کد خبر: ۶۵۵۸

محرم خونین سبزوار در سال 1357

بیشتر شهدا به بیت حاج آقای فخر منتقل شده بود، اما شماری از آنان را مأموران به سردخانه‌ بیمارستان برده بودند و «به‌خاطر اینکه خانواده‌‌های آنها را از نظر روحی آزار دهند، اعلام کردند هرکس می‌‌خواهد جنازه‌‌ها را ببرد، باید به ازای هر تیر دو هزار تومان پرداخت کند...» با اعلام این خبر توسط شهربانی سبزوار، عده‌‌ای از جوانان انقلابی سبزوار از جمله حسین محرومی و موسی‌الرضا امین‌الزارعین به همراه دو نفر دیگر تصمیم ‌‌گرفتند شبانه به بیمارستان رفته و جنازه‌ شهدا را خارج كنند.
چهارشنبه ۰۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۵

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - ویژه‌نامه روزهای خونین انقلاب؛ در سال 1357، هیجان عمومی به اوج خود می‌رسید. محرم آن سال اوضاع با همیشه فرق می‌کرد. در آذر 1357، با گذشت دو روز از عاشورای حسینی در سبزوار و تظاهرات پرشور مردم در دهه‌ اول محرم، شب دوازدهم محرم اخباری مبنی بر راه‌پیمایی طرفداران شاه در شهر منتشر شد. اخبار حاکی از آن بود که آنان از فلکه‌ سی هزار متری (میدان شهید بهشتی کنونی) به‌سوی خیابان بیهق و مسجد جامع حرکت خواهند کرد و از سویی به مأموران شهربانی دستور تیراندازی داده شد تا از شاه‌دوستان حمایت کنند.

با انتشار این اخبار غوغایی در شهر برپا شد. روحانیان شهر از جمله حجج اسلام علوی و افقهی که در مواقع حساس امور را عهده‌دار بودند، این‌بار نیز جلسه‌ مشترک فوق‌العاده‌‌ای تشکیل دادند. پس از گفت‌وگو و بیان نظریات مختلف، تصمیم گرفتند: «اولاً، با ارسال نامه و همچنین اعزام افرادی به روستاهای اطراف از اهالی خواسته شود با حضور در شهر در تجمعی که قرار است در مسجد جامع صورت پذیرد در خیابان‌های منتهی به مسجد تظاهرات کنند؛ ثانیاً، اقشار مختلف مردم در همان ساعات اولیه‌ صبح در مسجد جامع تجمع كنند.»

صبح روز چهارشنبه مورخ 22 آذر 1357، برابر با 12 محرم 1399 عده‌ای از طرفداران شاه که بیشتر آنان از روستاها به سبزوار آمده بودند، راه‌پیمایی خود را از سی هزار متری به‌طرف مسجد جامع واقع در خیابان بیهق آغاز کردند. این عده که در اسناد ساواک از آنان با عنوان «وطن‌پرستان» یادشده است و شمار آنان 25 هزار نفر بود با در دست داشتن عکس‌هایی از محمدرضاشاه در خیابان‌ها حرکت کردند.

به خاک و خون کشیدن مردم سبزوار در محرم 1357

این درحالی بود که با تمهیدات اندیشیده ‌شده، جمعیت نسبتاً چشمگیری از انقلابیون به همراه روحانیان در مسجد جامع و خیابان‌های اطراف تجمع کرده بودند. همچنین به‌دنبال ارسال نامه و دعوت از روستاییان برای حضور در شهر، عده‌ بسیاری از اهالی روستاهای اطراف به شهر آمده بودند. این، علاوه بر افرادی بود که از اسفراین برای شرکت در اجتماع مردم سبزوار به این شهر وارد شدند.

در مسجد جامع، محمدتقی مقیسه‌‌ای، محمد عارفی، حجت‌الاسلام سید محمدحسن علوی و افقهی به‌ترتیب برای اجتماع‌کنندگان سخنرانی ‌‌کردند. احمد حدادی، که خود از جمله فعالان انقلابی بود، درباره‌ حضور موافقان و مخالفان، تعقیب‌وگریز، کیفیت عملکرد مأموران شهربانی و شهادت شهدای این روز چنین بیان ‌‌کرد: «از مردم دعوت شده بود در مسجد جامع اجتماع کنند تا مانع از حرکت مخالفان به‌ سمت خیابان بیهق و خرابی بیشتر گردند. از صبح مردم و علما مقابل مسجد فخریه نزدیک چهارراه امامزاده گرد آمدند. با تعقیب مخالفان از سوی مردم، این‌ها فرار می‌‌کردند و به‌سمت دروازه‌ عراق می‌‌رفتند. در ضمن، برخی از اراذل و اوباش مغازه‌‌های میدان شهید بهشتی، خیابان ناوی و خیابان بیهق را هم تخریب کرده بودند. تعقیب‌وگریز ادامه داشت. حتی یکی از مخالفان با موتورسیکلت وارد اجتماع مردم شد و مردم هم او را پایین کشیده و موتورش را آتش زدند. نزدیک ظهر، اعلام شد چون ممکن است مخالفان بعدازظهر مجدداً حمله کنند، اجتماع‌کنندگان همچنان در مسجد حضور داشته باشند. پس از خواندن نماز ظهر و عصر، مردم در بیرون مسجد داخل خیابان نشستند و مقداری نان سنگک بین آنها توزیع شد. حدود ساعت دوازده، دوازده‌ونیم بود كه از سمت شهربانی (جنب خیابان قائم)، مأموران حمله را شروع کردند، ابتدا، با تیر هوایی و بعد گاز اشک‌آور. اصلاً آمده بودند تا زهر چشمی از مردم بگیرند....

به خاک و خون کشیدن مردم سبزوار در محرم 1357

از نزدیک خیابان شریعتمداری شروع به تیراندازی کردند. در آن روز تعدادی شهید شدند. شهید ابراهیمی، اوّل تیر به پایش زده بودند بعد آمده بودند، تیر به قلبش زدند. تعداد زیادی مجروح شدند که این‌ها بیشتر از روستای اطراف شهر بودند. وقتی مأموران شهربانی حمله‌شان تمام شد و آمدند جنازه‌‌های شهدا و مجروحین را ببرند، مقابل همان وضوخانه‌ مسجد جامع بیشتر روستاییانی که ظهر نشسته بودند و سفره‌‌های نان خود را باز کرده بودند، همان‌جا به رگبار بسته‌شده و همه‌ سفره‌‌های نان با خونشان آغشته شده بود. من خودم در آن روز شاهد شهادت شهید تقی مشکانی، که کلاس دوم یا سوم راهنمایی بود، بودم. در مقابل درب امامزاده با اسلحه سه تیر زدند، از سمت راست که به قلبش خورده بود، از طرف دیگر بیرون آمده بود و دستش را له کرده بود...»

برخی از شهدا و مجروحان را مردم به داخل مسجد بردند. مسجد پر از خون شده بود. «مردم با دست‌های خونین بر روی دیوارها شعار نوشتند. پس آنها را به منزل حاج آقای فخر منتقل کردند. مجروحین را هم به بیمارستان امداد بردند. چون احتیاج به خون بود از بلندگو اعلام کردند، که مردم برای خون‌دادن به بیمارستان رفتند و صف طویلی تشکیل شد که خون بدهند...»

بیشتر شهدا به بیت حاج آقای فخر منتقل شده بود، اما شماری از آنان را مأموران به سردخانه‌ بیمارستان برده بودند و «به‌خاطر اینکه خانواده‌‌های آنها را از نظر روحی آزار دهند، اعلام کردند هرکس می‌‌خواهد جنازه‌‌ها را ببرد، باید به ازای هر تیر دو هزار تومان پرداخت کند...» با اعلام این خبر توسط شهربانی سبزوار، عده‌‌ای از جوانان انقلابی سبزوار از جمله حسین محرومی و موسی‌الرضا امین‌الزارعین به همراه دو نفر دیگر تصمیم ‌‌گرفتند شبانه به بیمارستان رفته و جنازه‌ شهدا را خارج كنند. لذا طی هماهنگی‌ای که قبلاً با یکی از کارمندان بیمارستان صورت گرفته بود، شبانه شهدا را از بیمارستان منتقل کردند. روز سیزدهم محرم، اجساد شهدا طی مراسم باشکوهی تشییع شد و در مصلا به خاک سپرده شدند.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات