ویژگیهای متمایز قیام شیخ محمد خیابانی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قیام
مردم آذربایجان با اهداف آزادیخواهانه و دموکراتیک بود که توسط شیخ محمد خیابانی علیه حکومت مرکزی در
فروردین ۱۲۹۹
آغاز و با شهادت وی در شهریور ماه همان سال سرکوب شد. وی قیام آذربایجان را تداوم
و نجات انقلاب مشروطه میدانست. از اینرو با اشاره به ناکام شدن انقلاب مشروطه در
رسیدن به اهدافش، لزوم حرکت جدید را تأکید میکرد. قیام خیابانی بر پایه یک نهضت
فکری و اعتقادی که همانا اعتلای کشور ایران بر
اساس اصول دموکراسی باشد، پیریزی شده بود و تفاوتهای اساسی بین این قیام و قیامهای
مسلحانه مانند جنبش جنگل مشهود
بود. خیابانی به اصول جامعهشناسی احاطه
کامل داشت و فردی دانشمند بود و راه رسیدن به پیروزی را در بسط آگاهیها و انقلاب
فکری میدانست. در این زمینه در کتاب «نهضت آزادیستان» که توسط مرکز اسناد
انقلاب اسلامی منتشر شده در رابطه با ماهیت و محتوای این قیام آمده است:
حسين مكی درباره قيام خيابانی مینويسد: «ناگفته
نبايد گذاشت كه قيامیها اسم آذربايجان را به «آزاديستان» تبديل كرده
بودند و در كتاب راهنمای تمبر ايران مینويسد: خيابانی تمبر آزاديستان هم
منتشر كرده بود، كليشه تمبر را چاپ كرده و در زير آن چنين نوشته است:
آزاديستان، 1298ش/سپتامبر 1920. در اين تاريخ شيخ محمد خيابانی در مقام
رياست دستجات مخالف دولت مركزی در تبريز قيام و تمبرهايی كه ستارخان در سال
1908م آماده نموده بود سورسارژ آزاديستان نموده ولی به مصرف پست نرسيده
است.
خيابانی
در رأس حزب دموكرات تبريز قيام كرد و مدت شش ماه، زمام شهر را در دست
گرفت. نهضت خيابانی تدريجاً توسعه میيافت ولی در نهضت خيابانی بايد يك نكته
مهم را در نظر داشت كه روزنه اصلی برای ديدن حقيقت و روح نهضت است. خيابانی
مردی دانشمند بود. به علوم فقه و حكمت و ادبيات آشنايی كامل داشت و از
روزنه زبان روسی و تركی قفقازی و عربی به علوم مثبت عصر حاضر و مبادی
سوسيولوژی واقف بود و غالباً در خطابههايش، به مبادی اين علوم و قوانين
ثابت اجتماعی اشاره میكرد.
خيابانی
به قدرت اعجازآسای تحول فكری و تكامل، اعتقاد راسخ داشت و بدين جهت بود كه
تفاوت محسوسی ميان قيام او با قيامهای مسلحانه خراسان و جنگل و مازندران و
اروميه وجود دارد. او كه به قوانين علمی آشنا بوده، میدانست هر نهضتی كه
بر تكامل فكری و تحول عميق مبتنی نباشد، يا زودگذر است يا به نتيجه منظور
نايل نمیگردد.
بر
روی اين عقيده، به جای آنكه درصدد مسلح ساختن مردم و ايجاد يك قدرت نظامی
برآيد، به تربيت معنوی مردم همت گماشته بود و همه روزه عصر خطابهای برای
بيداری و تكامل فكری مردم ايراد مینمود كه در جريده تجدد ارگان حزب دموكرات
منتشر میشد و بعداً به صورت كتاب جداگانهای تدوين شده است.»
مكی
در ادامه سخنانش میگويد: «خصايص و مشخصات قيام خيابانی را در اين نكته
بايد جستجو كرد. به همين جهت بود كه قيام خيابانی با يك حمله قزاقها خاموش
شد و خودش، فدای مردم خويش گرديد. اين نكته مهم را بايد همواره در نظر داشت
كه تبريز مدت شش ماه در دست خيابانی بود و اگر خيابانی در علم و فكر و آشنايی
با قوانين اجتماعی همپايه ميرزا كوچكخان و كلنل پسيان و سالار مؤيد و غيره
بود، از روز نخست درصدد ايجاد يك قوه نظامی برمیآمد و با استفاده از
قورخانه دولتی تبريز و مهماتی كه در اثنای قيام معلوم شد در كنسولگری آلمان
انباشته شده و حتی شامل توپ و مسلسل است، يك نيروی توانا به وجود میآورد
كه نگهبان قيام باشند و قيام شش ماهه، با حمله دو سه ساعته دويست نفر
قزاق از ميان نرود.»
ابراهيم
صفايی نيز درباره قيام خيابانی مینويسد: «... خيابانی هر روز در ايوان عمارت
حكومتی (عالی قاپو) نطقهای پرشور ايراد میكرد و از آن پس با ياران خود به
كنگاش مینشست... خيابانی تجزيهطلب نبود بلكه برای آذربايجان از دولت حقوق
و امتيازاتی میخواست، او برای جلوگيری از نفوذ كمونيستی سخت میكوشيد با تبليغات
سوء جمهوری آذربايجان را «آزاديستان» گذاشت و كنسولگری آلمان را كه مركز
تبليغات كمونيستی بود، بست. «كاپيتن بيورلينگ» افسر سوئدی رئيس جديد نظميه
را هم طرفداران خيابانی به تحريك سردار انتصار از شهر بيرون كردند.»
بعد
از سقوط وثوقالدوله و روی كار آمدن مشيرالدوله (حسن پيرنيا) قيام خيابانی
همچنان ادامه پيدا میكند، زيرا اهداف خيابانی عالیتر از آن بود كه با الغای
حكومت و معاهده وثوقالدوله آرام گيرد. او يك ايران آزاد و يك حكومت ملی
حقيقی میخواست. خيابانی با چشم خود میديد كه اجرای قرارداد 1919 ظاهراً مسكوت
گذاشته شده است ولی فشار پنجه استعمار را روی حلقوم ملت ستمكش ايران، كه
خود يكی از فرزندان برومند آن بود، احساس میكرد. مشيرالدوله در طول صدارت
سه ماه و نيم خود غيرمستقيم عاملِ سياست انگلستان شده و درصدد سركوبی جنبش
دموكراتيك خيابانی برمیآيد و در اين ميان كاری را كه وثوقالدوله نتوانسته
بود با دست عينالدوله انجام بدهد، او با دست مخبرالسلطنه به پايان میرساند
و قلب جنبش آزاديستان را از تپش میاندازد.