واکاوی علل مخالفت علما با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در 14 مهر 1341 در زمانی که مجلس شورای ملی جهت اصلاح قانون انتخابات تعطیل شده بود، لایحهای تحت عنوان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در هیئت وزیران دولت اسدالله علم به تصویب رسید. انجمنهای ایالتی و ولایتی قرار بود شوراهایی باشند که در هر استان و شهرستان تشکیل شوند و در مورد مسائل مربوطه تصمیمگیری کنند. در این لایحه جدید، شرط مسلمان بودن از رایدهندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود و همچنین شرط «سوگند نمایندگان به قرآن» تبدیل به «سوگند به یکی از کتب آسمانی» شده بود.
تصویب این لایحه با مخالفت گسترده روحانیان مواجه شد علاوه بر امام خمینی حضرات آیات شریعتمداری، خویی، مرعشی نجفی، گلپایگانی و... با صدور اعلامیههایی با آن مخالفت کردند. که در نهایت آذر همان سال در پی مخالفت گسترده علما و مردم تصویب لایحه مذکور لغو شد. استراتژي دفاعي عالمان شيعه در نهضت دوماهه و بعد از آن در موضعگيري رفراندوم انقلاب سفيد، دفاع از كيان اسلام، عدم سلطه غيرمسلمانان بر شئون كشور و مبارزه با استعمار بود. که در ادامه به این موارد پرداخته میشود.
دفاع از كیان اسلام
حذف قرآنمجید و شرط اسلامیت در لایحه به نظر روحانیت برنامهای بود برای «حذف سنتها و الغای قوانین اسلام» و جایگزین كردن «فرهنگ منحط غربی» به جای فرهنگ اسلام. برداشت عمومی روحانیون این بود كه «هدف رژیم از طرح لایحهی مذكور، حذف تدریجی اسلام و لائیك كردن كشور» است. مجلهی مكتب اسلام كه در آن زمان سخنگوی قشر روشنفكر روحانیت بود، در سرمقالهای با عنوان «مخالف اصلاحات نیستیم» نوشت كه «اگر منظور از اصلاحات توسعهی فرهنگ و بهداشت و صنایع و آباد كردن زمینهای بایر و مبارزه با دزدی و فساد اخلاق باشد، ما اولین طرفدار آن هستیم». نگاه عمومی این مقاله به اصلاحات از این جهت انتقادی بود كه اصلاحات یك نسخهی غربی است؛ لذا اضافه كرد: «اما اگر میگویید هر چه از مظاهر زشت و زیبای زندگی غربی به نام تمدن از دروازههای مملكت ما وارد میشود كوركورانه از آن استقبال كنیم و نام «اصلاحات» بر آن بگذاریم، این انتظار نابهجایی است».
حضرت امام نیز در سخنرانیها یا بیانیههایی كه در رابطه با این لایحه داشتند، تاكید میكردند كه «كار خیلی مهم است، صحبت خطر برای اسلام است. علمای اسلام نمیتوانند ساكت بمانند» و در جایی دیگر فرمودند: «خطری كه متوجه دین شده است قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنا بایستی مسلمانها جدیت نمایند تا این غائله رفع شود».
در این میان مخصوصاً وقتی كه رژیم برای توجیه كار خود به «الزامات بینالمللی» ـ كه در آن زمان چیزی جز خواست آمریكا تعبیر نمیشدـ متوسل شد، حساسیت علما نیز مضاعف شد. حضرت امام در نامهی دومی كه به شاه نوشتند، فرمودند: «تشبث به الزامات بینالمللی برای سركوبی قرآن كریم و اسلام و قانون اساسی و ملت جرم بزرگ و ذنبلایغْفَر است».
حضرت امام در مجموع، برنامهی اصلاحات آمریكایی را كه یك روز به نام انجمنهای ایالتی و روز دیگر بهنام انقلاب سفید نامیده میشد، سایهی «توطئهی حساب شدهای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران» میدانست كه «اساس اسلام را به خطر نابودی» افكنده است.
سلطه غیرمسلمان در شئون ایران
عامل دیگری كه دغدغهی عالمان شیعه را در جریان لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی برانگیخت، حذف شرط مسلمان بودن و سوگند به كتاب مقدس بود كه هر دو، دو روی یك سكه بودند. از آنجایی که مذهب اسلام و مسلمانی، عنصر بسیار مهم قانون اساسی بود و رژیم شاه میكوشید كه این عنصر مهم را از قانون اساسی حذف كند و اولین گام آن در لایحهی انجمنها عملی شد.
واقع امر این بود كه مطابق تئوریهایی كه در مؤسسات و دانشگاههای آمریكایی تدوین شده بود به این نتیجه رسیده بودند كه «یك شاه مصمم»، «برای پیاده كردن اصلاحات» علاوه بر «یك دیوانسالاری كار آمد» احتیاج «به پشتیبانی گروههای دیگر جامعه» دارد و تجربه ثابت كرده است كه در اروپای غربی منبع كلاسیك چنین تأییدی را طبقهی متوسط فراهم میساخت» و اصولاً انقلاب سفید برای ایجاد چنین طبقهای بود. در گزارشی كه در ایران توسط وزارت امور خارجه در اواخر سال 1340 تدوین شده است، به خوبی به این سیاست آمریكا اشاره میشود. در مورد حمایتهای اقتصادی آمریكا مینویسد: «علاوه بر این باید به شاه یادآور شویم كه علاقهی مخصوص داریم كه كمكهای خود را در زمینهی توسعهی طرحهایی كه جوابگوی احتیاجات و آمال طبقهی متوسط شهرنشین میباشد، افزایش دهیم؛ یعنی بهبود وسایل آموزشی، آموزشگاه پرستاری، تعلیمات حرفهای و غیره».
بدیهی است پابهپای رشد طبقهی متوسط و حمایت از این طبقه هنگام اصلاحات «غالباً به وارد كردن نیروهای اجتماعی تازه، به صحنهی سیاست نیاز است» بلكه «شرط اساسی برای یك نظام دستخوش نوسازی توانایی آن در جذب نیروهای اجتماعی مولود نوسازی به درون نظام است».
آمریكاییان تلاش میكردند جهت حفظ منافع خودشان رژیمی با ثبات تحت سلطهی آمریكا به وجود آورند كه در مقابل كمونیسم بتواند ایستادگی كند. به همین جهت برای وارد كردن نیروهای غربگرا به حكومت، دست به توسعهای سیاسی زدند و چون این نیروها غالباً افراد لائیك و غیرمذهبی یا احیاناً غیرمسلمان بودند، در اولین برنامه، لایحهی انجمنهای ایالتی را بر مبنای شرایط غیراسلامی به تصویب رساندند.
آمریكاییان بیش از این نیروهای غیرمذهبی حامی غرب را سازماندهی كرده بودند. به گزارش ساواك «پروفسور پوپ، استاد دانشگاه ماساچوست آمریكا و عضو سازمان سیای آن كشور كه متخصص در امور اجتماعی است»، «در ششماههی دوم سال 1339 به ایران آمد» و پس از یك مطالعهی 8 ماهه به آمریكا مراجعت نمود. سفیر آمریكا در ایران نیز در همین موقع به آمریكا رفت و سپس «با دستورالعمل تازهای وارد شد و به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید و بلافاصله گروه مترقی منصور ]یا كانون مترقی[ تشكیل گردید كه همه از جوانان و پیروان طرفدار آمریكا بودند و بلافاصله این گروه وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد».
بنابراین تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی آغازی برای یك حركت، جهت واردكردن نیروهای غیر مسلمان و غیر مذهبی غربگرا و حامی آمریكا به درون نظامحكومتی ایران بود. جالب خواهد بود وقتی متوجه شویم كه بعضی از اعضای این كانون مانند هویدا از عناصر فرقهی بهائیت بودند كه سیزدهسال پست نخستوزیری را اشغالكرد.
بدیهی بود كه روحانیت شیعه كه از زمان تحریم تنباكو با دكترین حرمت سلطهی غیرمسلمان بر مسلمان در بسیاری از صحنههای سیاسی وارد مبارزه شده بود، هرگز چنین قانونی را بر نمیتابید؛ خصوصاً كه قانون اساسی و قوانین دورهی اول و دوم مجلس شورای ملی شرط وزارت و وكالت و بسیاری از مشاغل را مسلمان بودن ذكر كرده بود.
حضرت امام در سخنرانی 9 آذر خود فرمودند: «استانهای این كشور را كه باید مسلمانان حفظ و اداره نمایند، اینها میخواستند با تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی و الغای شرط اسلام از رأیدهنده و انتخاب شونده، مقدرات اسلام را به دست غیرمسلمان بسپارند. اگر استانهای این كشور به دست غیرمسلمان بیفتد چه بسا ممكن است از حلقوم خبیث آنان صدایی غیر از قرآن شنیده شود و آن روز است كه خطرهای بزرگی متوجه میشود. نه تنها اسلام و قرآن حفظ نخواهد شد، بلكه تمام حیثیات شما خواهد رفت. اقتصادیات، بازار، ذخایر مملكت همه و همه خواهد رفت. ای مؤمنین بیدار باشید. اجانب به فكر از بین بردن ایران و كشور مسلمین افتادهاند.جز قرآن مانعی نمیبینند».
بهائیت و صهیونیسم
با توجه به شرایط زمانی توسعهطلبیهای صهیونیسم و رابطهی ایران و اسرائیل، بیشترین حساسیت علمای شیعه نسبت به یهودیها بود. حضرت امام در مورد لایحه این احتمال را نادیده نگرفتند كه «شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیست تهیه شده برای نابودی استقلال و به هم زدن اقتصاد و مملكت».
حضرت امام و سایر مراجع و علما معتقد بودند بهائیان در ایران عمال اسرائیلهستند و این لایحه بیشتر برای حاكمیت آنها در ایران طراحی شده است. حساسیت موضوع زمانی روشن میشود كه دانسته شود، بهائیان، ایران را بعد از اسرائیل دومین سرزمین بهائیان و آن را مركز قیام و تسخیر جهان میدانستند. آنها با چاپ نقشهی دهسالهی خود اهمیت ایران را برای بهائیت نشان دادند.
حضرت امام خطاب به علمای یزد نوشتند: «آقایان باید توجه فرمایند كه بسیاری از پستهای حساس به دست این فرقه است كه حقیقتاً عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل برای اسلام و ایران بسیار نزدیك است. پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی یا بسته شده یا میشود. علمای اعلام و خطبای محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند كه در موقعش بتوانیم جلوگیری كنیم».
حضرت امام در این پیام از «تسهیلاتی كه دولت برای مسافرت دوهزار نفر یا بیشتر از فرقهی ضاله قائل شده است»، همراه با پرداخت ارز و تخفیف در بلیط برای سمیناری كه «در لندن از آنها تشكیل میشود» در حالی كه در مقابل برای «حجاج بیتاللهالحرام چه مشكلات كه ایجاد نمیكنند»، انتقاد كردند و آن را شاهدی بر «سوء نیت دولت» گرفتند.
نه تنها حضرت امام بلكه قاطبه روحانیت هدف این لایحه را حاكمیت بهائیان بر سرنوشت ایران ارزیابی میكردند. آقای فلسفی كه در آن زمان سخنگوی روحانیت به حساب میآمد به نمایندهی دولت گفت: «این تصویبنامه هدفش شركت زنها در انتخابات نیست. شركت زنها آن قدر مهم نیست كه تمام روحانیون به این كیفیت علیه آن قیام كنند. این تصویبنامه توطئهای است بر ضد نبیاكرم (ص) و زمینهای است برای درهم شكستن قدرت قرآن كریم و مسلط شدن عناصر كثیف بهائی بر مسلمین».
تحلیل روحانیت بر یك پیشینه تاریخی و یك پیشبینی بسیار دقیق استوار بود. بهائیان به محض حمایت دولت و مسلط شدن بر مناصب به تحقیر و تحمیل بر مسلمانان دست زدند. به عنوان نمونه، یكی از بهائیان كه مدیر عامل فروشگاه فردوسی شده بود، خانم مسلمانی كه روزهدار بود و روسری به سر داشت، «روزه گرفتن» وی را «به باد تمسخر» گرفت و به «وی تكلیف میكند كه یا روسری را از سر بردار یا فوراً به خدمت وی خاتمه داده خواهد شد». بهائیان با آزادی عملی كه بهدست آوردند، میكوشیدند تا طبق دستور صریح آمریكا و لندن «در این مملكت مد لباس یا ساختمانها و بیحجابیرا رونق» دهند و چنان به پیش میرفتند كه پیشبینی میكردند: «این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین میروند و دنیای حضرت بهاءالله رونق میگیرد».
از طرف دیگر رابطهی بهائیان و اسرائیل یك رابطهی بسیار صمیمانهای بود كه بر محور منافع مشترك با داشتن یك دشمن مشترك به نام مسلمانان استوار شده بود.
روابط بهائیان و اسرائیل به قبل از جنگ جهانی اول برمیگردد. دومین رهبر بهائیان عباس افندی (عبدالبهاء) به سبب جاسوسی برای انگلیس و خدماتی كه در جنگ جهانی در «عكا» به سپاه انگلیس در مقابل مسلمانان عثمانی نمود، به لقب «سر» مفتخر شد و مدال قهرمانی «نایت هود» را دریافت كرد. عباس افندی كه همواره تحت حمایت نیروهای انگلیسی مستقر در عثمانی و فلسطین زندگی میكرد، پس از مرگ (1300 ش) در حیفا دفن شد.
از این تاریخ حیفا به عنوان یك شهر مقدس بهائیان مركز تجمع آنان گردید. پس از تشكیل دولت غاصب اسرائیل (1327)، شوقی افندی، چهارمین پیشوای بهائیان، سرزمین فلسطین را به عنوان مركز اصلی بهائیت قرار داد. دولت اسرائیل اولین دولتی بود كه بهائیت را به عنوان یك دین رسمی به رسمیت شناخت. شوقی شورای بینالمللی بهائیان را ـ كه خود مؤسس آن بودـ موظف كرد كه«با اولیاء حكومت اسرائیل ایجاد روابط نماید».
پروفسور نرمان تیویج یكی از شخصیتهای سیاسی اسرائیل به پاس خدمات بهائیان به اسرائیل نوشت: «امر بهائی كه مركز آن حیفا و عكاست و این دو مدینه زیارتگاه پیروان آن است به درجهای از پیشرفت و تقدم نایل گشته كه مقام دیانت جهانی و بینالمللی را نموده است». به همین جهت بهائیان در بسیاری از كشورها به نفع دولت اسرائیل جاسوسی میكنند.
نفوذ عناصر بهائی در سازمان حكومتی ایران از زمان رضاشاه آغاز شد. رضاشاه به دلیل بیگانگی با پیكره و سنن جامعهی ایران «كسانی را در مناصب مهم دولتی میگماشت كه مانند خود او بیگانه یا معارض با این بافت بودند. بدینسان افراد وابسته به گروههای دینی خاص به ویژه بابیها و بهائیها» را در ادارهی دیوانسالاری به كار گماشت كه به زودی «به قدرت برتر سیاسی و اقتصادی ایران» تبدیل شدند. رضاشاه حتی یك سرگرد بهائی را به نام اسدالله صنیعی، آجودان مخصوص ولیعهد قرار داد. صنیعی بعداً به درجهی سپهبدی رسید و مشاغل حساسی را بهدست آورد.
نفوذ و قدرت بهائیان بعد از سقوط رضاشاه موجب واكنش آیتالله بروجردی گردید. آیتالله بروجردی با حمایت از سخنرانیهای كوبندهی آقای فلسفی كه از رادیو پخش میشد، حركتهایی علیه بهائیان آغاز كرد كه با حمایت محمدرضاشاه از بهائیان حركت ضدبهائی او عقیم ماند.
بهائیان چنان در اركان حكومت نفوذ یافته بودند كه حتی پزشك مخصوص شاه یك افسر بهائی بهنام سپهبد عبدالكریم ایادی بود.
بهائیان در اثر حمایتهای رژیم در مدت كوتاهی چنان از رشد سریع و نفوذ در اركان حكومت برخوردار شدند كه طبق گزارشی كه ساواك در سال 51 تهیه كرده است، اسامی 112 نفر از افسران شاغل در مراكز حساس ارتش، شهربانی و ژاندارمری و 56 نفر كارمند عالیرتبه از وزارت تا مدیریت نام برده شده است. این مشاغل حساسترین پستها از وزارت تا ریاست كتابخانهی ارتش میباشد. بدیهی است كه لیستی كه ساواك تهیه كرده لیست كاملی از بهائیان شاغل در نیروهای مسلح و ادارات دولتی نیست.
بهائیان در مدت كوتاهی بعد از جریان انقلاب سفید پستهای حساسی را به اشغال خود درآوردند به طوری که در كابینهی هویدا 9 وزیر بهائی راه یافت.
آنها علاوه بر اشغال پستهای حساس نظامی و سیاسی بر بسیاری از منابع اقتصادی نیز تسلط یافتند. هژبر یزدانی سرمایهدار معروف بهائی و صاحب سهام بانك ایرانیان و بانك توسعهی كشاورزی و ثابت پاسال یكی از سرمایهداران بزرگ ایران بهائی بود. كلیهی سهامداران شركت زمزم (پپسی كولا) بهائی بودند. حتی مراكز فرهنگی مانند تلویزیون ایران توسط حبیبالله ثابت پاسال اداره میشد.
شاه چنان در حمایت از بهائیان كوشید كه بهائیان مدعی بودند:«كارهایی كه اكنون (سال 48) بهدست اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر صورت میگیرد، هیچ كدامش روی اصول دین اسلام نیست؛ زیرا خود شاه به تمام دستورات بهائی آشنایی دارد».
بهائیان نه تنها مورد حمایت رژیمشاه بودند بلكه به گفتهی سپهبد اسدالله صنیعی«حتی رئیسجمهور آمریكا، جانسون، مرتب به احبای ایران تبریك میگوید».
بهائیان ایران مانند سایر بهائیان جهان، جاسوسی برای اسرائیل را یك وظیفهی افتخارآمیز میدانستند.
بر مبنای اخبار ساواك «با توجه به اینكه دولت اسرائیل در سال 1972 فرقهی بهائی را بهعنوان یك مذهب به رسمیت شناخته است، به نظر میرسد با اجرای برنامهی تحبیب از این فرقه میكوشد از اقلیت بهائی در سایر كشورهای جهان به ویژه ایران بهرهبرداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی نماید». بهائیان ایران گستاخی را به حدی رساندند كه مبالغ هنگفتی پول برای كمك به ارتش اسرائیل جمعآوری كردند.
مجموعهی اسناد بهائیت سند افتخاری است برای اثبات دقت و هوشیاری روحانیت خصوصاً حضرت امامخمینی كه در سال 41 هدف تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را تشخیص دادند و متوجه شدند این لایحه برای نفوذ بهائیان است و بهائیان قصد تسخیر مناصب سیاسی و اقتصادی را دارند و اهداف آنها در راستای هدف اسرائیل وجاسوسی برای آنهاست.
تلخیص از کتاب «سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران»، روحالله حسینیان، انتشارات مرکزاسناد انقلاب اسلامی.