نقش ارتش در خنثیسازی کودتای نقاب
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ارتش به عنوان یکی از ارکان مهم کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به حساب میآمد. موضوعی که غربیها هم خوب آن را میدانستند. به همین خاطر در همان اوایل پیروزی انقلاب به فکر طراحی یک کودتا از طریق نفوذ در ارتش افتادند.
غربيها با استناد به نمونههاي موفق کودتا چون سرنگوني دولت «سوکارنو» در کودتاي اندونزي، سرنگوني دولت «سالوادور آلنده» در کودتاي «پينوشه» در شيلي، کودتاي 3 اسفند 1299 «سيد ضياء طباطبايي» با هدايت ژنرال «آيرون سايد» انگليسي و به قدرت رسيدن رضاخان و نيز کودتاي 28 مرداد 1332، مصمم شدند تا بار ديگر شانس خود را براي يک براندازي ديگر در ايران –این بار از طریق نفوذ در ارتش- امتحان کنند.
در ابتدا افراد نفوذي در راستاي جلوگيري از افشاي کودتا، در ردههاي مختلف نظام پخش شده بودند. اسناد، گوياي آن است که کليهي برنامهها تا قبل از کودتا طبق نقشه پيش رفته بود تا آنکه درست سه روز قبل از موعد كودتا، يكي از خلبانان ارتش كه براي همكاري انتخاب شده بود، در تهران با سروان حميد نعمتي ملاقات ميكند و حميد نعمتي به او ميگويد مأموريت تو بمباران بيت امام(ره) است و ما ميتوانيم تا پنج ميليون نفر را بكشيم.
گويا خلبان يادشده در مقابل نوع مأموريت و کثرت كشتار مردم، غافلگير و مردد ميشود؛ اما به دليل ترس از سران كودتا نميداند چه بايد كند. وي آن شب موضوع كودتا را با مادرش در ميان ميگذارد و مادر وي كه به شدت ناراحت شده بود، در پاسخ ميگويد: «تو نه تنها نبايد اين كار را بكني، بلكه بايد به انقلابيون خبر دهي و جلوي اين كار را بگيري كه اگر غير از اين باشد، شيرم حلالت نيست». اين سخن موجب شد تا در نخستين دقايق بامداد چهارشنبه، خلبان يادشده تصميم خود را بگيرد و با پذيرش احتمال كشته شدن توسط سران كودتا، ماجراي كودتا را افشا كند. او پس از پرسوجوهاي مختلف، حدود اذان صبح خود را به منزل آيتالله خامنهاي ميرساند و ماجرا را بازگو ميکند.
مقام معظم رهبري اين واقعه را چنين تعريف ميكنند: «حدود اذان صبح ديدم كه درِ منزل ما را بهشدت ميزنند. من رفتم ديدم ميگويند يك ارتشي آمده و با شما كار واجبي دارد. ديدم يك نفر تكيه داده به ديوار، با حال كسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده؛ گفتم شما با من كار داريد؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم: چكار داريد؟ گفت: كار واجبي دارم و فقط به خودتان ميگويم... من به حرفش حساس شدم... احتمال اين بود كه سوءنيتي داشته باشد، اما ديدم نميشود به حرفش گوش نداد... يك جايي گوشهي حياط نشستيم... آثار بيخوابي و خيابانگردي و خستگي و هيجان در او پيدا بود. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و تصميمي بر كودتايي گرفته و پولهايي به افراد زيادي دادهاند، به خود من هم پول دادهاند... قرار است جماران و چند جاي ديگر را بمباران كنيم. پرسيدم: كي قرار است اين كودتا انجام شود؟ گفت: امشب.
من ديدم مسئله خيلي جدي است و بايد آن را پيگيري كنم. در اين بين، اين احتمال را ميدادم كه يك سياست باشد و بخواهند ما را سرگرم كنند، اما در عين حال، اصل قضيه آنقدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات، لازم بود آن را پيگيري كنيم».
چند ساعت پس از افشاي كودتا به وسيلهي خلبان يادشده، يكي از درجه داران تيپ 23 نوهد نيز به كميتهي مستقر در ادارهي دوم ستاد مشترك مراجعه ميكند و پس از افشاي كودتا و اعتراف به اينكه قرار است به همراه عدهاي ديگر در براندازي جمهوري اسلامي شركت كند، يك پاكت حاوي بخشي از طرح عمليات كودتا را در اختيار كميتهي فوق قرار ميدهد و به اين ترتيب، به فاصلهي چند ساعت، اقدام به ضد كودتا ميشود و انقلاب در برابر خطري كه در چند قدمياش كمين كرده بود، آگاه ميشود.
اینگونه بود که خود ارتشیها برای حفظ نظام در برابر کودتا به سرعت وارد عمل شده و توطئه دشمنان را ناکام کردند.
منبع: غرب و براندازی جمهوری اسلامی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی