دکتر مظفرشاهدی

فرازوفرود انجمن‌های ایالتی و ولایتی

انجمن‌های ایالتی و ولایتی از اولین تشكل‌های سیاسی- مدنی مردم‌نهادِ رسمی جامعه ایرانی در آستانه پیروزی انقلاب مشروطیت، محسوب می‌شوند. که در دوران پهلوی دوم در اصلاحات صورت گرفته در موضوع انتخابات، برخلاف آنچه قانون اساسی مشروطه و قوانین موضوعه دیگر مقرر می‌كرد، سوگند انتخاب شوندگان به‌قرآن كریم به‌«كتاب آسمانی» تغییر یافته بود و در همان حال، به‌زنان هم (در مقام انتخاب كننده و انتخاب شونده) حق رأی و انتخاب داده شده بود که اعتراض گسترده علما به رهبری امام خمینی را در پی داشت. سال‌های بعد هرچند این انجمن می‌خواهد در استان‌ها فعالیت خود را ادامه دهد اما اسناد و منابع آن روزگار ، به‌طور مكرر، به‌بلاموضع بودن و بی‌كاره‌گی انجمن‌های شهرستان و استان، در مناطق مختلف كشور، اشاره دارد.
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۰

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی_دکتر مظفرشاهدی؛ انجمن‌های ایالتی و ولایتی از اولین تشكل‌های سیاسی- مدنی مردم‌نهادِ رسمی جامعه ایرانی در آستانه پیروزی انقلاب مشروطیت، در سال 1285ش/ 1324ق/ 1906م محسوب می‌شوند. در آغازین سال‌های متعاقب پیروزی انقلاب مشروطه و در مرحله گذارِ از نظام سیاسی قدیم به‌‌‌وضعیتِ جدید، انجمن‌های ایالتی و ولایتی در برخی از ایالات و ولایات كشور، نقش‌های مهم و تأثیرگذاری در مدیریت و ساماندهی به‌امور سیاسی، اجتماعی و امنیتی ایفا كردند. احتمالاً انجمن ایالتی و ولایتی آذربایجان به‌مركزیت تبریز، شاخص‌ترین و پرآوازه‌ترینِ تمام انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در سراسر ایران محسوب می‌شد. حتی قبل از آن‌كه تشكیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی در قانون اساسی مشروطه پیش‌بینی بشود و نظام‌نامه آن تدوین و تصویب شود، در آذربایجان و برخی دیگر از نقاط كشور انجمن‌های ایالتی و ولایتی فعالیت خود را آغاز كرده بودند. بر اساس مصوبه مذكور، در نظام اداری و تقسیمات كشوری جدید، ایران به‌چهار ایالت و دهها ولایت كوچك و بزرگ تقسیم شده بود.

خراسان، آذربایجان، فارس و بنادر، و كرمان و بلوچستان ایالات چهارگانه كشور محسوب می‌شدند. در همان حالی كه ولایاتِ واقع در این ایالات ابوابجمعی همان ایالت قرار می‌گرفتند؛ در دیگر مناطق كشور هم، ولایات مستقل دیگری وجود داشت كه گاه خود بر یك یا چند ولایت كوچكتر هم‌جوار مركزیت داشتند. به‌تبع این تقسیم‌بندی‌های اداری، انجمن‌های ایالتی و ولایتی متعدد و بلكه پرشماری هم كه طی چندساله متعاقب انقلاب مشروطه، در مناطق مختلف كشور، تأسیس شدند، زیرمجموعه سلسله‌مراتبی ایالات و ولایاتِ مربوطه محسوب می‌شدند. در واقع، برخلاف صدها انجمن سیاسی، صنفی و اجتماعی «آزاد» دیگری كه در دوره مشروطه و پس از آن در گوشه- كنار كشور تأسیس شدند، انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تشكل‌ها و بلكه نهادهایی رسمی محسوب می‌شدند كه مقرر بود اعضای آن‌ها، بر اساس نظام‌‌نامه مربوطه و طی فرایندی كه قانون معین می‌كرد، با آراء عمومِ حائزین شرایطِ رأی‌دادن، انتخاب و فعالیت نمایند.

در آن برهه، انجمن‌های ایالتی و ولایتی، با نوساناتی، در بسیاری از ایالات و ولایات كشور، تأسیس شدند و فعالیت آنها حدود 5- 6 سال ادامه یافت. البته كه دامنه كیفی و كمی فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در مناطق مختلف كشور، متفاوت بود و در آن میان، فرایند شكل‌گیری و فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در نواحی مختلف، گاه و بیگاه، با تنش‌ها و مشكلاتِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی ریزوكلانی مواجه می‌شد. علاوه بر این‌كه حكام و مقامات سیاسی و اداری محلی، هر از گاه،‌ به‌دلایل گوناگون، تشكیل و فعالیتِ انجمن‌های ایالتی و ولایتی را مغایر و مخل حوزه اختیارات و وظایفِ خود دانسته و با این انجمن‌ها تعارضاتی پیدا نموده و مخالفت‌هایی می‌كردند و چه‌بسا مانع از فعالیت مؤثر آنها می‌شدند؛ خودِ آن انجمن‌ها هم، گاه، با تنش‌آفرینی، افراطی‌گری و مداخلهِ در حیطه‌هایی از امور منطقه كه نافی حوزه فعالیت و اختیارات آنها بود،‌ بر گرفتاریها و بلكه بحران‌های سیاسی، اجتماعی و امنیتی دامن می‌زدند. با این احوال، در مجموع، تأسیس و فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی، نقش مؤثری در تمرین، تكوین، شكل‌گیری و گسترش تدریجی مشاركت سیاسی و مدنی، مردم‌سالاری و شیوه دموكراتیك حكمرانی و سیاست‌ورزی در بخش‌های مختلف كشور ایفا می‌كرد.

در طول برهه كمابیش 13 ماهه موسوم به‌استبداد صغیر (در فاصله بمباران و تعطیلی مجلس شورای ملی دوره اول توسط محمدعلی‌شاه در 2 تیر 1287/ 23 جمادی‌الاول 1326/ 23 ژوئن 1908- تا فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان در 25 تیر 1288/ 27 جمادی‌الثانی 1327/ 16 ژوئیه 1909)، فعالیتِ اكثری از انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در مناطق مختلف ایران، متوقف شد؛ مگر در ایالات و ولایات معدودی كه محمدعلی‌شاه نتوانست بر آنها سلطه پیدا كند. با فتح تهران و آغاز دوره دوم مشروطیت، بار دیگر موجبات تأسیس و تداوم فعالیت دوباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی در بسیاری از مناطق كشور فراهم گردید. اما در این دوره جدید هم، تشكیل و فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تداوم زیادی پیدا نكرد. با گسترش روزافزون بحران‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی، در بخش‌های مختلف كشور، كه دو كشور استعماری روسیه تزاری و انگلستان نقش درجه اولی در گسترش و تداوم فزاینده آن ایفا می‌كردند، از اوایل دهه 1290شمسی، در روندی كه چندان هم تدریجی نبود، فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی در اكثری از ایالات و ولایات ایران، متوقف و به‌تعطیلی دائمی گرایید.

در آن میان، به‌تبعِ التیماتوم ظالمانه و تجاوزكارانهِ روسیه‌ تزاری به‌دولت و مجلس ایران و همگامی و همراهی انگلستان با آن كشور، كه انحلال و تعطیلی ناگزیر و اجباری مجلس شورای ملی دوره دوم را (در 3 دی 1290/ 3 محرم 1330/ 24 دسامبر 1911) به‌دنبال آورده، حاكمیت ملی مردم ایران، آسیبی جدی متحمل گردید، فعالیت انجمن‌های ایالتی و ولایتی هم، سراسر دچار ركود و تعطیلی شد. بدین‌ترتیب، با تداوم سراسرگسترش‌یابنده بحران‌های عدیده سیاسی، اجتماعی،‌ اقتصادی و امنیتی كه با آغاز جنگ جهانی اول و گسترش دامنه آن به‌اقصی نقاط ایران همراه بود، دیگر، عملاً امكانی برای تشكیل و فعالیت مجدد انجمن‌های ایالتی و ولایتی، فراهم نشد.

از آن پس، تا پایان دوره قاجاریه، و در تمام دوره سلطنت رضاشاه و دو دهه نخست سلطنت محمدرضاشاه پهلوی در آستانه دهه 1340ش، در یك فاصله طولانی تقریباً 50 ساله!، دیگر، نام و یادی از انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به‌میان نیامد. فقط در جریان طرح اصلاحاتِ موسوم به‌انقلاب سفید یا انقلاب شاه و ملت، كه اساساً طرحی آمریكایی برای گذارِ كشورهای اقماری جهان غرب به‌مدرنیزاسیونِ و توسعه سرمایه‌دارانه و جلوگیری از نفوذِ احتمالی كمونیسم به‌آن كشورها، محسوب می‌شد؛ بار دیگر موضوع انجمن‌های ایالتی و ولایتی در عرصه سیاسی و اجتماعی كشور بر سر زبان‌ها افتاد. اصل پنجم (از مجموع 6 اصل اولیه) انقلاب سفید، به‌اصلاح قانون انتخابات اختصاص پیدا كرده بود.

اگرچه اصلاحات مورد عنایت اصل پنجم ناظر به‌نظامنامه و قوانین كلیتِ انتخابات (مجلسین سنا و شورا و انجمن‌های ایالتی و ولایتی) می‌شد، اما، در جریان اعترضات و انتقادات عمومی آن برهه، موضوع اصلاح قانون انتخابات مجلسین سنا و شورا، تحت‌الشعاعِ اصلاح قانون انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی، قرار گرفت. علی‌ایحال، در شرایط تعطیلی مجلسین سنا و شورا، مصوبهِ اولیهِ دولت اسدالله علم در موضوع اصلاحاتِ ششگانهِ (بعداً) موسوم به‌انقلاب سفید و انقلاب شاه و ملت، در پاییز سال 1341، به‌دنبال مخالفت‌های اسلامگرایانِ تحت رهبری علما و روحانیون، ابطال گردید. در آن میان، به‌ویژه، اصل پنجم (طرح اصلاح قانون انتخابات)، بیشترین مخالفت‌های علما و اسلامگرایان را برانگیخت كه آن را آشكارا خلاف احكام شرع و قانون اساسی مشروطه و متمم آن، ارزیابی می‌كردند. در اصلاحات صورت گرفته در موضوع انتخابات، برخلاف آنچه قانون اساسی مشروطه و قوانین موضوعه دیگر مقرر می‌كرد، سوگند انتخاب شوندگان به‌قرآن كریم به‌«كتاب آسمانی» تغییر یافته بود و در همان حال، به‌زنان هم (در مقام انتخاب كننده و انتخاب شونده) حق رأی و انتخاب داده شده بود.

به‌دنبال اعتراضات و انتقاداتِ علما و روحانیونِ تحت رهبری امام خمینی، که با حمایت گسترده اقشار مختلف مردم ایران هم مواجه شده و دامنه اعتراضات به‌سرعت به‌بسیاری از شهرها و حوزه‌های علمیه کشیده شد، دولت وقت (که اسدالله علم نخست‌وزیرش بود) و بلکه مجموعه حاکمیت و نیروهای انتظامی و امنیتی، تا حد زیادی غافلگیر شدند که تصور نمی‌کردند، انتقاد و اعتراض به‌اصلاحات آمریکایی بعداً موسوم به‌انقلاب سفید، تا این حد گسترده و کنترل‌ناپذیر بشود. بالاخص این‌که اکثر قریب به‌اتفاق علما و روحانیون بزرگ و شناخته‌شده شیعه در سراسر ایران، به‌سرعت به‌این جنبش اعتراضی پیوسته و با ارسال نامه و تلگراف، رژیم پهلوی را نسبت به‌تبعاتِ اصرارِ بر مجراداشتن اصول اصلاحی مذکور به‌شدت هشدار دادند. به‌ویژه اعتراض و انتقاد علما و روحانیون به‌تغییرات خودسرانه صورت گرفته در ‌اصل موسوم به‌لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که، به‌وضوح ناقض اصول قانون اساسی مشروطه و متمم آن بود، شدیدتر و آشتی‌ناپذیرانه‌تر بود. در تداوم انتقاد صریح و آشتی‌ناپذیرانه بر همین دستبرد حکومت در قانون اساسی مشروطه و متمم آن هم بود که برغم برگزاری رفراندوم روز 6 بهمن 1341، مخالفت‌های روحانیون و علما با رژیم پهلوی پایان نیافت و طی چندماهه آتی بحران سیاسی و اجتماعی دامنگیر کشور و حکومت افزایش چشمگیرتری یافت.

حمله غیرانسانی کماندوهای رژیم پهلوی به‌مدرسه فیضیه در روزهای نخست فروردین 1342 و نهایتاً قیام 15 خرداد 1342 در راستای همان اعتراضات و مخالفت‌های آشتی‌ناپذیر علما و روحانیون تحت رهبری امام خمینی با اقدامات خودسرانه و غیرقانونی حکومت پهلوی صورت عملی به‌خود گرفت که می‌دانیم همین واقعه اخیر به‌نقطه عطفی تعیین‌کننده در تکوین و شکل‌گیری نهضت اسلامگرایان و علمای تحت رهبری امام خمینی علیه حکومت سرکوبگر، قانون‌گریز و سلطه‌پذیر پهلوی تبدیل شد و نهایتاً به‌شکل‌گیری، گسترش و پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357 راه گشود.

آنچه بود، حكومت وقت كه، تحت فشار آمریكاییان، ناگزیر از اجرای اصول اصلاحی مذكور بود، پس از یكی دو ماه، در صدد برآمد، اصول مذكور را از مسیر برگزاری رفراندوم عمومی، به‌اصطلاح به‌تصویب ملی برساند؛ كه نهایتاً در روز ششم بهمن 1341، در جوی پلیسی و رعب‌انگیز و در شرایطی كه شمار بسیاری از مخالفان و منتقدان حكومت دستگیر و زندانی شده بودند، رفراندوم موعود برگزار شد و ادعا گردید كه اكثریت كمابیش قاطع شركت‌كنندگان در رفراندوم، اصول ششگانه اصلاحات موردعنایت حكومت را تأیید كرده‌اند.

آنچه بود، در سال 1343، طرح برگزاری انتخابات و تشكیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی، طبق اصلاحات جدید، مورد توجه دولت وقت قرار گرفت؛ اما، پس از مدتی، موضوع به‌دست فراموشی سپرده شد. در سال 1347 هم، هم‌زمان با برگزاری انتخابات انجمن‌های شهر، بار دیگر موضوع برگزاری انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی مطرح مذاكره و گفت‌وگوی مسئولان امر در دولت و مجلس شد كه باز هم به‌نتیجه نرسید. فقط پس از حدود 2 سال بعد و در سال 1349 بود كه این بار، با نظر مساعد شخص شاه، دولتِ به‌اصطلاح حزبی امیرعباس هویدا، تصمیم گرفت، موجبات برگزاری انتخابات و تشكیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی را فراهم سازد. در این مرحله جدید، عنوان انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به«انجمن‌های شهرستان و استان» تغییر پیدا كرده بود.

بدین‌ترتیب، پس از وقفه‌ای تقریباً 59 ساله!، انتخابات انجمن‌های شهرستان و استان (انجمن‌های ایالتی و ولایتی سابق) در 13 شهریور 1349 در سراسر كشور برگزار گردید و با پیروزی قاطع كاندیداهای دولت (كه حزب همیشه در اكثریت ایران نوین آن را نمایندگی می‌كرد) بر كاندیداهای حزب همیشه در اقلیت مردم و معدودی كاندیداهای مستقل و غیرحزبی دیگر، پایان یافت. در مجموع 2473 تن به‌انجمن‌های شهرستان و استان (انجمن‌های ایالتی و ولایتی سابق) راه پیدا كردند كه در آن میان سهم حزب ایران نوین 1927 نفر بود. 511 نفر از میان كاندیداهای حزب اقلیت مردم به‌انجمن‌های مذكور راه یافته بودند و حدود 35 نفر هم سهم مستقل‌ها و غیرحزبی‌ها شده بود.

برغم برگزاری انتخابات و گزینش نمایندگان دلخواه، برخلاف سال‌های نخستین پس از انقلاب مشروطه، كه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، نقش مؤثر و گاه تعیین‌كننده‌ای در اداره و پیشبرد امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی حوزه‌های فعالیت خود ایفا می‌كردند، این‌بار، انجمن‌های شهرستان و استان (عنوان جدید همان انجمن‌های ایالتی و ولایتی سابق)، در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و البته امنیتی حوزه‌های فعالیت خود، می‌شود گفت، كمترین نقش و جایگاه را نداشتند. در اسناد و منابع آن روزگار هم، به‌طور مكرر، به‌بلاموضع بودن و بی‌كاره‌گی انجمن‌های شهرستان و استان، در مناطق مختلف كشور، اشاره شده است. علاوه بر آن‌كه در این دوره اخیر، بخش اعظمی از وظایف پیشین انجمن‌های ایالتی و ولایتی را انجمن‌های شهر انجام می‌دادند، اساساً، به‌دلیلِ حاكم شدن روش استبدادی و سركوبگرانه حكمرانی و نقض قانون اساسی و دیگر قوانین مدنی و دموكراتیك موضوعه مشروطیت، دیگر، تشكیل و فعالیت مؤثر انجمن‌های ایالتی و ولایتی (انجمن‌های شهرستان و استان) محلی از اِعراب نداشت.

بدین‌ترتیب دوره دوساله فعالیت انجمن‌های شهرستان و استان در سال 1351 در شرایطی به‌سر آمد كه اصولاً هیچ كارنامه محسوسِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره، از آن انجمن‌های پرشمار قابل ردیابی و احصاء نبود. با این احوال،‌ دومین و آخرین انتخابات انجمن‌های شهرستان و استان، در سال 1351، در همان فضای جنگ زرگری دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم، كه اكثریت مردم ایران هیچگونه نقش و شأنی برای آن قائل نبودند، برگزار شد و بار دیگر انبوهی از برگزیدگانِ دو حزب، راهی انجمن‌های شهرستان و استان،‌ در سراسر كشور، شدند. اما این‌بار نتیجه تشكیل و فعالیتِ انجمن‌های شهرستان و استان به‌حدی غیرقابل اعتنا و بلكه زیانبار و بی‌ثمر ارزیابی گردید كه حاكمیت تصمیم گرفت از خیرِ برگزاری انتخابات مجدد و تشكیل دوباره انجمن‌های شهرستان و استان در كشور بگذرد! كه چنین هم شد و از آن پس، تا پایان دوره پهلوی، دیگر شاهد فعالیت انجمن‌های شهرستان و استان در كشور نیستیم.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات