ضرورتهای تاریخنگاری انقلاب اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه؛ اگر روند تاریخ را فراتر از رخدادهاى روزمره بنگریم، بستر تاریخ را با دو ویژگى متفاوت مىبینیم: گاه دهههایى را در تاریخ ملتهایى مىیابیم که گویى در آن هیچ خبرى نیست؛ مردم در فضایى خاموش و سوت و کور پیچ و خمهاى زندگى روزمره را پشت سر مىگذارند و بسا به آن چنان شرایطى آنگونه خو گرفتهاند که زندگى را جز همان روزمرگى نمىپندارند. ناگهان به برههاى دیگر از تاریخ مىرسیم که سرشار از خبرهاى مهم سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگی است.
با برداشتنِ هر گام، خبر یا خبرهایى تازه مىبینیم؛ چنان که گاه از فراوانىِ خبر به ستوه مىآییم. مىتوانم بسترِ تاریخ را با چنین نگاه و مقایسهای با جادههایى همانند سازم که گاه خشک و خستهکننده است و گاه سرسبز و خرم و سرشار از منظرههاى تماشایى. شاید یکى از عوامل تاریخگریزى و تاریخستیزى را بتوان در این نکته نیز جستوجوگر بود. آن گاه که تاریخ، خستهکننده و یکنواخت مىشود، تاریخپژوهى را ثمرهاى جز تکرارِ رخدادهایى روزمره نیست! بگذریم که چون سلطهگران و زورمداران بر تاریخپژوهى و تاریخنگارى سایه مىاندازند، چه خسارتهایی که به بار نمیآید.
در تلاشى با هدفِ زمینهسازىِ بازخوانىِ تاریخ اسلام به تجربه دریافتهام، آن روز که دانشِ دروغشناسیـ با معیارهاى علمى و خردپذیرـ در خدمتِ تاریخپژوهى قرار گیرد، با شناختِ هر یک از کانونهاى دروغپردازى در تاریخ تمدن اسلامى، دریچهاى به روى ما گشوده مىشود؛ دریچهاى که روشنگرِ بسیارى از واقعیتهاى ناشناخته است. چنین است داستانِ تاریخ معاصر این سرزمین و هر سرزمینِ دیگر.
با این مقدمه؛ آنچه را از این پس به قلم مىآورم، نکاتی است که در تاریخ نویسی باید به آن توجه داشت:
ـ مرز زندگىنامه شخصى و خاطرههاى اجتماعیـ سیاسى، که امروز چندان رعایت نمىشود.
ـ اهتمام به مرزبندىِ خاطرهها با جایگاه آن در حافظه شخصى، حافظه ملى و حافظهى تاریخى کهـ با چشم فرو بستن به امکانِ خردهگیرى از این اصطلاحـ فراتر از حافظهى ملى است.
ـ میزان پرهیز قلمِ خاطرهپرداز، از بارِ عاطفىِ نگارش. بیش و کم این اصلـ در ادبیات تاریخیـ پذیرفته شده است که نباید سایه عواطف بر قلمِ تاریخنگاران سنگینى کند. با این همه و به رغم ضرورتِ پایبندى به تاریخنگارى و پرهیز از تاریخسرایى! نباید بر واقعیتى چشم فرو بندیم: واقعیت این است که نباید قلمـ در نگارشِ تاریخ و خاطرهـ به خشکنویسى کشانده شود! این حق قلم است که در پردازش حماسهها و تراژدىها، آزاد باشد که هم اشک بریزد، هم تا مرز قهقهه ابراز شادى کند.
- پایبندى به حرمتها و پرهیز از حرمتشکنى نیز اصل مسلمى است که در این آشفته بازارِ هرزگىِ قلم، چندان مورد اهتمام نیست. با این همه، خاطرهنگارى که مىکوشد فضاى گذشته راـ براى نسلهایى که در آن نبودهاندـ تماشایى کند، نمىتواند بر تفاوتِ زشت و زیبا چشم فرو بندد. ناگزیر از زشتىها و کاستىهایى یاد مىکند که بسا به حرمتشکنى متهم شود.
ـ اگر قرار است نویسنده به خاطرات خود رجوع کند؛ باید برای دیدجامعتری خاطرات و اسناد دیگر را هم بررسی کند. بر این باورم که خاطرهداران را در پارهاى تگناها، مىتوان با تصویرگرى همانند پنداشت که گاهى نقاشىهاى خیالى را جایگزینِ عکسهایى واقعى مىکند! در مَثَل؛ از نخستین نشستِ مراجع و بزرگان حوزهـ در سال 41ـ یاد مىکنم که در بیتِ مؤسس حوزه قم که به تصمیمى تاریخى و سرنوشتساز انجامیده است و جنبش از قم با چنان تصمیمِ اجماع آفرینى آغاز شده است از آن نشست مهم و تاریخى هیچ خاطره مستندى در اختیار نداریم. اگر بتوان با گمانهزنىهاى خردپذیرى به بخشى از ویژگىهاى آن نشست راهى یافت، نباید از آن دریغ کرد. از اینرو بود که پیرامونِ آن نشست، گمانه زنىهایى را درکتاب جام شکسته به قلم آوردهام که مىتوانیم از آن، به گونهاى خاطره سازى خیالى تعبیر کنیم.
- تفاوت نگاه دیروز و امروز نیز موضوعی است که باید آن را بررسی کرد زیرا زمینهسازِ شمارى پرسشهاى اساسى است. از یک سو تفاوتِ نگاه خاطرهنگار با مخاطب و از دیگر سو، تفاوتِ نگاه دیروز و امروزِ او، زمینهى این پرسش است که آیا در گزارشِ خاطرهى دیروز، مىتوان نگاه امروز را به حساب نیاورد؟ اگر انبوه خاطرههاى مخالفانِ انقلاب اسلامى را ورق بزنیم، سنگینى سایه نگاه امروزِ آنان راـ بر سراسر آن خاطرههاـ چنان به روشنى مىبینیم که گویى نگاه دیروز را فراموش کردهاند؟
ناگزیریم این رشتهى دراز را کوتاه کنیم، تا به گرداب مسایلِ فلسفىِ شناختـ در پیوند با دو مقولهى عینیت و حقیقتـ کشیده نشوم.
- اعتراف به اشتباه نکتهای دیگر است که باید به آن اهمیت داد؛ اگر در بیان مطلب یا خاطرهای اشتباه شد شهامت اعتراف باید باشد؛ باید دقت کرد که اگر چنین بىپروا به نادرستىِ رفتارِ خود اعتراف مىکنیم، هرگز به مفهوم تخطئه خاستگاه انقلاب اسلامى و آرمانهاى آن نیست! این نیز نه به مفهوم مخالفت با نقد گذشتهـ فراتر از رفتارهاى شخصیـ است. نسلِ کنونى و نسلهاى آینده، باید سراسر تاریخ انقلاب اسلامى را نیز با ژرف بینى نقد کنند، تا از تجربه آن بهرهمند شوند. روشن است که درستى چنان نقدى، در گرو داشتن راه و رسمى درستـ در نقدـ است.
از رابطه عصرها و نسلها که بگذرم، ناگزیرم خلاصه تجربههاى خود را از نیم قرنِ گذشته ـ در پیوند با انقلاب اسلامیـ در دو جمله خلاصه کنم:
1ـ در رفتارهاى گذشته، کاستىهاى بسیارى است که نباید در سایه انقلاب گم شود!
2ـ خاستگاه و آرمانهاى انقلاب اسلامى را نباید قربانى آن کاستىها کنیم!
در این تنگنا نمىتوانم حق هیچ یک از این دو کلمه ـ حرف حسابى یا ناحسابى!ـ را ادا کنم: راه روشن شدنِ هر دو نکته، از گفتمانِ سالمى مىگذرد که به هیاهو و تعصبآلوده نباشد.
در اين شرايط، آنچه را در آشفته بازارِ کتاب مىبينيم، گوياى سليقههايى است که گاهـ بويژه در آنچه از آن سوى آبها! مىآيدـ چاشنىهايى هم از تقليد بهچشم مىخورد؛ تقليد از ادبياتى که به شناخت و نقد آن نيز نيازمنديم.
برگرفته از: جام شکسته (جلد 1)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی