مروری بر حیات سیاسی آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله بهاءالدین محلاتی در سال 1324ق/ 1276 ش در خانوادهای روحانی در شهر مقدس نجف اشرف متولد شد. پدرش حاج شیخ جعفر محلاتی از روحانیون ایرانی بود كه برای كسب علم از مدتی پیش در این شهر رحل اقامت افكنده بود. پس از مدتی زندگی در عتبات عالیات، شیخ جعفر محلاتی همراه خانوادهاش در سال 1321ق/ 1282 ش به شیرازـ كه از مدتها پیش اجدادش از محلات به آن نقل مكان كرده بودندـ مهاجرت كرد. در این شهر بهاءالدین شروع به تحصیل كرد و مدت شش سال مقدمات عربی و فارسی را در «مدرسه شریعت« فرا گرفت. وی مدتی نیز به تحصیل حكمت و فلسفه نزد حاج سید اسماعیل كازرونی پرداخت. اصول را هم نزد مرحوم والدشان و آیتالله میرزا محمدصادق مجتهد فراگرفت.
آیتالله محلاتی پس از فراگیری بخشی از علوم اسلامی در وطن، تصمیم گرفت برای تكمیل تحصیلات خود راهی نجف اشرف شود؛ لذا همراه خانواده خود در سال 1342ق دوباره به عتبات سفر كرد و مبانی درس خارج را به مدت هشت سال در محضر علمای بزرگ نجف: آیتالله ضیاءالدین عراقی، آیتالله سید محمد كاظم شریعتمداری، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله محمدحسین نائینی غروی فراگرفت. بعد از آن به درخواست والدش در سال 1348ق/ 1308 ش به شیراز برگشت و علاوه بر امامت جماعت در مسجد مولای شیراز، زعامت حوزه علمیه این شهر و آموزش علوم حوزوی طلاب را برعهده گرفت. پس از یك سال اقامت در شیراز، آیتالله محلاتی مجدداً به نجف اشرف مهاجرت كرد، اما به علت درخواست پدرش مجدداً به شیراز مراجعه كرد و برای همیشه در آنجا رحل اقامت افكند.
آیتالله محلاتی در این دوره از حیاتـ كه همزمان با اواخر حكومت قاجاریه و اوایل حكومت رضاشاه پهلوی بود ـ علاوه بر تحصیل علم از فعالیت سیاسی نیز غافل نماند و گاه در برخی از جریانهای سیاسیـ اجتماعی از قبیل قیام دلیران تنگستانی شركت میكرد و مدت ده ماه همراه پدر بزرگوارش علیه نیروهای انگلیسی مبارزه نمود. پس از آن بیشتر همّ خود را صرف فراگیری علوم دینی كرد. بدین ترتیب وی دوران رضاشاه پهلوی را كه دوره سختگیری بر روحانیون و علمای اسلام برای تغییر لباس بود، سپری كرد. پس از ورود متفقین در شهریور 1320 به ایران كه منجر به تبعید رضاشاه و به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی گشت، آیتالله محلاتی همچون سایر روحانیون مخالف رژیم پهلوی، فرصت یافت تا مخالفتهای خود را با رژیم بروز داده و به هر نحو ممكن درصدد ضربه زدن به رژیم برآید. به همین خاطر در وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت به پیروی از آیتالله كاشانی وارد میدان مبارزه با رژیم شد و در سال 1328 با صدور اعلامیهای، مبارزه برای ملی شدن نفت را تأیید كرد.
پس از رحلت آیتالله بروجردی (فروردین 1340)، امام خمینی پرچم مبارزه علیه رژیم پهلوی را بهدست گرفت. آیتالله محلاتی نیز كه به درستی و حقانیت راه امام ایمان داشت، مبارزات خود را در راستای اقدامات و موضعگیریهای ایشان متمركز كرد و تا پایان نیز بر این شیوه باقی ماند. وی همزمان با اعلام اصول ششگانه انقلاب سفید توسط شاه و موضعگیری شفاف امام خمینی علیه آن، به مخالفت با رفراندوم پرداخت و مردم را به شركت نكردن در رفراندوم لوایح مذكور تشویق نمود. پس از حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342، كه منجر به روشنتر شدن هرچه بیشتر چهره شاه و رژیم شد، وی مبارزات خود را علیه دستگاه سلطنت بیش از پیش علنی نمود و در برپایی تظاهرات 15 خرداد 1342 در شیراز ـ با توجه به اینكه وی شخص اول روحانیت فارس به شمار میآمد و صدها هزار نفر طرفدار داشت ـ نقش بسیار چشمگیری ایفا نمود. این مسئله كه به برپایی یكی از بزرگترین قیامهای مردمی در پانزدهم و شانزدهم خرداد 1342 پس از تهران در شهرستانها (شیراز) منجر شد، موجبات دستگیری آیتالله محلاتی را فراهم آورد.
در این رابطه ساواك شبانه به منزل آیتالله محلاتی حمله كرد و او را همراه فرزندش مجدالدین محلاتی بازداشت و به همراه آیتالله دستغیب، جلالالدین آیتاللهزاده (برادر آیتالله محلاتی) و... شبانه با یك هواپیمای نظامی روانه تهران كرد. در بدو ورود به تهران، رژیم هر یك از آنها را تا سیزده روز در سلولهای انفرادی بدون هیچ محاكمهای بازداشت كرد. پس از بازجوییهای مقدماتی، ساواك در تیرماه 1342 بسیاری از دستگیرشدگان را آزاد كرد؛ اما به علت نقش برجسته امام خمینی، آیتالله محلاتی و آیتالله قمی (وی به علت وقایع 15 خرداد در مشهد بازداشت شده بود) در رهبری و پدید آمدن قیام 15 خرداد، آنها را تا مدتها در بند نگهداشت. مدتی بعد در یازدهم مرداد همان سال به علت فشار افكار عمومی، ساواك مجبور شد آنها را آزاد كند و به خانهای در تهران انتقال دهد و تحتنظر بگیرد. خانه مزبور سه طبقه داشت كه هر طبقه آن در اختیار یكی از آیات عظام بود. پس از استقرار حضرات آیات در این مكان، سیل جمعیت از نقاط مختلف كشور برای دیدار با آنها روانه این مكان شد؛ لذا وقتی ساواك متوجه شد این خانه به كانون افشاگری علیه رژیم تبدیل شده است، ترجیح داد پس از چند ماه آنها را آزاد كرده و روانه شهرهای خود كند. آیتالله محلاتی در برگشت به شیراز با استقبال باشكوه و بیسابقه مردم مواجه شد.
پس از تبعید امام خمینی به خاطر سخنرانی علیه حق كاپیتولاسیون اتباع آمریكایی در ایران، آیتالله محلاتی نیز در جریان یك سخنرانی آتشین با بیان اینكه :«خمینی را از شهر و مملكتش تبعید میكنند و بدانید این دستگاه پابرجا نخواهد ماند، همانطور كه سلسلهی معاویه منقرض گردید...». وی به عموم پیشنمازان مساجد شیراز دستور داد تا نماز جماعت را تعطیل كرده و از رفتن به مساجد خودداری كنند. علاوه بر این، هیئتی مركب از نمایندگان او و آیتالله دستغیب روانه قم شدند تا اوضاع را بررسی كرده و نتیجه را به آنها گزارش نمایند. همچنین به علمای سایر شهرستانها، بهویژه شهرهای استان فارس، دستور داد تا در اعتراض به این اقدام رژیم پهلوی در تكیهگاههای خود متحصن شوند.
در سالهای بعد (1343-1357) وی مخاطب امام در ارسال بسیاری از پیامهایش به استان فارس و شهر شیراز محسوب میشد و به همین خاطر بسیاری از اعلامیههای حضرت امام در این رابطه، خطاب به او و با نام وی شروع میشود. علاوه بر این آیتالله محلاتی شخصاً نیز در طول این سالها هیچ گاه ساكت و بیتفاوت ننشست و در قبال رویدادهای ایران و جهان با صدور اعلامیهها و گاه كمكهای مادی و معنوی دیگر همیشه خود را مسئول میدانست؛ به عنوان نمونه، وی در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، با صدور اعلامیهای از مسلمانان خواست تا از هر گونه مساعدت مادی و معنوی نسبت به اعراب مسلمان دریغ نورزند و هر عملی را كه موجب تقویت اسرائیل شود، حرام كنند.
آیتالله محلاتی همچنین در واكنش به «جشن هنر شیراز»، كه از اواخر دهه 40، هر ساله در شیراز برگزار میشد، همواره مخالفت خود را اعلام كرده و به علت هجوم به ارزشهای اسلامی در جریان این جشنها، علیالخصوص پس از نمایش اعمال منافی عفت در جریان نمایشنامه «خوك، آتش، بچه» در جشن هنر سال 1356 (شهریور ماه)، رژیم را با عبارت «خدا لعنت نماید برگزاركنندگان جشن هنر را و...» مورد هجوم قرار داد. ایشان گذشته از آن، دستگاه هیئت حاكمه را به تعطیلی مساجد و بازار شهر تهدید نمود؛ اما چون ایادی رژیم بساط جشن را به سرعت جمع كردند، این برنامه عملی نشد؛ ولی این واكنشها و به پا خاستن مردم مبارز شیراز در سال بعد موجب شد تا این جشن كه سالها بود بدون وقفه برپا میشد، دیگر برگزار نگردد.
آیتالله محلاتی در سایر حوادث مربوط به انقلاب نیز همواره واكنشهای مناسب بروز داد؛ مثلاً در چهلم شهدای 19 دی قم، اطلاعیهای صادر كرد و 20/11/1356 را در شیراز تعطیل و عزای عمومی اعلام نمود. در سال 1357 با نزدیكی پیروزی انقلاب اسلامی نیز آیتالله محلاتی به عنوان ملجأ و پناهگاه و همچنین راهنمای مبارزان علیه رژیم همیشه مورد توجه بود و خود نیز شخصاً در بسیاری از این گونه رویدادها شركت داشت. وی پس از برقراری حكومت نظامی در شیراز، با صدور اعلامیهای در اواخر شهریور 1357 به استقرار حكومت نظامی در شهر و دستگیری علمای شیراز (آیتالله دستغیب و...) شدیداً اعتراض كرد و همچنین برای بیاعتبار جلوه دادن حكومت نظامی و دستور ارتش، با صدور اعلامیهای به پیروی از حضرت امام به مردم گوشزد كرد كه گرفتن اجازه از مقامات حكومت جهت برگزاری مجالس سوگواری و... جایز نیست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله محلاتی به علت كهولت سن و آلام روحی و جسمی، در مصدر خدمات دولتی قرار نگرفت، اما از امر به معروف و نهی از منكر باز نایستاد و تا هنگام وفات به عنوان یكی از پشتوانههای نهضت اسلامی در فارس به خدمات خود به اسلام و انقلاب ادامه داد.
آیتالله محلاتی سرانجام در روز سهشنبه، 27 مرداد 1360 در 87 سالگی بعد از شش ماه كسالت ممتد و در حالی كه از دو سال قبل به علت ابتلا به ناراحتیهای قلبی و ریوی در بستر بیماری بود، از دنیا رفت. به دنبال رحلت وی بسیاری از مقامات و ارگانهای جمهوری اسلامی در پیامهایی فقدان وی را تسلیت گفتند.
به دنبال درگذشت آیتالله محلاتی، سهشنبه، 27 مرداد 1360 در سراسر استان فارس تعطیل رسمی اعلام شد و سه روز عزای عمومی نیز اعلام گردید. در این روزها مردم در شیراز و سایر شهرهای استان فارس و سراسر كشور با برگزاری مجالس یادبودی از مقام شامخ وی تجلیل كردند. جنازه آیتالله محلاتی با شكوه خاصی و با حضور قشرهای مختلف مردم در همان روز سه شنبه از محل مسجد مولا (مسجدی كه وی در آن نماز میگزارد) تشییع و در كنار حرم مطهر حضرت علی بن حمزه (ع) در شیراز و در آرامگاه خانوادگی آنها به خاك سپرده شد.