تاثیر روحیه ضدآمریکایی مردم ایران در پیروزی انقلاب اسلامی

آمریکاستیزی ریشه در تاریخ سیاسی ایران و اقدامات باطل آمریکا علیه مردم ایران دارد. درعین حال، سیاست ضدآمریکایی و استکبارستیزی ایرانیان در روند تحولات انقلابی، یکی از عوامل بسیج عمومی و عاملی برای پیروزی مردم ایران علیه رژیم پهلوی و نظام استبدادی وابسته به غرب در جامعه ایرانی در سال 57 بود. ضدیت با استبداد و آمریکا در فرایند انقلاب اسلامی نیز منجر به بهره‌گیری مطلوب از تمامی ابزارهای بسیج‌گر عمومی، مقابله با هویت باطل در برابر هویت مظلوم، تهییج بافت فرهنگی ایرانیان در مقابله با رژیم وابسته به غرب و ایجاد هدف واحد برای سرنگونی رژیم پهلوی شد.
سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۹
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- سیدمحمدجواد قربی؛ امام خمینی(ره) در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به تربیت گروهی از شاگردان مورد اعتماد و معتقد و توانا همت گماردند که با حضور در شهرها و مناطق مختلف در زمینه‌سازی و تداوم انقلاب اسلامی و در بسیج عمومی و گسترش ایدئولوژی انقلاب نقشی گسترده به عهده داشتند.[1] در این میان، استقلال از قدرت‌های شرقی و غربی یکی از اصول گفتمانی و بخشی از ایدئولوژی انقلاب اسلامی را تشکیل می‌داد که همواره توسط امام(ره) و شاگردانشان مورد تاکید قرار می‌گرفت که نمود عینی و جدی آن مخالفت جدی با مطامع استعماری غرب به رهبری آمریکا بود که منجر به شکست هژمونی و سلطه فکری آمریکا در جهان و ایران شد.[2]


از این رو آمریکا به عنوان قدرتی جهانی همواره با موج گوناگونی از تهدیدات مواجه بوده و در این میان، جریان ضدیت و مخالفت با این دولت یا آمریکاستیزی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است[3] که ایران انقلابی یکی از مهمترین چهره‌های ضدامپریالیستی است و همین مقوله ضدیت با آمریکا به عنوان شیطان بزرگ جهانی در مبانی اعتقادی و سیاسی امام خمینی(ره) یکی از عوامل تاثیرگذار بر بسیج مردم در شرایط انقلاب اسلامی است؛ به گونه‌ای که زمینه‌ساز وحدت رویه و بسیج عمومی در برابر «دشمنان انقلاب اسلامی» شد. از این رو در ادامه به بررسی روحیه ضد آمریکایی و تاثیر آن بر روند بسیج عمومی در انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.


1- بازنمایی دیگری (آمریکا) به مثابه شیطان بزرگ در گفتمان انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)

گفتمان امام خمینی(ره) بر پایه «دفع تهدید همه‌جانبه از اسلام، جهان اسلام و نظام اسلامی» معنا و هویت‌می‌یابد. در این رویکرد با درهم‌تنیدگی سطوح ملی و فراملی روبرو هستیم. استکبار در گفتمان دفاعی امام راحل نقش دشمن، دیگری یا بیگانه را دارد. مفهوم‌سازی به‌وسیله امام، یعنی به‌کاربردن مفاهیم اسلامی برای توصیف دشمن یا دیگری را می‌توان در چارچوب پیوند میان نمایش دیگری با کلیشه‌سازی تحلیل‌کرد. کلیشه‌سازی در فرایند نمایش دیگری، تفاوت را تقلیل‌می‌دهد، ذاتی‌می‌کند، طبیعی‌می‌سازد و درنهایت تثبیت‌می‌کند. امام خمینی(ره) درواقع با استفاده از مفاهیم قرآنی، از جمله استکبار و شیطان بزرگ برای توصیف آمریکا، تمامی این مراحل را عملیاتی می‌سازد.

در تصویر «استکبار» به مثابه «دیگری» دو تصویر و بازنمایی از آن به چشم می‌خورد: نخست، استکبار جهانی به منزله «ابژه ناامنی» و دوم «‌ابژه شیطان». با ظهور انقلاب اسلامی ایران و شکل‌گیری گفتمان «تسلیم‌ناپذیری»، احساس ناامنی خودآگاهانه و ناخودآگاهانه در خویشتن ایرانیان انقلابی و مسلمانان جهان، این ابژه ناامنی با دال امنیت در هسته مرکزی گفتمان دفاعی امام و به تبع آن انقلاب اسلامی پیوند خورد و به دال امنیت معنا و مفهوم داد و به همین دلیل نیز کارکرد گفتمانی ضدیت با استکبار به عنوان یک کردار زبانی و گفتمانی، کارکردی «وحشت‌زدا» و «امنیت‌زا» داشت. در همین راستا بود که استکبار جهانی به نماد «سیاهی و تاریکی» در برابر «خود» ایرانی (مسلمان/ انقلابی) و خود مسلمان سایر کشورهای جهان اسلام بازنمایی شد.

در این نظام معنایی مذهبی این تقابل، مبارزه میان قطب نور و قطب تاریکی است. دال مهم دیگری در گفتمان امام خمینی(ره) وجود دارد که آن دال «حمایت از مستضعفان و مظلومان جهان» در سطح فراملی است. و این احساس، مدلول خود را در جهان بیرونی و در نفی سلطه سیاسی ابرقدرت‌ها و حمایت از مظلوم یافته‌‌بود.

در خرده‌گفتمان دفاع فرهنگی امام، استکبار جهانی نماد «شیطان» است. نماد شیطان کلید اصلی ورود به جهان نمادین و استعاری «اسطوره‌های طرد» در گفتمان دفاعی است. این عنصر مذهبی- اسطوره‌ای در گفتمان انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره)، ابژه «دیگری»، یعنی استکبار را جانشین شیطان و روح شیطانی‌می‌کند که به قصد مسخ‌کردن و تسخیر روح ایرانی و روح اسلامی آن آمده‌است. رهبر کبیر در فردای انقلاب، شفاف‌ترین تصویر از استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا را به‌عنوان «شیطان بزرگ» (دشمن شماره یک ایران و جهان اسلام) به زبان آورد.

گفتمان امام خمینی(ره) در حوزه اقتصادی، ابژه «وابستگی» را در خود دارد. در نتیجه ایشان به سمت رهایی از وابستگی و حرکت به سوی یک بومی‌گرایی ایدئولوژیک- تکنولوژیک از طریق ایران و کشورهای اسلامی را جهت‌گیری‌می‌کند. پاک‌سازی تکنولوژی و ماشین از هر نوع بیگانگی و تبدیل آن به بخشی از خویشتن مهم‌ترین بازنمایی بومی‌گرایی ایدئولوژیک (خوداتکایی یا خودکفایی اقتصادی در میان کشورهای اسلامی) در گفتمان انقلابی امام است.[4] با این اوصاف، آمریکا به مثابه دیگری و دشمن اصلی بیرونی انقلاب اسلامی، ملاکی برای بسیج گفتمانی امام و امت در انقلاب اسلامی گردید که همه پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های ملی برای مقابله و مهار آن به کار گرفته شد و همین امر، عاملی برای بسیج متوازن مردم در مقابله با رژیم پهلوی به عنوان نماد وابستگی به استکبار جهانی و ضدیت با اصول گفتمانی انقلاب اسلامی شد.


2- آمریکاستیزی در جهان اسلام و نظریه انقلاب اسلامی

"زیگرید فتح" در کتاب «آمریکاستیزی در جهان اسلام» بیان می‌کند یکی از مشخصه‌های دنیای سیاست در سال‌های اخیر، افزایش احساسات ضد امریکایی در میان کشورهای متعدد جهان، به‌ویژه کشور ایران است که پیشینۀ عمیقی دارد. ازاین‌رو بعضی از پژوهشگران و استادان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل نیز در نوشته‌ها و تحقیقات خود دلایل و ریشه‌های این پدیده را بررسی کرده‌اند.


پدیدۀ امریکاستیزی به ویژه از اوایل دهۀ 1980 و به دنبال رخ دادن بعضی حوادث بزرگ، مانند انقلاب اسلامی ایران، در عرصۀ روابط بین‌الملل طنین‌انداز شد. ابتدا عده‌ای از نویسندگان، مخالفت با سیاست‌های ایالات‌متحده را فقط محصول نظام دو قطبی حاکم بر جهان سیاست و رقابت و خصومت بین بلوک غرب و شرق می‌دانستند و در این میان به سایر عوامل، مانند رشد اسلام‌گرایی، توجه زیادی نمی‌شد. در دهۀ 1980 به‌تدریج آثار متعددی دربارۀ ظهور پدیدۀ امریکاستیزی خارج از چهارچوب‌های فکری گذشته نگاشته شد و نویسندگان و پژوهشگران با مطالعۀ موردی مناطق مختلف جهان، به‌ویژه منطقۀ خاورمیانه و شمال افریقا، تجزیه و تحلیل این پدیده را مدنظر قرار دادند.[5]

"روژه گارودی" در کتاب «آمریکاستیزی چرا؟» اذعان می‌دارد که «آمریکاستیزی نه نژادپرستی متعصبانه است و نه وطن پرستی افراطی. این اصطلاح به معنای گزینش یک زندگی سعادتمند انسانی به جای یک زندگی تهی از معنا و به عبارت دیگر مقابله با فرهنگی خاص به نام فرهنگ آمریکایی است. بنابراین آمریکایی بودن، تنها به بنیان گذارن آمریکا و آنها که در آمریکا متولد شده‌اند، تعلق ندارد؛ آمریکایی بدون توجه به عوامل جغرافیایی و نژادی، به تمام کسانی اطلاق می‌شود که با این فرهنگ خاص زندگی می‌کنند. با این بینش بسیاری از رهبران کشورهای جهان به همان اندازه آمریکایی‌اند که بوش، کلینتون، ریگان و ... ویژگی اصلی این فرهنگ، تحمیلی بودن خواست‌های آن بر بشریت است. بنابراین آمریکاستیزی بر مبنای مقابله با یک نظام تحمیلی جهانی و سردمداران آن استوار بوده که هدف آن رهایی مردم محروم جهان از سلطه است.»[6]

بررسی تجربه کشورهای اسلامی نشان می‌دهد ضدیت با آمریکا به دلایلی نظیر؛ حضور نظامی در کشورهای اسلامی، حمایت از رژیم صیهونیستی، حمایت از رژیم‌های خودکامه در کشورهای اسلامی، جنگ با اسلام به بهانه نبرد ضد تروریسم، مداخله در امور سیاسی کشورها و غیره شکل گرفته است[7] و به همین دلایل، «ضد آمریکاگرایی» یکی از اصول کلیدی نظریه انقلاب اسلامی محسوب می‌شود که در جامعه ایرانی نمود یافته است.[8] البته آمریکاستیزی به دلیل ماهیت اقدامات آمریکا در نقاط مختلف جهان و تخریب منافع ملی سایر کشورها سبب شده است تا مرز ضدیت با آمریکا علاوه بر آسیا و کشورهای اسلامی، وارد حوزه تمدنی اروپا شود و در «قرن آمریکا ستیزی»، وسوسه ستیز با آمریکا در اروپای مدرن هم خود را نمایان ساخته است[9] که همین موضوع در تاریخ سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی از ریشه تاریخی بیشتری برخوردار است.

ریشه آمريكاستيزی انقلاب اسلامي بيش از هر چيز به پديد «شيعه‌گری» بازمي‌گردد. در واقع، مباني فكري شيعه كه برپاية ظلم‌ستيزي، فرهنگ عاشورايي و اميد به مهدويت شكل گرفته؛ پيام انقلاب را با عدالت طلبي و آرمانگرايي خاصي همراه كرد كه كمترين پيام آن را مي‌توان در سياست اعتراضي نسبت به شرايط موجود نظام بين‌الملل و تلاش براي يافتن وضع مطلوب مشخص كرد؛ جامعة آرماني كه بدون تمسك به مشي و طريق شالوده شكنانه در برابر هنجارهاي حاكم بر نظام بين‌الملل امكان تحقق نداشت. بر مبناي اين برداشت كه جهت‌گيري ضداستكباري و به ويژه ضد آمريكاگرايانه انقلاب اسلامي در چارچوب اتكا بر مضامين و مفاهيم متنوعي مانند «نه غربي-نه شرقي»، «منفعت يا مصلحت ملي» و «آزادي عمل» هويت مي‌یابد.


مفهوم رهايي در قالب جنبة «ضدسيطره جويي بودن» از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. بر اين اساس رويكرد انقلاب اسلامي نسبت به نظام بين‌الملل و بازيگران قدرت‌طلب فعال در آن، فراتر از تجديدنظرطلبي، با نوعي استكبارستيزي و استعمارزدايي همراه شده كه همين امر به بروز نقش‌هايي همچون عامل ضدامپرياليست، عامل ضداستعمار، عامل ضداستكبار، عامل ضدصهيونيست براي جمهوري اسلامي ايران منجر شده است. با توجه به اين توضيحات، مي‌توان وجوه ملموس‌تر رويكرد ضدآمريكايي نظرية انقلاب اسلامي را دستكم در دو ويژگي «ضدچيرگي-سلطه ستيزي» و «ائتلاف ضد چيرگي-اتحاد سلطه ستيزان» مشخص كرد.[10]


3- زمینه‌های ضدیت با آمریکا در جامعه ایرانی

تجربه تلخ ایران از روابط‌ با ایالات متحده آمریکا در دوره‌های مختلف تاریخی قابل رویت است که بر روند ضدیت با آمریکا و آمریکاستیزی تاثیرگذار بوده است. «توماس ریکس» استاد تاریخ دانشگاه جورج تاون در رهگذر تحلیل محتوایی و تاریخی فرهنگ سیاسی ایران به این نتیجه می‌رسد که مردم ایران از نظر فرهنگی با دولتمردان و نظام سیاسی حاکم بر آمریکا و نه مردم آمریکا مخالفت دارند.[11] این مخالفت نیز ریشه در عملکرد سابق دولت آمریکا در ایران دارد که نوعی نارضایتی را در بین مردم دامن زده است. وی برای تأیید دیدگاه خود به شواهد تاریخی متعددی اشاره می‌کند که تماماً حکایت از مداخله‌گری آمریکا در حوادث ایران دارد. آرمان‌های ایران برای استقلال سیاسی و اقتصادی و پایبندی به خودانگیختگی سیاسی، در تقابل با سیاست‌های آمریکا برای دستیابی به منابع و جلوگیری از هرگونه تحول اساسی در نظام سیاسی ایران قرار گرفت. ایرانیان با دست یازیدن به قرآن و با اعتقاد به حقانیت جنبش ملی برای رهایی، در صفوف میلیونی خود در سرپیچی آشکار از نیروهای نظامی مسلح و تحت آموزش آمریکایی ایران در شهرها و شهرستان‌ها به راهپیمایی پرداختند.

خروج محمدرضا پهلوی از ایران در دی ماه ۱۳۵۷و گروگانگیری آبان ۱۳۵۸ محصول چندین دهه مخالفت تقریبا مداوم با دخالت اروپاییان و سپس آمریکا، در امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران بود. در این میان، سیاست‌های آمریکا نسبت به نظام شاهنشاهی از دهه ۱۳۰۰ تا دهه ۱۳۵۰ تغییر اندکی یافت. سیاست‌های آمریکا پیش از جنگ جهانی اول در گرایش به حمایت از نظام شاهنشاهی در مقابل نهضت مردمی مشروطه، بازتاب سیاست‌های روس و انگلستان به شمار می‌رفت، که تمایل کمتری را به اقدام مستقل نشان می‌داد. در دهه ۱۹۲۰شرکت‌های نفتی و بنیادهای مالی آمریکا تلاش بی‌ثمری انجام دادند تا جایگاهی برای سرمایه‌گذاری آمریکا ایجاد کنند. با این همه، اقدامات دیپلماتیک و سیاسی آمریکا در پی جنگ جهانی دوم در ایران، نمایانگر علایق فزون یافته آمریکا در حفظ سرمایه‌گذاری‌هایش در منطقه خلیج فارس است. ضعف قدرت بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم در اعمال نفوذ بر امور ایران نیز از علایق عمده مقامات واشنگتن به شمار می‌آمد. سیاست‌های آمریکا در ایران پس از جنگ جهانی دوم، دیگر بازتاب سیاست‌های بریتانیا و شوروی نبوده و با یک بازنگری بر موقعیت استراتژیک جغرافیایی - نظامی ایران و موفقیت اقتصادی آن در مرزهای اتحاد شوروی و حوزه‌های غنی نفتی خلیج فارس متمرکز شد.

رویارویی منافع جهانی شوروی و آمریکا در جنگ سرد، همچنین دخالت آمریکا در ملی کردن نفت ایران، از بازنگری در سیاست‌های آمریکا در جنگ جهانی اول نشأت می‌گرفت. این بازنگری بیش از پیش بر مهار شوروی، دستیابی به نفت خلیج فارس و ایران و ایجاد حکومت با ثبات در ایران متمرکز بود. درواقع مأموریت‌های نظامی و اقتصادی جنگ جهانی دوم زمینه‌هایی را برای پیشبرد سیاست‌های بازنگری شده آمریکا در ایران فراهم ساخت. نیاز به تاکتیک‌های جدید تا اندازه زیادی از ماهیت رویارویی طلبانه رو به رشد فرهنگ سیاسی ایران و در همان اندازه از تحولات سیاست قدرت جهانی برمی‌خواست و در پی کودتای تحت حمایت سیا در ۱۳۳۲شاه و سیاست خارجی آمریکا یکسان و واحد شدند هرچند که در ۱۳۵۶مردم ایران هم آماده رویارویی با شاه و هم با آمریکا بودند.

چهره خیرخواهانه‌نمای آمریکا در طول زمان به سه دلیل به چهره‌ای مغرض در ایران تبدیل شد:

1- یک قرن حمایت خلل ناپذیر از رژیم پادشاهی به رغم دشمنی فزاینده مردم با فساد پهلوی؛

2- سوءظن عمیق و در موارد متعدد دشمنی با فرهنگ سیاسی ایران؛ و


3- یک سده پایبندی به منافع استراتژیک جهانی آمریکا.[12]

تا سال ۱۳۴۱محمدرضا پهلوی جبهه ملی و حزب توده را از صحنه بیرون رانده بود، او پارلمان و ارتش را تصفیه و لایحه اصلاحات ارضی را مطرح کرد. انقلاب سفید شاه در بهمن ،۱۳۴۲ اصلاحات آمریکا - شاه را در۴۲-۱۳۳۲به اوج خود رسانید. البته، قیام ۱۳۴۲ نشان داد که اصلاحات آمریکایی و مردم ایران در تضاد با یکدیگر قرار دارند.

.
سومین تحول عمده در انقلاب ۷-۱۳۵۶روی داد که به تصرف سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸انجامید. سرمنشأ یک سده رویارویی با سیاست قدرت آمریکا را سه عامل شکل می دهد: خواست ایران برای استقلال و هویت خود که هم تصویر ایران جدیدی را که آمریکا درصدد پدید آوردن آن رد می‌کند و هم بیان یک خوداتکایی است که هرگونه نیاز به آمریکا را مردود می‌داند؛ تمایل ایران به استقلال داخلی با تمایل به استقلال بین‌المللی توأم است که طبق آن ایران می‌تواند شرقی باشد یا غربی، یا هم شرقی باشد و هم غربی یا نه شرقی و نه غربی، چه آمریکا آن را بخواهد یا نخواهد؛ و اعتقاد عمیق ایران به این که ایران در کنار امت مسلمان مبارز متعهد به شرکت در مسائل اسلامی بین‌الملل و منطقه‌ای، از جمله دفاع از اسلام، امت و آرمان‌های اسلامی است

در نهایت می‌توان گفت مداخله‌های نظامی و سیاسی آمریکا در تاریخ سیاسی ایران، اجرای طرح‌های اقتصادی و فرهنگی غیرمنطبق با ارزش‌های اسلامی و ایران در زمان رژیم پهلوی، اتحاد استراتژیک منافع آمریکا و رژیم صیهونیستی و همکاری این دو رژیم در زمان رژیم پهلوی، اسلام ستیزی، بی‌توجهی به فرهنگ ایرانی، حمایت از نظام دیکتاتوری پهلوی در مقابل خواسته‌های جامعه ایرانی، استثمار منابع ملی ایرانیان، ایجاد تغییر و انحراف در جریان ملی شدن نفت ایران، حمایت از عوامل استبدادی و منحرف در جامعه ایرانی، دادن مشورت‌های سیاسی به رژیم پهلوی در راستای مدیریت روند انقلابی مردم، تلاش برای غربی‌سازی ایران و مقابله با اسلام ناب محمدی(ص) در جامعه ایرانی، ارتباط با بهائیان در ایران و ارتباطات سیاسی و اقتصادی با آنان در جامعه ایرانی، بی‌توجهی به آرمان‌هایی نظیر حمایت از ملت مظلوم فلسطین و... . مجموعه عواملی است که بسترهای ضدیت با آمریکا در اندیشه ایرانیان را تقویت کرد تا جایی که همین موضع گیری ایرانیان علیه آمریکا عاملی برای همدلی و یکرنگی در سیاست های ضدپهلوی در جامعه ایرانی شد.


4- فرهنگ مقاومت و ضدیت با آمریکا در انقلاب اسلامی

وقوع انقلاب اسلامی در مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه و به هم خوردن تعادل قوا در آن با شعار سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی»، ظهور یک قطب جدید قدرت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی جدا از ایدئولوژی‌های مسلّط جهانی، دچار مشکل کردن آمریکا در راه حفظ توسعه و علائق منطقه‏ای خود و سقوط حکومت پهلوی که از ستون‌های اصلی استراتژی آمریکا بود و جدّی‏ترین ضربه‏ای که آمریکا پس از شکست ویتنام از این انقلاب دریافت کرد موجب شد که این کشور به اقدامات مختلفی از قبیل: کودتاهای نظامی، فرهنگی و سیاسی و تحریک جریانات قومی و نژادی و حمایت از متجاوز در جنگ تحمیلی و فشارهای اقتصادی، تحریم نظامی و... دست بزند تا شاید دوباره جاپای از کف داده خود را بازپس بگیرد، اما مقاومت جانانه ملت ایران، نمایش ضربه‏پذیری آمریکا با تسخیر لانه جاسوسی و تصویب سیزده آبان توسط مجلس شورای اسلامی به عنوان «روز ملی مبارزه با استکبار» که ریشه ایدئولوژیکی داشت، سرانجام سیاستمداران آمریکایی را ناکام گذاشت.[13] از این رو، یکی از بازتاب‌های انقلاب اسلامی ایران در سطح روابط بین‌الملل مربوط به گسترش فرهنگ مقاومت در مواجهه با نظام سلطه جهانی است.

روندها و مسائل جهانی نشان می‌دهد که حرکت‌های ضد نظام سلطه در حال رشد و تقویت است. عوامل متعددی در شکل‌گیری این روندها موثر است. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از عوامل مهم تاثیرگذار در تشدید و تقویت فرهنگ مقاومت در حوزه باورها، ارزش‌ها، نمادها، و ساختارها بوده است. به گونه‌ای که علائم نشان می‌دهد پس از پیروزی نقلاب اسلامی ایران روند مخالفت با سیاست‌ها و رفتارهای نظام سلطه جهانی رو به تزاید است. این نشانه‌ها را می‌توان در مشابهت آموزهای انقلاب اسلامی و فرهنگ مقاومت مانند ایثار و شهادت‌طلبی، آزادی‌خواهی، خودباوری، پیوند دین وسیاست، استکبارستیزی، استقلال‌خواهی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی و مخالفت با نظام سلطه جهانی مشاهده کرد. انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده نو دارای آموزه‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی است.

آموزه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی مانند؛ خودباوری فرهنگی، فرهنگ عاشورا، ایثار و شهادت طلبی، آزادی‌خواهی و اهتمام به شعائر دینی باعث پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی شده است و به نوبه خود پیامدهای زیادی را در میان ملل محروم بر جای گذاشته است. آموزه‌های سیاسی انقلاب اسلامی مانند اثبات پیوند دین و سیاست، تشکیل نظام مردم‌سالاری دینی، مقابله با ظلم و ستم جهانی و استبدادستیزی نه تنها باعث ایجاد تحول در ملت ایران شد بلکه، تأثیرات گسترده‌ای را در فرهنگ‌سازی ملت‌های محروم داشته است.

فرهنگ مقاومت دارای ارکان و مولفه‌هایی است که در چهار حوزه باورها(اعتقادات)، ارزش‌ها، نمادها و ساختارها قابل بررسی است. حوزه باورها معطوف به تحول در باورهای ملل محروم جهت ایستادگی و مقاومت در برابر نظام سلطه جهانی است. این تحول را می‌توان در بیدار شدن ملت‌های تحت ستم جهت احقاق حقوقشان مشاهده کرد. به این معنا که، با الهام‌گیری از انقلاب اسلامی ایران به این اعتقاد و باور رسیدند که امکان مقابله با نظام‌های استبدادی و سلطه وجود دارد لذا فرهنگ مقاومت در قالب نهضت‌های اسلامی در جهان اسلام و یا فرهنگ ظلم‌ستیزی در کشورهای تحت ستم شکل گرفته و پیوسته تقویت شده است. در حوزه ارزش‌ها، آن‌چه سابقاً در اولویت نبود یا ارزش حیاتی آن مسجّل نشده بود پس از گسترش آموزه‌های انقلاب اسلامی، ارزش حیاتی پیدا کرد و برای مردم تحت ستم اولویت یافت که در این باره می‌توان به آزادی‌خواهی، استقلال‌خواهی و شهادت‌طلبی اشاره کرد.

گرچه همواره حرکت‌ها و نبردهای ضد نظام سلطه در ادوار گذشته وجود داشته است اما، با انقلاب اسلامی ایران تحول اساسی در آموزه‌های فرهنگ مقاومت ایجاد شد. برخی از آموزه‌ها همانند؛ شهادت‌طلبی احیاء و برخی از آموزه‌ها مانند ظلم‌ستیزی و استبدادستیزی تقویت شد. در مجموع تأثیرات انقلاب اسلامی بر فرهنگ مقاومت در قلمرو باورها، ساختارها، ارزش‌ها و نمادها را می‌توان به صورت زیر بیان کرد:

1- حوزه باورها: انقلاب اسلامی ایران باور امکان‌پذیری مقابله با نظام سلطه را در میان مردم تحت ستم ایجاد کرده است.

2- حوزه ارزش‌ها: استقلال‌طلبی و رها شدن از قدرت‌های سلطه‌گر برای ملل محروم و مستضعف به عنوان یک ارزش حیاتی درآمد.

3- حوزه ساختارها: مخالفت واعتراض به نظام سلطه جهانی و نظم تبعیض‌آمیز بین‌المللی تشدید شد.

4- حوزه نمادها: مخالفت ملت‌های مستضعف تحت تأثیر نمادهایی مانند؛ «آمریکا شیطان بزرگ است» قرار گرفت.


5- ضدیت با آمریکا و تاثیر آن بر بسیج نیروهای مردمی

ضدیت با آمریکا در رفتار سیاسی ایرانیان و در مسیر تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی سبب شد تا بسیج عمومی به از طرق زیر شکل بگیرد:

1- مبارزه مردمی در برابر دشمن واحد: مبارزان انقلابی در فرایند انقلاب اسلامی به دنبال جایگزینی نظام اسلامی به جای نظام وابسته به آمریکا بودند و همین امر منجر به ایجاد هدفی مشترک در خصوص مقابله با مداخلات سیاسی آمریکا شد. از این رو، ضدیت با آمریکا باعث شد تا امام خمینی(ره) و روحانیون انقلابی با تمرکز بر دشمن مشترک یعنی ایالات متحده آمریکا، همه انرژی‌ها و پتانسیل‌های انقلابی را حول محور مبارزه با استکبار جهانی سوق دادند و همین هدف مشترک، عملکرد بسیج عمومی را کارآمد تر ساخت. بسیج آحاد ملت در روند انقلاب سیاسی زمانی کارآمدتر خواهد بود که همه توان ملی در خصوص یک نقطه تمرکز داشته باشند و این موضوع را می‌توان در خطابه‌های امام راحل، منابر روحانیون انقلابی، پیام‌های منتشر شده بین اعتراض کنندگان و انقلابیون مشاهده کرد و نوک پیکان تهاجم لسانی، فرهنگی و مبارزاتی یاران امام خمینی(ره)، شیطان بزرگ یعنی آمریکا است. این وحدت رویه در هدف مبارزاتی و معرفی دشمنی واحد به عموم گروه‌های سیاسی، مردم عادی و حتی تشکل‌های سیاسی در زمان انقلاب اسلامی، منجر به کارآمدتر شدن روند بسیج عمومی در فرایند انقلاب اسلامی شد.

2- هویت مشترک خودی در برابر هویت ظالم و ستمگر آمریکا: استکبارستزی و ضدیت با آمریکا در فرایند انقلاب اسلامی سبب شد تا انقلابیون و نیروهای مردمی خود را هویتی واحد و مشترک در یابند که «مظلوم و مورد استثمار» هستند و این هویت رقیب یعنی «هویت ظالم و استکباری» عامل مشکلات و مصائب مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها بوده است. از این رو امام خمینی(ره) با تقویت «هویت خودی ایرانی» که در برابر سلطه غرب به هویتی مظلوم تبدیل شده بود، به صورت یکپارچه و متحد در برابر «هویت ظالم آمریکا» ایستادگی کردند. لاجرم، هویت‌سازی خودی در فرایند انقلاب اسلامی که ناشی از وجود دشمن مشترک (هویت دیگریِ ظالم) یک عامل مهم در بسیج همگانی توده‌ها در انقلاب اسلامی بود تا جایی که حتی گرایشات سیاسی با سلایق گوناگون را در یک جریان واحد جای داد و هنر امام خمینی(ره)، بازنمایی هویت استکباری آمریکا با عنوان شیطان بزرگ در برابر ملت ایران بود که دستاورد آن، همدلی و همبستگی اجتماعی ایرانیان در برابر رژیم پهلوی به عنوان نهادی وابسته به شیطان بزرگ بود.

3- فعال‌سازی بافت فرهنگی ایرانیان در مبارزه با استکبار جهانی و سرنگونی رژیم پهلوی: یکی از کارکردهای ضدیت با آمریکا در بسیج عمومی مردم انقلابی ایران، تهییج بافت فرهنگی و اعتقادی جامعه ایرانی است؛ به این معنا که معرفی آمریکا به عنوان شیطان بزرگ که در مقابل اعتقادات و ارزش‌های دینی جوامع اسلامی قرار دارد باعث شد مردم بدون توجه به قدرت نظامی و سخت افزاری آمریکا و رژیم پهلوی به عنوان یکی از متحدان استراتژیک آمریکا، براساس اعتقادات و باورهای دینی خود به مقابله با نفوذ و مداخله‌گری‌های آمریکا در ایران بپردازند و تلاش کنند تا رژیم پهلوی به عنوان بازوی اجرایی این قدرت جهانی را قطع شود.

اگر رفتار اجتماعی و فرهنگی در جامعه انقلاب همگام با ارزش‌های انقلابی و آرمان‌های رهبران انقلاب نباشد، تحصیل نتایج مطلوب بسیار سخت و دارای هزینه‌های سنگین خواهد بود. اما در جامعه ایرانی، آمریکاستیزی به مثابه نماد مقابله با جریان باطل و استکباری در برابر جریان حق (انقلاب اسلامی و ارز‌ش‌های مطرح شده توسط امام خمینی(ره) در جامعه ایرانی) سبب شد تا مقاومت در برابر بسیج عمومی صورت نپذیرد و روند تاثیرگذاری نهادهای بسیج گر، افزایش یابد. استکبارستیزی در جامعه ایرانی که نماد عینی آن آمریکاستیزی است عاملی برای ترغیب بافت فرهنگی و اجتماعی ایران علیه نظام حاکم سیاسی شد و روند بسیج عمومی را شتاب بیشتری بخشید.

آمریکاستیزی ریشه در تاریخ سیاسی ایران و اقدامات باطل آمریکا علیه مردم ایران و خواسته‌های به حق ملت ایران بود و این روند از دهه 30 در تاریخ ایران تا دهه اخیر ادامه دارد و همین امر، موج ضدیت با آمریکا در ایران را فزونی بخشید و سیاست‌های ضداسلامی و ضد ایرانی آمریکا در محیط بین‌الملل، روابط مردم ایران با این رژیم جنابت کار را تیره و تار کرد. درعین حال، سیاست ضدآمریکایی و استکبارستیزی ایرانیان در روند تحولات انقلابی، یکی از عوامل بسیج عمومی و عاملی برای پیروزی قدرت اجتماعی مردم ایران علیه رژیم پهلوی و نظام استبدادی وابسته به غرب در جامعه ایرانی در سال 1357 بود. ضدیت با استبداد و آمریکا در فرایند انقلاب اسلامی نیز منجر به بهره‌گیری مطلوب از تمامی ابزارهای بسیج‌گر عمومی، مقابله با هویت باطل در برابر هویت مظلوم، تهییج بافت فرهنگی ایرانیان در مقابله با رژیم وابسته به غرب و ایجاد هدف واحد برای سرنگونی رژیم پهلوی شد.


پی نوشت ها:

1- مصطفي ملكوتيان، «انقلاب اسلامي تاثير ايدئولوژي و رهبري در پيروزي و ثبات آن»، ماهنامه معارف، شماره63، بهمن1387، صص17-12.

2- مصطفی ملکوتیان، «ایدئولوژی و رهبری و تاثیر آن بر پیروزی سریع، ثبات پایدار و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست، دوره 40، شماره 2، تابستان 1389، ص301.

3- اله پورجواد، بررسی سیاست آمریکا بر محور کاربست قدرت نرم در مقابله با آمریکا ستیزی در جوامع اسلامی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردسی،1393، ص1.

4- سید‌صدرالدین موسوی‌ و مسعود درودی، «بازنمایی مفهوم استکبار جهانی در گفتمان دفاعی امام خمینی(ره) از جهان اسلام، دوره اول، شماره 1، تابستان و پاییز 1392، صص26-24.

5- زیگرید فتح، آمریکا ستیزی در جهان اسلام، ترجمه احمد تقی زاده و حسن سعید کلاهی، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1389.

6- روژه گارودی، آمریکاستیزی چرا؟، ترجمه جعفر یاره، تهران، انتشارات کانون اندیشه جوان،1387، صص10-9.

7- عباس کاردان، آمریکاستیزی در خاورمیانه، تهران، انتشارات ابرار معاصر،1387، صص52-37.

8- سید اصغر کیوان حسینی، آمریکا ستیزی در جهان اسلام، تهران، مرکز تحقیقات راهبرد دفاعی،1395، صص116-114.

9- محمد شمس الدین عبداللهی نژاد، هشت مقاله درباره آمریکا ستیزی، تهران، نشر علم،1394، صص214-193.

 

10- سید اصغر کیوان حسینی و راحله جمعه زاده، «آمریکا ستیزی در جهان اسلام؛ شالوده نظری و روند تحول»، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال نهم، شماره32، بهار1390، ص183.

11- See: Thomas M. Ricks, "Power Policy And Political Culture: U.S.A-Iran", In), Iran: Political Culture in The IslamicRepublic, By Farsoun, Samih & Mehrdad Mashayekhi, London & New York, Routledge, 1992.

12- توماس ریکس، «سیاست قدرت و فرهنگ سیاسی: آمریکا و ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ترجمه غلامرضا بهروز لک، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال سوم، شماره7 و 8، بهار و تابستان1379، صص84-55 و نک: توماس ریکس، «سیاست های ناآگاهانه، بررسی ریشه های مواضع خصمانه آمریکا علیه ایران»، پرتال جامع علوم انسانی،1384.

13- غلام نبی گلستانی، «انقلاب اسلامی، رستاخیز استکبار ستیزی»، فصلنامه اندیشه حوزه، شماره15، زمستان1377، صص15-4.
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات