ملی‌گرایان و مردم؛ همراهی یا واگرایی؟

با شروع نهضت اسلامی، ملی‌گرایان با دیدن برکات بسیج مردم توسط حضرت امام در اوان دهه چهل، تلاشی آفندی را برای جمع کردن اجسام و افکار مردم زیر چتر خود آغاز کردند. تلاشی که دیری نپایید و ملیون با مشاهده شکوه حضور مردم زیر پرچم اسلام به رهبری امام خمینی، در اقدامی پدافندی به تحریف و در مرحله سوم توقف آن حضور و شکوه دست زدند. سناریویی ثابت که پس از شکست در دهه چهل، دوبار دیگر و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و نیز در مقطع حیات جمهوری اسلامی عملیاتی شد و نتیجه‌ای مشابه داشت.
سه‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۰
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - محمدعلی صدرشیرازی؛ ملی‌گرایان در تاریخ معاصر ایران بیش از آنکه در مسیر مردم، افکار عمومی و خواست و منافع آنان حرکت کنند، در موضع تقابل با این مفاهیم قرار داشته‌اند. این جریان فکری، اعم از جبهه ملی اول تا چهارم، نهضت مقاومت ملی، کمیته حقوق بشر و نهضت آزادی، همواره در عوض تنظیم فرکانس اندیشه و کنش‌های سیاسی خود با مردم و منافع آنها، در تلاش بوده‌اند تا مسیر حرکت ملت را به سمت افکار حزبی خود منحرف کنند. به عبارتی، کسانی نام «ملی» بر خود گذاشتند که ملت را هرگز به عنوان دالّ مرکزی منظومه فکری خود قبول نداشتند. در ادامه نمونه‌هایی از این تلاش ملی‌گرایان مورد بررسی قرار می‌گیرد.


1. تغییر ریل بسیج انقلابی مردم در آغاز دهه چهل

تلاش ناکام ملی‌گرایان بسیج مردم ذیل پرچم مصدق بود. گروه‌های ملی با رسوخ در میان راهپیمایی مردم انقلابی در سال‌های 41 و 42 با در دست داشتن تصاویر مصدق، وی را رهبر نهضت معرفی می کردند. همچنین نهضت آزادی با صدور اعلامیه‌هایی در همین راستا سعی می‌کرد، مصدقی که در آن ایام سکوت کرده بود را در راس بسیج مردم بنشاند: «تنها حکومت مصدق و یاران او، حکومت ملت ایران است». 
ملیون در جریان مبارزات مردم در نهضت اسلامی و ناکامی اولیه در به دست گرفتن رهبری حرکت ملت، در مسیر رسوخ به بسیج توده‌ای مردم که توسط روحانیت رقم خورد گام گذاشتند. آنها در سال‌های 1341 و 42 تلاش کردند با همراه کردن مردم با اقدامات تفرقه افکنانه خود، مسیر اصلی نهضت را تضعیف کنند و آنها را به نفع خود و نه خط امام بسیج کنند. از جمله در جریان رفراندوم ضدملی شاه و درحالی که پس از قیام و افشاگری‌های امام، قاطبه مردم به خط تحریم رفراندوم پیوستند، ملیون تلاش کردند با هدف خارج کردن رهبری از دست امام، مردم را در صف رای بسیج کنند. جبهه ملی در تقابلی آشکار با حرکت ملت، با صدور اعلامیه‌ای از مردم برای شرکت در رفراندوم دعوت کرد.


2.سکوت و سنگ اندازی در مسیر بسیج توده‌ای نهضت اسلامی در آغاز دهه چهل

تلاش برای به دست گرفتن رهبری مردم از جانب ملیون در ابعاد سلبی برجسته بود. آنان وقتی خود را در بسیج مردم و تحریف مسیر اصلی نهضت اسلامی ناتوان می‌یافتند، تلاش به تضعیف و سنگ‌اندازی در آن مسیر داشتند. به عنوان نمونه در مقاطعی که بسیج توده‌ها آشکارا در حمایت از امام بود و امکان تحریف جریان و دست و پا کردن منفعت و  نامی برای خود را نمی‌دیدند، دست به سکوت می‌زدند. از جمله این موارد، سکوت شگفت‌انگیز ملی‌گرایان مذهبی و غیرمذهبی در برابر قتل عام مردم در 15 خرداد 42 بود. بازرگان در خاطرات خود می‌نویسد پس از بحث و بررسی نظرات موافقین (از جمله بازرگان) و مخالفین در هیات اجرائیه جبهه ملی دوم، بالاخره تصمیم به عدم صدور اعلامیه در محکومیت رژیم شاه گرفته می‌شود. کوشش‌های بختیار و دکتر سنجابی در عدم تصویب صدور اعلامیه چشم‌گیر بود. نهضت آزادی و بازرگان نیز به تبع از انفعال جبهه ملی، تصمیم بر سکوت می‌گیرد و حتی بیانیه‌هایی که با امضای شاخه جوانان نهضت آزادی منتشر می‌شود را غیر مربوط به این تشکل دانسته و حتی آن را توطئه ساواک علیه خود معرفی می کند.  در مواردی نیز، کار از سکوت فراتر می‌رفت. از جمله حزب ملت ایران، از احزاب جبهه ملی«افراد حزبی خود را از شرکت در تظاهراتی که در روزهای 12و13 خرداد در مسجد یا سینه‌زنی‌ها بر علیه رژیم انجام می‌گرفت، منع کرد.» 
در ماجرای تصویب لایحه کاپیتولاسیون در 1343 نیز که فارغ از از نگاه و مکتبی، کل مردم ایران تحقیر شدند، ملیون نه تنها سکوت کردند بلکه در اقدامی عجیب «تصمیم گرفتند تا مدتی جلسات [عادی] خود را تعطیل کنند تا تشکیل این جلسات به موضوع تبعید آقای خمینی [و همراهی با منتقدان لایحه] تعبیر و تفسیر نشود.» 


3. تغییر ریل بسیج انقلابی مردم در آستانه پیروزی انقلاب

در مقطع پس 15 خرداد 42 تا 1356، ملی گرایان درحالی که مردم مبارز بسیاری زیر شکنجه‌های ساواک قرار داشتند، 14 سال به سکوت و انزوا و تعطیلات رفتند. با بازگشت آزادی نسبی در کشور به دستور ایالات متحده و نیز گسترش شعله های نهضت اسلامی از زمان شهادت سید مصطفی خمینی(ره)، ملی گرایان نیز در قالب‌هایی چون کمیته حقوق بشر و جبهه ملی چهارم و نهضت آزادی به میدان آمدند. آنها با تبلیغاتی گسترده تلاش نمودند تا این بار برخلاف مقطع دهه چهل بتوانند مردم را زیر چتر ملی گرایی بسیج کنند. آنان اما زود دریافتند که نه میزان کاریزمای شخصیتی امثال بازرگان و سنجابی یارای تحقق این هدف را دارد و نه جایگاه اندیشه‌های سکولار و التقاطی ملیون در میان مردم جایگاهی دارد که بتواند آغازگر بسیج توده‌ای شود. لذا در گام بعد، هم‌چون در سال‌های نخست دهه چهل به تاکتیک موج‌سواری و درعین حال تحریف مسیر موج دست زدند.

آنها از سویی به نهضت اسلامی و امام ابراز ارادت می کردند و از سوی دیگر، در اعلامیه‌های متعدد، اهداف ضد ملی خود در تغییر مسیر را پی می‌گرفتند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که بسیج مردمی با هدف نهایی تشکیل حکومت اسلامی، ذیل دو هدف میانی سرنگونی رژیم پهلوی و قطع دست استعمار آمریکا شکل گرفته است. لذا با برنامه‌ای پشت پرده تلاش کردند نهضت را از هر دو هدف میانی خود منحرف کنند. بدیهی است ملیون بخاطر انزوای خود در میان باورهای مردم امکان بیان صادقانه استراتژی‌های خود را نداشتند لذا، تحریف مسیر نهضت را در قالب شعارهایی خوش‌تراش همچون سیاست گام به گام، شاه سلطنت کند نه حکومت، و اول مبارزه با استبداد و بعد استعمار پنهان می‌کردند.

از مهمترین مکتوبات بازرگان، نامه وی به امام خمینی در مرداد ماه 57 است که در فاصله چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، به بهانه حرکت گام به گام، ایشان را از مبارزه با اصل رژیم و نیز آمریکا باز می‌دارد: «1)... اگر آن (قانون اساسی) را نفى كنیم، منطقاً و قانوناً هرگونه مدرک محكومیت رژیم را از دست مى‌دهیم. به معناى ضامن سلطنت شاه نیز نیست، چون سراسر خلاف آن عمل كرده و خود را قانوناً معزول ساخته است. 2) لبه تیز حمله فعلا بهتر است به استبداد باشد نه استعمار؛ جنگ کردن در دو جبهه مانع پیروزی است».


4.تلاش برای توقف بسیج انقلابی مردم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

سناریوهای ملی گرایان در مواجهه با نهضت اسلامی مردم در اوان دهه چهل، در آستانه پیروزی انقلاب نیز مو به مو تکرار شد. آنها پس از شکست در آغاز بسیج توده‌ای، تصمیم به موج‌سواری و سپس شکست در تحریف مسیر موج، در توقف و خوابانیدن آن کمر همت بستند. 
با روی کار آمدن شریف امامی و شعار دولت آشتی ملی، ملیون با آغوشی باز به استقبال شریف امامی رفتند. بازرگان پس از مشاهده فاجعه کم‌نظیر 17 شهریور و کذب بودن شعارهای دولت شریف امامی نیز، امام خمینی(ره) را به رها نمودن انقلاب و شرکت در انتخابات وعده داده شده دعوت می‌نماید. مشکل اصلی ملیون، قبولاندن پذیرش وعده‌های شریف امامی به امام خمینی(ره) بود. بر همین اساس بازرگان، به خدمت ایشان می‌رسد. اما طبیعتا نتوانست دلیل مناسبی برای خاموش نمودن امواج خروشان انقلاب که در حال نابودی بنیان طاغوت بود را ارائه نماید. مهندس بازرگان استدلالات عجیب و دون شأنی را برای پذیرش انتخابات از جانب امام عرضه داشت که طبعا توجه ایشان را جلب ننمود و با پاسخ قاطع امام مواجه گشت.

در پائیز 1357 و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، ملیون _از گروه‌های مختلف _ طی نشستی در دانشگاه تهران، ضمن ارائه تصویری ناصحیح از امام خمینی، انحراف مسیر انقلاب اسلامی از راه تاثیرگذاری بر ایشان را دستور کار خود قرار می‌دهند: «همه معتقدند كه خمینی دیگر برداشتی از اوضاع ایران ندارد... هرچه جلوتر برویم او بیشتر احساس قدرت می‌كند مگر آنكه شخصا (و) دقیقا مطیع سیاست خارجی باشد كه ظاهرا نیست. بالاتفاق عقیده دارند حفظ سلطنت و قانون اساسی در حالت خطر فعلی تنها راه نجات مملكت است ».

طنز تاریخ آنکه، ملی گرایان برای توقف بسیج انقلابی مردم علیه شاه و آمریکا، دست به دامان این کشور می‌شوند. مهندس بازرگان طی ملاقاتی با ”جان استمپل" در تاریخ 30ماه مه 1978 (نهم خرداد1357)، می‌گوید: «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آماده‌ایم تا سلطنت را بپذیریم». 


5. تلاش برای تحریف بسیج انقلابی مردم پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با ناکامی ملی گرایان در توقف مسیر نهضت اسلامی و یا ایجاد تحریف در مسیر آن، گام بعدی تداوم همان اهداف در مقطعی جدید بود. ملی گرایان همزمان در دو ساحت اصلیِ تلاش برای بسیج مردم زیر چتر خود و ایجاد وقفه و تحریف در مسیر بسیج انقلابی مردم وارد تلاش شدند.

بازرگان با نگاشتن کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» تلاش کرد خود را رهبر انقلابی جلوه دهد که در حرکت اول خود (قبل از پیروزی) به دنبال حکومتی لیبرالی و فارغ از شعارهای حاکمیت اسلام و مبارزه با آمریکاست. در حرکت دوم اما روحانیت انقلاب را دست لیبرال‌ها و مردم جدا کرده است! او در این کتاب و نیز کتاب بازیابی ارزش‌ها، اندیشه‌های منزوی خود را، نماینده اندیشه‌های مردمی می‌داند که اسلام را هم برای ایران می‌خواهند. او اسلام‌گرایی امام را منحصر به ایشان و «برخی خصیصین» می‌داند. بازرگان که پیش از انقلاب اسلامی رهبران نهضت را به عدم مخالفت با آمریکا دعوت می کرد، با فراموشی آن توصیه‌ها، آغاز این مخالفت را بعد از انقلاب جلوه می‌دهد. به عقیده وی انقلاب ما کم کم از خود تهی شد با «در افتادن با آمریکا» به  «دام مارکسیسم» افتاد.

این تنها نمونه‌ای از تلاش ملی گرایان در تحریف امواج بسیج انقلابی مردم بود؛ آنان در مصادیق متعدد هم‌چون تلاش برای جایگزینی عبارت «جمهوری دموکراتیک» یا «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بجای جمهوری اسلامی، تلاش برای انحلال مجلس خبرگان، تلاش برای تصویب قانوی اساسی مبتنی بر لبیرالیسم و... در همین مسیر گام برداشت.

ملی گرایان در این مقطع نیز هرگز موفق به بسیج توده‌ها به سمت خود نشدند؛ چه در ساحت بسیج افکار زیر چتر خود و جداکردن آنها از خط امام خمینی و اسلام ناب، و چه حتی در ساحت‌هایی سطحی تر همچون بسیج خیابانی مردم علیه لایحه قصاص.
 
پس از طرح لایحه قصاص توسط شورای عالی قضایی و تقدیم آن به مجلس، مخالفت‌هایی از سوی جبهه ملی علیه آن لایحه به عمل آمد؛ جبهه ملي كه رويكردی ليبرالی داشت با این بهانه که این لایحه مغایر حقوق بشر است به مقابله با نظام پرداخت و با «سبّ به قرآن و سب به اسلام و غیرانسانی خواندن حکم قصاص» مردم را به شورش خیابانی علیه این لایحه فراخواند و روز 25 خرداد 1360 را روز موعود تعیین کرد.

در اطلاعیه جبهه ملی آمده بود: «هم‌وطنان شرافتمند، مردم غیور و آزادی‌خواه ایران؛ در شرایطی که همه آزادی‌های فردی و اجتماعی توسط هیأت حاکمه مستبد و انحصارگر زیر پا نهاده شده و استقلال مملکت در معرض خطرات جدی قرار دارد و در شرایطی که انقلاب بزرگ ملت را از کلیه هدف‌های بنیادی خود منحرف کرده‌اند از شما دعوت می‌کنیم که ساعت چهار بعد از ظهر روز دوشنبه بیست و پنجم خرداد ماه در گردهمایی و راهپیمایی جبهه ملی بانگ اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم»

این نه تنها یک تظاهرات، بلکه تلاشی برای نمایش قدرت و به صحنه کشیدن مردمی بود که به ادعای بازرگان پیرو او و نه امام بودند. ملیون با کمک ارگانهای منافقین از دو هفته قبل تلاش بسیاری برای بسیج توده ها بکار بستند.

صبح 25 روز خرداد، امام خميني در سخنرانی قاطع خود، جبهه ملی را بخاطر مخالفت علنی با قانون قرآنی، مرتد اعلام کرد و از بازرگان خواست تا موضع خود را در قبال آنان مشخص کند.

به دنبال این سخنرانی قاطعانه امام، مردم در اجتماعات پرشكوه خود در تهران و شهرستان‌ها، این تلاش ملیون در بسیج مردم را نیز به شکست کشاندند. روزنامه کیهان نوشت: «در پی اعلام راهپیمایی جبهه ملی که قرار بود ساعت 3 بعدازظهر دیروز [25 خرداد] از میدان فردوسی آغاز شود، ‌گروه زیادی از مردم برای جلوگیری از برقراری این میتینگ در ساعات قبل از موعد تعیین‌شده در میدان فردوسی اجتماع کردند [...] جمعیت سپس مسیر خیابان انقلاب را به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران در پیش گرفت و با فریاد شعارهایی علیه جبهه ملی و رئیس‌جمهوری به راه خود ادامه داد». 

عصبانیت ملی گرایان از شکست چند ده ساله در بسیج مردم گرد پرچم سکولاریسم و التقاط امری هویدا بود و گاه، یارای مخفی کردن آن را نداشتند: «ملت دست و پا درآورده و به راه افتاده است. ملت کمیته¬ها را درست کرده و کمیته ها هم در کار دولت دخالت می کنند».  بدیهیست تلاش عبدالعلی بازرگان در سانسور این جملات پدر در کتاب «مسائل و مشکلات نخستین سال انقلاب» نیز نمی تواند یک عمر جدایی مسیر ملی گرایان از مردم را از انظار، پنهان کند.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات