بررسی ابعاد پیدا و پنهان رابطه بنیصدر و منافقین
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مسائل پیچیده و کمتر مطرحشدهی دوره ریاستجمهوری بنیصدر ارتباط روزنافزون وی با سران سازمان مجاهدین خلق است. این ارتباط چندماه پس از شروع کار رئیسجمهور و در سال 1359 آغاز شد و بهتدریج با افزایش روند ملاقات وی با مسعود رجوی، نگرانی دیگر مسئولان نظام نسبت به این قضیه بیشتر گردید.[1]رویداد تلخ 14 اسفند همان سال نیز این نگرانی را دوچندان کرد.
ظاهراً این ارتباط مستمر و مکرر برمبنای یک نگرش استراتژیک صورت میگرفت و با توجه به روند وقایع هم بنیصدر و هم مجاهدین خلق احساس میکردند که در آینده به وجود یکدیگر نیازمندند. بنیصدر بعدها در خاطرات خود تصریح کرد که «اگر مجاهدین خلق هم بهسراغ او نمیآمدند، او خود تصمیم داشت به سراغ آنان برود».[2]از خلال اسنادی که در سال 1366 از مجاهدین خلق بهدست آمد، مسعود رجوی تصریح کرده بود که اگر سازمان با بنیصدر یکی شود، قطعی است که میتواند رژیم را جارو کند.[3]اتحاد سیاسی برای بنیصدر که در درون نظام تشکیلات منسجم و سازماندهی شده نداشت، مفید بود. برای مجاهدین خلق نیز بنیصدر ابزاری بود که راه را برای پیشبرد اهداف و اغراض آنان هموار میکرد.
با شروع سال 1360 ارتباط بنیصدر با مجاهدین خلق وارد مرحله جدیدی شد و ابتدا مسعود رجوی در ضمن نامهی محرمانهای در سوم فروردین از بنیصدر خواست در 12 فروردین راهپیماییای برپا كند. سپس در 7 اردیبهشت راهپیمایی از طرف مجاهدین خلق به طرفداری از رئیسجمهور برپا شد و رجوی در دومین نامه محرمانه خود به رئیسجمهور در31 / 2/ 1360 او را بهخاطر طرح تز رفراندوم و ایستادگی در برابر توصیههای امام مورد تشویق قرار داد و بنیصدر را آلنده[4]تاریخ ایران خواند.
رئیسجمهور نیز رفراندوم را بهترین روش برای مقابله با خط امام میدانست و بعدها بر اساس همان ذهنیت اشاره کرد «وقتیکه برای تعیین تکلیف مراجعه به آرای عمومی را پیشنهاد دادم، آقای خمینی سخت به غضب آمد چرا که اگر مردم با رأی خود جانب مرا میگرفتند و قرار به تغییرات اساسی میشد، از رهبری او هیچ نمیماند»[5] پس از شدتگرفتن اختلافات بنیصدر با امام و دیگر مسئولان این مجاهدین خلق بودند که در حمایت یکپارچه از وی در 19 خرداد1360 بیانیه صادر کردند.
این همکاری بعد از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا و بعداً عزل از ریاستجمهوری به اوج خود رسید. از لحظه انتشار حكم عزل فرماندهی كل قوا، عملاً رئیس جمهور از كلیه اقتدارت خویش عزل گردید. در پی این حوادث، منافقین در اطلاعیهای بدین شرح خواستار حراست از جان بنیصدر گردیدند:
«مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیسجمهور از تمامی خلق قهرمان ایران، آمادگی و حضور دائم در صحنهها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط حمایت از شخص رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یك وظیفه مبرم انقلابی در سراسر كشور تلقی میكند.»
در روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1360، سازمان منافقین، اطلاعیهای دیگری در حمایت از بنیصدر به چاپ رساندند و در آن اعلام كردند:
«جان رئیسجمهور در خطر جدی است. مردم تهران، آماده نجات جان دكتر بنیصدر باشید. مقدمه چینیها و صحنهسازیهای رسوا و مفتضحی را كه شب گذشته در تلویزیون، با شعار «مرگ بر بنیصدر» ترتیب داده بودند، دیدید. ظاهراً سینهچاكان ریائی و انحصارطلب «قانون»، آن قدر در به ثمر رساندن كودتای ارتجاعی امپریالیستی شتابزدهاند كه بیمحابا اعدام و مرگ رئیسجمهور قانونی را سرلوحه دستگاههای خبری خود ساختهاند.«
پس از تصویب طرح بررسی عدم كفایت سیاسی رئیسجمهور از سوی مجلس، تعداد زیادی از مردم مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع كرده، از نمایندگان خود، خواهان رسیدگی فوری به مسئله كفایت سیاسی بنیصدر شدند. در پاسخ به این تجمع مردمی، از سوی سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه دیگری با این مضمون، در حمایت از بنیصدر صادر شد:
«بار دیگر فریاد پرخروش اللهاكبر را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانه ضدمردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رئیسجمهور، در بام خانهها طنینافكن سازیم.»
این دعوت از سوی مردم ایران بدون پاسخ باقی ماند و استقبالی از آن به عمل نیامد. امام خمینی نیز در بیست و نهم خرداد ماه به مناسبت نیمه شعبان طی پیامیدر مورد توطئههای جبهه داخلی ضدانقلاب هشدار دادند و خواستار رسیدگی سریعتر به این موضوع شدند؛ اما سازمان منافقین نسبت به عواقب عزل رئیسجمهور و مسئولیتهای نمایندگان در این باره هشدار داد و ضمن اطلاعیهای تهدیدآمیز، نمایندگان را از شركت در جلسه بررسی عدم صلاحیت رئیسجمهور برحذر داشت:
«... سازمان مجاهدین خلق ایران به تمامی نمایندگان كه در مجلس حضور مییابند نسبت به كلیه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور در فضای هیستریک ارتجاعی حاكم، زنهار میدهد. از این رو با یادآوری مجالس و ادوار قانونگذاری كه در تاریخ معاصر ایران به استقرار دیكتاتوریها منجر شده است، ما به فرد فرد نمایندگان حاضر و به ویژه آنها كه نسبت به سرنوشت مردم ایران احساس مسئولیت میكنند، تذكر میدهیم من كه خود را شایسته لعن و نفرین ابدی ملت ایران نساخته و مرعوب صحنههای ساختگی چماقداران در برابر مجلس نشوند.»
منافقین علاوه حمایتهای گسترده از بنیصدر در این تاریخ و مخفیکردن او، تمام امکانات لازم برای فرار او از ایران را نیز فراهم کردند و آنگونه که وی در خاطراتش بیان میکند از طریق نیروهای نفوذی خودی در نیروی هوایی با سرقت یک هواپیمای سوخترسانی با خلبانی سرهنگ معزی از ایران بهسوی پاریس رفتند.[6]
پس از استقرار رجوی و بنیصدر در پاریس نیز سازمان مجاهدین خلق نهایت استفاده را از نام و اعتبار بنیصدر برد و رجوی برای استحکام این اتحّاد استراتژیک، با فیروزه بنیصدر دختر رئیسجمهور مخلوع پیوند زناشویی بست؛ ازدواجی که خیلی زود به بنبست رسید. در 7 مهرماه 1360 نیز برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران توسط شورای ملی مقاومت اعلام گردید و بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و رجوی بهعنوان مسئول شورای ملی مقاومت سند آن را امضا کردند. اما بنیصدر خیلی زود متوجه شد که او نیز تنها در حد یک وسیله و ابزار برای مجاهدین خلق اهمیت و ارزش دارد و لذا در 20 اسفندماه 62 از سازمان و تشکیلاتی که باعث ویرانی کاخ اعتبار و شکستن شیشه شخصیت او شده بودند، جدا شد.
پینوشتها:
1-اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1378، ص 99
2- بنیصدر، درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنیصدر اولین رئیسجمهور ایران، به کوشش حمید احمدی، آلمان، انتشارات انقلاب اسلامی، 1380، ص 369
3-سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج 2، ص 568
4- سالوادور گونسز آلِنْدِه، در اوت 1970م به ریاستجمهوری شیلی رسید و تلاش كرد سیاستهای اقتصادی ماركسیستی را در شیلی بهاجرا درآورد اما در یازدهم سپتامبر 1973م، ژنرال آگستینو پینوشه كه در آن زمان فرماندهی نیروی دریایى و وزارت دفاع شیلی را برعهده داشت، به كمك سازمان سیا و حمایت مالی آمریكا، علیه آلنده رئیسجمهور قانونی شیلی دست به كودتا زد و با بمباران كاخ ریاستجمهوری و سپس روانهی ساختن هزاران سرباز به خیابانهای سانتیاگو مركز شیلی، مراكز مهم كشور را به تصرّف خود درآورد و دولت آلنده را سرنگون ساخت.
5- بنیصدر، خیانت به امید، بیجا، بیتا، ص 105
6- بنیصدر، درس تجربه، ص 371