مروری بر مبارزات سیاسی آیتالله لواسانی علیه رژیم پهلوی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شروع فعالیتهای سیاسی آشکار «آیتالله سید محمدصادق لواسانی» را باید در آغاز دهه 1340 دانست. وی در این دهه، همگام با امام خمینی و سایر مخالفین رژیم پهلوی مبارزاتش را شروع کرد و به عنوان یکی از یاران نزدیک امام خمینی(ره) مسئولیتهای خطیری از قبیل: «نمایندگی تامالاختیار» امام در تهران و نقش واسط میان مردم و امام را بر عهده گرفت. نقطه عزیمت این حرکت را باید در حوادث پس از ارتحال «آیتاللهالعظمی بروجردی» بزرگترین مرجع تقلید شیعیان دانست. تصور رژیم پهلوی مبنی بر فقدان مرجعی جامعالشرایط پس از رحلت آیتالله بروجردی، در میان علمای شیعی، رژیم را به انجام مانورهایی سوق داد که اولین آنها «تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» بود.[1]
مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 سرآغاز نهضت عمومی علما و مراجع برای مقابله با اقدامات ضد اسلامی رژیم شد. در این مقطع آیتالله لواسانی با امضای اعلامیهها در کنار سایر روحانیون تهران علیه لایحه مذکور به مخالفت برخاست.[2]
شکست شاه در ماجرای «انجمنهای ایالتی و ولایتی»، رژیم پهلوی را بر آن داشت تا جهت اعاده حیثیت در برابر علما، اصول «انقلاب سفید» را به رفراندوم بگذارد. اعتراضهای همگانی علما به اصول انقلاب سفید، سبب شد تا شاه برای زهرچشمگرفتن از امام و پیروانش در بهمن 1341 به قم سفر کند.[3] بههمین منظور پیشاپیش «حسن پاکروان» رئیس سازمان امنیت را برای فراهمکردن مقدمات این سفر نزد امامخمینی فرستاد. هنگام ملاقات «پاکروان» با امامخمینی، آیتالله لواسانی هم در منزل ایشان حضور داشته و جزء کسانی بود که مورد مشورت امام قرار میگرفته است.
در اعتراض به اصول پیشنهادی شاه و سیاستهای او در این مقطع امام خمینی عید نوروز سال 1342 را تحریم کرد. این اقدام مورد حمایت روحانیون قرار گرفت و در اعلامیهای تحت عنوان «روحانیون امسال عید ندارند» به مقابله با شاه پرداختند. در این اعلامیه که به امضای لواسانی نیز رسیده است، تصریح شده: «بهمناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب جعفری، حضرت امام جعفر صادق صلواتالله علیه و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید گردیده است، جامعه روحانیت عزادار و بهعنوان عید جلوس نخواهد داشت».[4] در روز موعود (دوم فروردین 1342) مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) كه مدرسه فیضیه قم مورد هجوم كماندوهای ارتش قرار گرفت، آیتالله لواسانی در منزل امام حضور داشت و خبر این حادثه را به اطلاع امام رساند.
در روز 15 خرداد منزل «آیتالله لواسانی» محل اجتماع جمعی از علمای معترض به بازداشت «آقای فلسفی» بوده است. مرحوم علی دوانی در این مورد مینویسد: «صبح روز 15 خرداد جمعی از علمای مشهور تهران راهی منزل حجتالاسلام آقای سید محمدصادق لواسانی میشوند که راجع به دستگیری آقای فلسفی و سایر وعاظ و آزادی آنها مذاکره کنند. در بین راه میشنوند که آیتالله خمینی بازداشت شدهاند. در منزل آقای لواسانی پیرامون مسائل جاری مدتی مذاکره میشود. آقای لواسانی میگوید من میروم به قم تا از نزدیک ببینم چه شده است...».[5] به این ترتیب آیتالله لواسانی به نمایندگی از علمای تهران برای اطلاع از وضعیت امامخمینی عازم قم میشود.
در مدت اقامت امام در قیطریه، آیتالله لواسانی جزء معدود کسانی بود که میتوانست مرتباً با امام در ارتباط باشند. به دنبال آزادی امام خمینی آیتالله لواسانی همچنان از نزدیکان ایشان بوده و حتی به نمایندگی تامالاختیار امام در جمعآوری «وجوه شرعیه» منصوب گردید که در زمان تبعید نقش مهمی در ارسال وجوهات به ایشان داشت. در یکی از اسناد ساواک در این زمینه آمده است: «موضوع جمعآوری و ارسال پول برای [امام]خمینی بهوسیله سید محمدصادق لواسانی تازگی ندارد ... نحوه ارسال پول هم بهوسیله مسافرانی که جهت زیارت به عراق میروند، میباشد...» آیتالله لواسانی بهخاطر پیشینه و سابقه درخشانی که داشت، نه تنها از سوی امام، بلکه از طرف علمای دیگر نیز مسئول جمعآوری «وجوه شرعیه» برای آنها شده بود.
از اوایل سال 1345ش بهتدریح آیتالله لواسانی بهخاطر فعالیتهای سیاسیاش و خصوصاً وظیفه خطیر جمعآوری وجوهات شرعیه، که برای امامخمینی انجام میداد، در کانون توجهات مردمی قرار گرفت و از همین زمان لحن ساواک در مورد ایشان تغییر کرد و با عناوینی از قبیل: «از روحانیون افراطی و از طرفداران سرسخت ]امام[ خمینی است که در جمعآوری و ارسال پول برای ]امام[ خمینی رل مهمی را برعهده دارد...» و یا «از روحانیون مخالف» معرفی میشود. وی ضمن آنكه عهدهدار وكالت شرعی امام خمینی در تهران بود، در مسائل سیاسی و اجتماعی هم در كنار علمای مبارز به موضعگیریهایی میپرداخت. در جریان حمله اسرائیل به سرزمین فلسطین در خرداد سال 1346، وی نیز همگام با شماری از علمای ایران اعلامیهای در اعتراض به این عمل، امضا و منتشر كردند.
از دیگر فعالیتهای آیتالله لواسانی در سال 1346 مخالفت با تاجگذاری شاه بوده است. در این سال مقرر شد در روز تاجگذاری شاه برای اعتبار بخشیدن به وجهه سلطنت، در مساجد اذان پخش شود. اولین کسی که با این اقدام به مخالفت پرداخت، آیتالله لواسانی بود. بنابر اظهارات ساواک ایشان با جدیت با این اقدام رژیم به مخالفت پرداخت و کوشید تا مانع از تحقق این هدف شود. در سندی در تاریخ 1346/7/22 آمدهاست: «... سید محمدصادق لواسانی تصمیم گرفته ]به[ وسیله شیخ فضلالله محلاتی به اطلاع کلیه امام جماعتهایی که طرفدار ]امام[ خمینی هستند برساند که در روز تاجگذاری مساجد را تعطیل نمایند..».
در چهاردهم شهریور 1347 مراسم یادبود قربانیان زلزله خراسان در مسجد ارك تهران از طرف علمای اعلام و جامعهی روحانیت تهران و از جمله سید محمدصادق لواسانی برگزار شد. به دنبال فعالیتهای مبارزاتی وی، ساواك در بهمن سال 1351 آیتالله لواسانی را دستگیر و در زندان كمیته مشترك ضد خرابكاری زندانی كرد. بعد از آزادی از رویه سابق خود دست برنداشت تا اینكه بار دیگر در تیر ماه 1353 دستگیر و محكوم به سه سال تبعید در هشتپر طالش گردید. امام خمینی پس از اطلاع از تبعید وی، طی نامهای سید احمد خمینی را مأمور به دیدار با آیتالله لواسانی كرد. جدیت وی در مبارزه باعث شد که ساواك در سال 1355 نام وی را جزو روحانیون ممنوعالخروج از كشور درج كرد.
با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در آبان 1356 موج تازهای در روند مبارزه بر ضد رژیم آغاز شد و به محض انتشار این خبر، آیتالله لواسانی که در تهران مقیم بودند به قم مراجعت کرده و بهسرعت خود را برای برگزاری مراسم یادبود حاج آقا مصطفی و سازماندهی مبارزات علیه رژیم، که از این تاریخ مسیر تازهای پیدا کرده بود، رسانید. آقای عبدالرحیم ربانیشیرازی در مورد نقش آیتالله لواسانی در روزهای پس از شهادت فرزند ارشد امام مینویسد: «... حدود ساعت ده صبح که تمام کوچه «یخچال قاضی» مملو از جمعیت شد، همه اقشار آمده بودند. مرحوم آقای پسندیده و آقای لواسانی و چند نفر دیگر جلو افتادند و مابقی بهدنبال ایشان بهسمت مسجد اعظم [قم] حرکت کردند. درسها تعطیل شد و مراجع عظام هم مراسم یادبود و فاتحه ترتیب دادند و سخنرانیهای بسیار خوبی انجام شد و در خلال آن نام مبارک حضرت امام را تصریحاً در منابر و سخنرانیها پس از سالها ذکر کردند و مردمِ آماده همچنان صلواتهای بلندی فرستادند که در و دیوار مسجد اعظم از شدت آن میلرزید».[6]
به دنبال انتشار مقاله توهینآمیز 19 دی 1356 روزنامه اطلاعات و تظاهرات مردم قم و سایر شهرهای ایران و رقم خوردن روزهای حساس نهضت، آیتالله لواسانی نقش فعالی در سازماندهی وعاظ و گویندگان مذهبی داشته و با آنها دیدارهای مکرری ترتیب میداده است».[7] از دیگر اقدامات لواسانی در این روزهای حساس امضای اعلامیههایی بود که در مخالفت با رژیم از سوی روحانیون انتشار مییافت. در اسناد ساواک به نوع فعالیتهای وی اشاره شده و در یکی از آنها چنین آمده است: «بعضی از روزها سید محمدصادق لواسانی، وکیل آقای خمینی در تهران و ایران به ملاقات فلسفی میآید و فلسفی او را نزد خود جا میداد و بعد از صرف چای به اتفاق به اتاق بیرونی رفته و خلوت میکردند و سپس لواسانی از منزل خارج و فلسفی مراجعت و به اتاق عمومی میآید و این ملاقات به حدی محرمانه بود که حتی دوستان و محارم فلسفی از مذاکرات آنها باخبر نمیشوند».
روند مبارزات و اقدامات آیتالله لواسانی بر ضد رژیم پهلوی تا به آنجا رسید که نهایتاً ایشان در سال 1357، برای زیارت عتبات عالیات و دیدار با امامخمینی عازم نجف اشرف شد و پس از ملاقات با امام در مورد حکومتِ آینده ایران به گفتگو پرداخت.[8] وی در مورد گفتگوهایش با امامخمینی نوشته است: «در سال 1357 به زیارت عتبات مقدسه رفتم و خدمت امام رسیدم و اوضاع سیاسی ایران را بازگو کردم و درباره حکومت این دوره ایران و مسائل آن بحث و گفتگو کردیم...».[9] آیتالله لواسانی پس از این ملاقات و بازگشت به ایران به ادامه فعالیتهای مبارزاتی تا براندازی سلطنت خودکامه پهلوی ادامه داد.
منابع:
1. یحیی فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ج 1، تهران، مؤسسهی چاپ و نشر عروج، 1384، ص 52.
2. اسناد انقلاب اسلامی، ج3، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، صص 22ـ 54.
3. جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 342.
4. علی دوانی، جلد 4و3، علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 226.
5. همان، صص 386-387
6. خاطرات حجتالاسلام سیدحسین موسوی تبریزی (حماسهی 19 دی قم 1356)، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ص168
7. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص351
8. امیررضا ستوده (گردآوری و تدوین)، گفتهها و ناگفتهها از زندگی امامخمینی، ج3، تهران، نشر پنجره، ص131.
9. همان ص131، همچنین ر.ک: مصاحبه با روزنامهی رسالت،20/4/1368