شهید سیدحسن مدرس نقش بسیاری در آگاهاندن مردم داشت. مدرس كه ميدانست اين توطئهاي براي رسيدن به قدرت است، با جمهوريخواهی رضاخان با تمام قدرت بهمبارزه برخاست. رضاخان تصميم داشت به زور محمدحسن ميرزا، وليعهد را به همراهي با خواستههای خود مجبور كند، ولي مدرس اجازه چنین کاری را نداد. در جلسهي 29 اسفند 1302ش در مجلس، بحث جمهوريت پيش آمد و اكثريت ميخواستند به خواست رضاخان تن دهند و رژيم را از مشروطه به جمهوري تبديل كنند. اما مدرس ايستادگي كرد و سيدمحمد تديّن به مدرس توهين كرد و احياءالسلطنه (بهرامي) يك سيلي به گوش مدرس زد. توهين تديّن و سيلي بهرامي چون رعد و برقي در تهران پيچيد و فضاي جامعه را دگرگون كرد. ابتدا عدهاي از نمايندگان مجلس به خود آمدند و از اكثريت جدا شدند و به مدرس پيوستند. خبر به سرعت در بیرون از مجلس پیچید و در کوتاه زمانی اثر خود را گذاشت.
براساس خاطرات حجتالاسلام محمدتقی فلسفی؛ «مرحوم مدرس برای تمام علمای تهران و ائمه جماعات پیام فرستاد و به آنها گفت که خطر بزرگی اسلام و مسلمین را تهدید میکند و افزوده بود که در نمازهای جماعت خود به مردم بگویند در فلان روز معین علمای اعلام در مجلس متحصن میشوند و مردم هم میبایست در میدان بهارستان اجتماع کنند و به پیروی از علما مخالفت خود را با برقراری جمهوری قلابی و ایجاد دیکتاتوری رضاخانی اعلام نمایند.» با این فراخوان، «بسیاری از علما حتی آن گروه از علمایی که هرگز در امور سیاسی مربوط به دولت و مجلس قانونگذاری و یا مبارزه سیاسی تحصن در مجلس وارد نبودند، آمدند.»
مخالفت روحانیون با طرح جمهوریخواهی رضاخان نقش پررنگی در شکست این طرح داشت. چنانکه مرحوم فلسفی میگوید: «رضاخان سردارسپه وقتی این صحنه طوفانی را دید، دریافت که چگونه و چقدر از روحانیون و مردم ارادتمند آنها به میدان آمدهاند و این واقعه میتواند منشاء مشکلات بسیار بزرگی برای او بشود که غیر قابل حل باشد... رضاخان بعد داخل مجلس رفت و به علما گفت: شما از تحصن صرف نظر کنید و بدانید که ما از فکر جمهوریت منصرف شدهایم. شاید این تحصن و تظاهرات مهمترین عاملی بود که توانست توطئه جمهوری شدن قلابی ایران را که قرار بود مشابه جمهوری ضداسلامی ترکیه و دیکته شده انگلستان باشد خنثی کند...»
علاوه بر این اغلب نخبگان جامعه مخالف آن طرح بودند. مثلا ميرزاده عشقي، شاعر آزاديخواه، به شوخي ميگفت: «تاريخ ايران اينواقعهي شگفتآور را بايد ثبت نمايد كه امثال ما با معلومات و جهانديدگي و يك كيلو كراوات و فكل، به طرفداري ارتجاع معروف شدهايم و چوپانان قريهي كرند يا قراعيني به هواخواهياز جمهوري قيام كردهاند.»
سرانجام رضاخان که طرح خود را در بن بست میدید، به قم سفر كرد و خدمت آيتالله حائري و آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و نائيني (تبعيديان عراق) رسيد. آنان نيز وي را نصيحت كردند كه جمهوري فعلاً به مصلحت نيست. او در هنگام بازگشت در 12 فروردين اطلاعيهاي صادر و ختم جمهوريت را اعلام كرد.
پی نوشت ها:
1- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران: صهبا، ص ۲۱.
2- تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران:ققنوس، ص ۷۷.
3- پیشین، ص ۷۹.
4- حجت الله کریمی، جمهوری خواهی ایرانی، تهران: امیرکبیر، ص ۱۲۱.
5- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص ۲۲.