برشی از کتاب «سند انتخاب»

تکاپوی منافقین برای ضربه زدن به نظام بعد از رحلت امام چگونه شکست خورد؟

در يکي ديگر از گزارش‌ها، مورخ هجدهم خرداد 68 نيز، به يک برنامه‌ي تلويزيوني آلماني اشاره مي‌شود که در آن، جمعي از نيروهاي وابسته به مجاهدين خلق، در مصاحبه با رسانه آلماني از قصد خود براي سفر به بغداد سخن مي‌گويند: «يکي از مسافران به نام باقر مقبلي گفت که بسياري از ايرانيان طرفدار رجوي، اينک عازم بغداد هستند تا در جنگ مسلحانه عليه رژيم جمهوري اسلامي شرکت کنند.»
سه‌شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ جدیدترین اثر از تولیدات موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «سند انتخاب» به تازگی رونمایی شد. این کتاب حاوی روایت‌هایی خواندنی و بعضا منتشرنشده درباره انتخاب رهبری انقلاب پس از امام خمینی است. روایت‌هایی که دشواری‌ها، چالش‌ها و مشکلات آن برهه تاریخی را به خوبی ترسیم می‌کند. 

یکی از مسائل مهم بعد از رحلت امام خمینی که حیات نظام اسلامی را با چالش مواجه می‌کرد، امکان بروز تهدیدهای خارجی بود. در شرایطی که خبرگان رهبری در 14 خرداد مشغول رایزنی و انتخاب رهبری بعد از امام خمینی بودند، از این تهدیدها و خطرات احتمالی نیز مطلع شدند. در بخشی از کتاب «سند انتخاب» درباره این جلسه سرنوشت‌ساز می‌خوانیم: 

در وقتِ تنفسِ جلسه، حسن روحاني گزارش‌هايي از احتمال بروز تهديدات امنيتي به هاشمي، جانشين فرمانده کل قوا، ارائه مي‌کند. به روايت روحاني، وي اين مطالب را همراه با آقاي هاشمي، به گوش جمعي از اعضاي مجلس خبرگان نيز مي‌رساند: «من آمدم داخل مجلس خبرگان، که يک خبر جنگي را به ايشان [هاشمي] بدهم. تحرکاتي که در جبهه بود. وقتي من نوشته را براي ايشان خواندم، ايشان به من گفت که بيا پشت بلندگو، براي همه‌ي خبرگان بخوان. و من آن گزارش را در پشت بلندگو براي همه‌ي خبرگان خواندم.» 

در اين گعده، وضعيت بحراني کشور و احتمال بروز خطراتي از سوي دشمنان، براي خبرگان واکاوي و تبيين مي‌شود. به دليل غيررسمي‌بودن مذاکرات اين وقت تنفس، متن دقيقي از سخنان هاشمي در اختيار نيست اما پس از پايان وقت و شروع مجدد نطق‌ها، هاشمي به اصرار بعضي نمايندگان که در آن گعده حضور نداشتند و اجمالاً شنيده بودند که شواهد جديدي مبني بر بعضي تهديدهاي امنيتي بيان شده، دوباره به توضيح مختصري در اين باره پرداخت. اين بخش از سخنان او که بلافاصله با آغاز مجدد جلسه بيان مي‌شود، در مشروح مذاکرات اجلاسيه‌ي چهاردهم، چنين منعکس شده است:

هاشمي رفسنجاني: «آنچه من گفتم اين بود. قبل از جلسه، البته منافقين، دو روز است که آماده‌باش داده‌اند. ما هيچ احتمالي نمي‌دهيم که منافقين، به تنهايي شرارتي بکنند؛ چون آنها اگر به تنهايي وارد مملکت بشوند، به‌کلي نابود مي‌شوند. چون ما در جبهه‌ها آماده‌ايم و لذا محاسبه‌هاي ما اين بود که «اين، جدي نيست»، «اين يک شيطنتي است.» الآن، آقاي دکتر روحاني آمد از قول آن واسطه‌ي ما که با «يوني»- نيروهاي سازمان ملل-کار مي‌کند، آنها به ما اطلاع دادند که عراقي‌ها در «عين خوش» هم تانک آورده‌اند و هم آماده‌باش داده‌اند. «عين خوش» يعني نقطه‌ي مقابل دزفول. ما هميشه حدس مي‌زديم که اگر بخواهد عراق، اقدام جدي بکند، از آنجا خواهد کرد. اين، با آن مقدماتي که در مورد منافقين قبلاً شنيده بوديم، براي ما حالا به صورت يک احتمال جدّي درآمده که البته من گفتم حالا نيروها بروند، هواپيماها بروند، هلي‌کوپترها بروند آن منطقه، آماده باشند. اما به هر حال، اين مسئله هست؛ يعني احتمالش براي ما بسيار منجّز است که ما اگر در مسئله‌ي رهبري مشکلي داشته باشيم... يعني، يک ذره اگر آنها مثلاً خبر منتقل بشود که جلسه‌ي‌ اول نتيجه نداد و آقايان متفرق شدند، اين کافي است ديگر براي دشمنان ما که محاسباتشان را به شکل ديگري انجام بدهند.»

سخنان هاشمي رفسنجاني، هيچ اشاره‌اي مبني بر قطعيت حمله يا وقوع تهديد امنيتي ندارد، بلکه صرفاً انتقال اين احتمال است که در صورت ناکامي خبرگان در تعيين تکليف فوري و مناسب امر رهبري، دشمنان به توهّم بروز اختلافات دروني و سستي عناصر حاکميت، جدي‌تر از گذشته به عملي‌کردن تهديدهايشان خواهند انديشيد. در هر صورت، ظاهراً سخنان هاشمي، تأثيري نسبي بر افزايش عزم و تصميم خبرگان براي رسيدن به نتيجه و تعيين تکليف مسئله‌ي رهبري در همين اجلاسيه داشت. 

هاشمي بعدها هم در مقام بيان خاطرات خود از اين اجلاسيه، به اين مسئله و سخناني که درباره‌ي فضاي سياسي و خطرات امنيتي کشور گفته است، اشاره کرده است. در اين خاطرات هم نکات حائز اهميتي وجود دارد. از جمله اينکه در گفتگويي، هاشمي تصريح مي‌کند که همان موقع هم از قطعيت اين روايت‌ها اطمينان نداشته و به ناقلان اخبار اعتماد کرده است. او می‌گوید: «همان روزها که جلسه داشتيم، خبرهايي هم به ما مي‌دادند که نمي‌دانم چقدر درست بود. من که در جايگاه بودم و جلسه را اداره مي‌کردم، دو سه بار خبر مي‌آوردند يا ما را احضار مي‌کردند و بيرون مي‌رفتيم و مي‌گفتند: عراق دارد تدارک حمله مي‌بيند. از بي‌سيم‌ها اطلاعات گرفته بودند که آنها قصد تجديد حمله دارند. حتّي مي‌گفتند در بعضي جاها مثل غرب حرکت کردند و جلو مي‌آيند. هيچ‌وقت به فکر نيفتادم که تحقيق کنم آن مطالب درست بود يا نه.»

اما حقيقت ماجرا چه بود؟ آيا احتمال خطر و تهديدي جدي وجود داشت؟ اصل برنامه‌ريزي يا اميدواري دشمن بعثي و ديگر دشمنان جمهوري اسلامي به مقطع پس از رحلت امام خميني، بلاترديد است. از آغاز پيروزي انقلاب و نيز تشديد بيماري‌هاي جسماني امام، دشمنان همواره اميد بسته بودند که با فقدان او، هم مشکلات داخلي، گريبانِ نظام اسلامي را بگيرد و هم فضا براي دخالت‌هاي خارجي فراهم شود. چنين تحليلي بارها از سوي محافل ضدانقلاب و نيز رسانه‌هاي بيگانه مطرح مي‌شد. به‌ويژه هم‌زمان با واپسين بستري امام در بيمارستان قلب جماران در بهار 68، اين گمانه‌زني‌ها تقويت شد و اکثر تحليل‌ها به فروپاشي نظام اسلامي، پس از رحلت امام اختصاص داشت.
در عرصه‌ي ميداني هم، با وجود پذيرش قطعنامه‌ي 598 از سوي جمهوري اسلامي در تيرماه 1367، وضعيت مرزهاي کشور با دولت بعثي عراق، هرگز آرام و عادي نبود. وقايع مربوط به عمليات مرصاد و سرکوب نيروهاي مجاهدين خلق، اتفاقاً يک ماه پس از پذيرش قطعنامه رخ داد که نشان مي‌داد دشمن، با وجود حاکميت قطعنامه‌ي 598، ابايي از درنورديدن مرزهاي کشور و نقض مفاد قطعنامه ندارد. با اين حال، گزارش‌هاي خبري در روزهاي منتهي به رحلت امام، و روزهاي پس از آن، کاملاً خبر از بروز تحرکاتي جديد از سوي منافقين و حزب بعث در مرزهاي کشور دارد. از جمله روزنامه‌ي الشرق الاوسط، يک روز پس از رحلت امام، ضمن گزارشي از احتمال حمله‌ي بزرگ منافقين به کشور، پس از اعلام خبر رحلت، خبر داد. در اين گزارش آمده بود که «چريک‌هاي گروه مسعود رجوي که از حمايت عراق برخوردار هستند، طرح‌هايي را براي انجام يک تهاجم عمده در طول مرزها به فاصله چند ساعت پس از اعلام رحلت آيت‌الله روح‌الله خميني تدارک ديده‌اند. پنج هزار تن از چريک‌هاي ارتش آزاديبخش ملي، در حال حاضر در منطقه‌ي مرزي مقابل طويله در خاک عراق تجمع کرده و آماده انجام تهاجم خود هستند و قصد دارند با تصرف يک شهر عمده در منطقه‌ي غرب ايران، يک دولت موقت تشکيل دهند.»

اين اخبار را بعضي گزارش‌هاي داخلي کشور نيز تأييد مي‌کرد. از جمله خبرگزاري جمهوري اسلامي از اعلام آماده‌باش نيروهاي نظامي در مرزهاي ايلام، در روز چهاردهم خرداد خبر مي‌دهد. مطابق با اين گزارش، «به دنبال پخش خبر رحلت جانگداز رهبر کبير انقلاب اسلامي از صداي جمهوري اسلامي ايران، صبح امروز [چهاردهم خرداد]، از سوي استانداري ايلام، به کليه‌ي نيروهاي نظامي و انتظامي سراسر استان ايلام، آماده‌باش کامل داده شده است... به همين مناسبت، رزمندگان اسلام مستقر در نوار مرزي از آمادگي کامل به سر مي‌برند و تاکنون هيچ تحرکي از سوي منافقين و دشمنان اعلام نشده است.» 

به اين ترتيب، بلافاصله پس از رحلت امام، مسئولان امر با توجه به احتمال بروز خطرات و تهديدهاي امنيتي، تمامي تدابير لازم را انديشيده بودند و مرزهاي کشور در حالت آماده‌باش به سر مي‌برده است و بيان اين نکته در اجلاسيه‌ي خبرگان از سوي هاشمي، يک بيان تحريکيِ بي‌پشتوانه‌ي عيني نبوده است. اگرچه در اين گزارش، هنوز خبري مبني بر وجود تحرکات ديده نمي‌شود اما يک روز بعد، اخبار جديدي از اين اقدامات موذيانه‌ي منافقين در مرزها منتشر شد. خبرگزاري جمهوري اسلامي از سنندج گزارش مي‌دهد که هم‌زمان با برنامه‌هاي تبليغي راديو عراق درباره‌ي بازگشت منافقين و ايجاد تغيير و تحولات در ايران پس از رحلت امام، «منافقين... تحرکات نظامي نيز داشته‌اند که براساس اطلاعات رسيده از داخل خاک عراق، اين سازمان بر تعداد نيروهاي خود در نوار مرزي سردشت و اشنويه افزوده است... همچنين اين گروهک بر نيروهاي خود در پايگاه خود در شهر بازار عراق افزوده است.»

در يکي ديگر از گزارش‌ها، مورخ هجدهم خرداد 68 نيز، به يک برنامه‌ي تلويزيوني آلماني اشاره مي‌شود که در آن، جمعي از نيروهاي وابسته به مجاهدين خلق، در مصاحبه با رسانه آلماني از قصد خود براي سفر به بغداد سخن مي‌گويند: «يکي از مسافران به نام باقر مقبلي گفت که بسياري از ايرانيان طرفدار رجوي، اينک عازم بغداد هستند تا در جنگ مسلحانه عليه رژيم جمهوري اسلامي شرکت کنند.» در همين برنامه، يکي ديگر از اعضاي سازمان بيان مي‌کند که «خميني، مانند سر رژيم جمهوري اسلامي بود و اينک ديگر سري در بدن رژيم نيست و به‌سادگي مي‌توان بر آن غلبه کرد.» بنابراين در روزهاي پس از انتخاب رهبري جديد هم حتي احتمال بروز اين تجاوزات وجود داشته است، و معلوم مي‌شود که در صورت ناکامي يا تعلل خبرگان، اين احتمالاًت تا چه اندازه امکان تحقق و جدي‌ترشدن داشته است. در همين روزِ هجدهم خرداد، سيديحيي (رحيم) صفوي، جانشين وقت فرمانده کل سپاه پاسداران هم در گفتگويي، از تحرکات گروه‌هايي از منافقين در «مناطق شيلر- حلبچه- مهران و روبه‌روي دهلران» خبر داد. رحيم صفوي تأکيد کرد که به دستور هاشمي رفسنجاني، «نيروهاي مسلح ما در جبهه‌هاي جنوب و غرب، در حال آماده‌باش کامل به سر مي‌برند.» 

اما حسن روحاني، که ناقل اخبار تهديدهاي امنيتي براي هاشمي اعضاي مجلس خبرگان بود، چند روز پس از اجلاسيه، در سمنان، و در يک سخنراني به مناسبت رحلت امام، بخشي از برنامه‌هاي منافقين را براي عمليات پس از ارتحال امام، اين بار در يک تريبون عمومي بيان کرد. او گفت: «اکثر کشورهاي خارجي، پس از اطلاع از رحلت جانگداز امام خميني اعلام کرده بودند که صبح روز يکشنبه، هم‌زمان با اولين روز رحلت امام خميني، کشتار در تهران آغاز خواهد شد و به اين خاطر، از سفارتخانه‌هاي خود در تهران خواسته بودند تا از خروج اتباعشان از منازل جلوگيري کنند. با اعلام خبر رحلت امام امت، منافقين در سر خيال خام اقدام نظامي و پيشروي به سوي تهران را مي‌پروراندند. عصر روز شنبه، به محض اطلاع از وخامتِ حالِ امام امت، پس از تشکيل جلسه‌ي نظامي، به کليه‌ي نيروهاي نظامي کشور آماده‌باش صددرصد داده شده بود.»

به اين ترتيب، احتمال بروز تهديدهاي امنيتي، نه تنها کاملاً واقعي بود، بلکه محاسبه زمان و در نظر گرفتن امکان وقوع هر رويداد غيرمنتظره‌اي، شرط عقل به شمار مي‌آمد. افزون بر اين، نکته‌اي که نبايد فراموش شود، سنجش ميزان نقش و تأثير اعلام اين خبر در تصميم نهايي خبرگان است. در واقع، بايد به اين پرسش پاسخ داد که اين خبر، تا چه اندازه بر خبرگان حاضر در اجلاسيه اثر گذاشت و اين تأثير، در چه محدوده‌ و گستره‌اي قابل مشاهده است؟ هاشمي رفسنجاني، تأکيد مي‌کند که «شايد اگر خبرها نبود، تمايل به بحث‌ها، بيشتر مي‌شد. در لحظاتي احساس کرديم که همه مي‌گويند: احتمالاًت ديگري که نيست. بياييم با رأي‌گيري وارد بحث شويم. بنابراين شرايط به گونه‌اي بود که معطل‌کردن، از جهت ولايت مشروع نبود و مصلحت سياسي هم نمي‌ديديم.» ميل به تسريع در عمل، از همان ابتدا در خبرگان وجود داشت. از همان نطق‌هاي ابتدايي، از سوي آقاي هاشمي، ضرورت تسريع بيان شد که همان‌طور که ديديم، بعضي از ناطقان هم با اين نظر موافقت کردند؛ هرچند از سوي برخي ديگر هم با مخالفت روبه‌رو شد. اما علت اصلي مخالفت مخالفان، ضرورت اتقان و دقت نظر در اين تصميم تاريخي بود. آقاي آذري قمي در نطق خود، بيان کرد که «جناب آقاي هاشمي فرمودند که شرايط مملکت، حساس است، بسيار حرف صحيحي است، بسيار حرف درستي است و روي همين موضوع ما بايد زود مسئله را تمام کنيم.» اما هم او اضافه کرد که اين تسريع، نبايد به زيان اصل کار بيانجامد: «ولي در عين حال، عجله‌اي نباشد که مضر باشد به مسئله و بعد، با اشکال و دغدغه روبه‌رو بشود.»

به اين ترتيب، در سنجش ميزان اثرگذاري اعلام اين خبر، بايد بررسي کرد که اگرچه اصل اثرگذاري قابل ترديد نيست، اما آيا اين دميدن در ضرورت تسريع امر، به اتقان کليت انتخاب خللي وارد کرد و يا اينکه انتخاب نهايي خبرگان، همان انتخاب متقن و ناگزير بوده است؟ در کليت امر، در اجلاسيه‌ي چهاردهم خرداد، اولاً هر نوع مدل يا پيشنهاد ممکني ارائه شد، نمي‌توان تصور کرد که با تعدد جلسات، پيشنهادهاي جديدتري مطرح مي‌شد، و ثانياً، انتخاب نهايي خبرگان، براساس يک حرکت ذهني منطقي و پيوسته از انجام شد که با فهم اين منطق، درخواهيم يافت که امکان انتخاب ديگري وجود نداشته است.

در تکمیل برش فوق از کتاب «سند انتخاب» می‌توان به سخنان آیت‌الله مجتهد شبستری از اعضای مجلس خبرگان در آن جلسه سرنوشت‌ساز اشاره کرد. او در مراسم رونمایی از کتاب «سند انتخاب» که روز گذشته برگزار شد گفت: «...چنانچه این اشارات هم نبود خبرگان رهبری به غیر از آقای خامنه‌ای به فرد دیگری نمی‌رسید و از ایشان شایسته‌تر کسی را سراغ نداشتیم...»


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات