شهید سید عبدالحسین واحدی، رابط فدائیان و طلاب بود/ عهدشکنی مصدق در مواجهه با فدائیان اسلام/ آیا فدائیان موافق کودتای 28 مرداد بودند؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی – علیرضا رضاییمتقی؛ در آستانه سالگرد شهادت شهید عبدالحسین واحدی - مرد شماره دو فدائیان اسلام - بر آن شدیم تا با یک محقق و تاریخ پژوه به گفتگو بنشینیم. محمدرضا کائینی برای اهالی تاریخ نامی آشناست؛ او که به گفته خودش «از کودکی با فدائیان بزرگ شده» اطلاعات دقیق و مستندی درباره فدائیان اسلام دارد. کائینی با کمک این داده ها، تحلیل های جالبی نیز ارائه می کند که بدون تردید برای علاقمندان به تاریخ سودمند خواهد بود. شرح گفتگوی یک ساعته پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با محمدرضا کائینی را در ادامه بخوانید.
ضمن تشکر از شما بابت وقتیکه در اختیار ما قراردادید، در آستانه سالگرد شهادت شهید عبدالحسین واحدی، برای شروع بحث مختصری از شرححال و زمانه او بیان کنید؟
کائینی: بسمالله الرحمن الرحیم. شهید سید عبدالحسین واحدی بهعنوان مرد شماره دو فدائیان اسلام لقب داشت. ایشان اصالتاً کرمانشاهی و فرزند مرحوم آیتالله سید محمدرضا واحدی کرمانشاهی بود. ایشان سه برادر داشت. یکی از برادرانشان مرحوم حجتالاسلام سید محمدتقی واحدی پدر اقبال واحدی مجری تلویزیون بود. ایشان در مسجد نارمک نماز میخواندند که بعدها این مسجد تبدیل به یکی از مساجد مهم تهران شد. برادر دیگر سید عبدالحسین، شهید سید محمد واحدی بود. سید محمد در بیستویکسالگی به همراه شهید نواب صفوی در 27 دیماه سال 1334 به شهادت رسید.
آشنایی واحدی نواب
پیشینه آشنایی مرحوم سید عبدالحسین واحدی با شهید نواب به نجف برمیگشت. این دو بزرگوار در نجف تحصیل میکردند. هنگامیکه شهید نواب بهمنظور مقابله با یک سری از مسائل ازجمله فعالیتهای ضد دین کسروی تصمیم گرفت به ایران برگردد، با سید عبدالحسین واحدی آشنا شد. مرحوم واحدی را میتوان جزو حلقه تأسیس کننده فدائیان برشمرد. این دوستی ادامه داشت تا اینکه مرحوم نواب بعد از اعدام کسروی به نجف برگشت و این دوستی صمیمیتر شد. این بار نواب صفوی با واحدی از نجف به ایران برگشتند و ماجرای حضورشان در بیت آیتالله کاشانی به وجود آمد. آیتآ
ارتباط با آیت الله کاشانی
بعد از شهریور 1320 آگاهی در جامعه به وجود آمد و جریان مذهبی هم توانست در این مقطع خود را بازیابی کند. ازجمله جریانات مذهبی که قدرت پیدا کرد جریانی بود که شخص آیتالله کاشانی آن را رهبری میکرد. رویکرد کلی جریانی که تحت نظر آیتالله کاشانی کار میکردند استیفای حقوق مردم ایران بود و خیلی شعارهای مذهبی که فدائیان اسلام از آن استفاده میکردند بکار نمیبردند. مرحوم کاشانی نیز همه افراد آن حلقه را مسلمان میدانست و معتقد بود که قطع ید استعمار و تأمین زندگی عزتمندانه برای مردم منافاتی با دستور مذهب ندارد، بلکه یک امر مذهبی است.
آقای کاشانی مثل فدائیان صحبتی از حکومت اسلامی نمیکرد. بااینهمه مرحوم نواب در آغاز کار در دوره همپیمانی با آیتالله کاشانی و دکتر مصدق یا بهعبارتدیگر ملیون در منزل آیتالله کاشانی فعالیتهای خود را سامان میداد. شهید سید عبدالحسین واحدی در کنار شهید امامی و چند تن دیگر آن زمان فدائیان اسلام را تشکیل داده بودند. فدائیان اسلام در آن مقطع بهعنوان یکی از جریانات مذهبی بیت آیتالله کاشانی شناخته میشد که در بیرونی بیت ایشان فعالیت داشتند.
عنصر مشکوک در بیت آیت الله
شمسالدین قنات آبادی هم بهموازات فدائیان اسلام در بیت کاشانی فعالیت میکرد. شمس قنات آبادی ابتدا طلبه بود که بعضیها معتقدند از حوزه اخراجش کرده بودند و عدهای دیگر میگویند که او خودش از حوزه بیرون آمده بود. با توجه به سطح دروسی که او خوانده بود بعید به نظر میرسید که خودش از حوزه فارغ شده باشد. وی بیان خوبی داشت و مرحوم کاشانی او را جذب کرده بود و در جریان نهضت ملی از فعالیتهای او بهره میگرفت. گروهی که قنات آبادی تأسیس کرده بود «مجمع مسلمانان مجاهد» نام داشت.
با توجه به اختلاف دیدگاهی که فدائیان اسلام با آیتالله کاشانی در اولویتبندی اجرای دستورات اسلام و ملی شدن نفت داشتند، نهایتاً شمس قنات آبادی موفق شدن فدائیان را از بیت آیتالله کاشانی دور کند. خلوص دینی و گرایشهای وطن دوستانه گروه فدائیان اسلام و شخص شهید نواب صفوی اصلاً با فعالیتهای شمس قنات آبادی قابلمقایسه نیست. علیرغم اینکه اسم گروه شمس پسوند «اسلامی» داشت ولیکن خود او ازنظر اخلاقی و سیاسی انسان منزهی نبود. گزارشهای زیادی از شمس برای آیتالله کاشانی میآوردند. بعد از جریانات بیستوهشت مرداد 32 خیلی راحت لباس روحانیت را از تن درآورد و آیتالله کاشانی را هم ترک کرد. شمس با اعضای دربار نیز مراودات سخیف و مگویی پیداکرده بود. بعد از مدتی هم از گردونه حذف شد.
بن بست شکنی توسط فدائیان
در تمام این مدت شهید سید عبدالحسین واحدی شهید نواب را همراهی میکرد و بعد از تقلب در دوره اول انتخابات مجلس شانزدهم که ملیون به بنبست رسیده بودند، فدائیان اسلام تصمیم گرفتند که عبدالحسین هژیر وزیر دربار را ترور کنند تا این فضای بسته باز شود. شهید سید عبدالحسین واحدی، هم دوش مرحوم نواب بود. بعدازاینکه هژیر اعدام شد مرحوم آیتالله طالقانی در ده ورکش طالقان این دو عزیز را پنهان کرد. برای نواب نام آقا نجفی انتخاب کردند و سخنگوی او هم سید عبدالحسین واحدی بود. مدتها این دو نفر در آنجا مخفی بودند تا اینکه شرایط آرام شد و مجدداً به عرصه فعالیت سیاسی علنی برگشتند.
جذابیتی که فدائیان برای طلاب داشت
مرحوم واحدی بعدازاین دوره در قم ساکن شد و شاخه فدائیان اسلام قم را تأسیس کرد. در آن دوره طلاب زیادی به فدائیان اسلام علاقهمند شدند. مخصوصاً آن دسته از طلابی که انگیزههای سیاسی اجتماعی داشتند و بعدها در زمره یاران امام خمینی حاضر شدند. این افراد قبل از اینکه به امام خمینی ایمان بیاورند در درجه اول به مرحوم نواب ایمان آوردند. آقایان شیخ علیاصغر مروارید، شیخ فضلالله محلاتی، شیخ جعفر شجونی، شیخ غلامرضا گلسرخی، هاشمی رفسنجانی، صادق خلخالی و ... از زمره این افراد بودند. افراد زیادی هم بودند که در اطراف فدائیان حضور نداشتند ولی نسبت به آنها سمپات داشتند.
وقتی شما تعداد زیادی از کتب خاطراتی را که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده مطالعه میکنید، میبینید که در فصول ابتداییشان اشاراتی به فدائیان اسلام یا دیدار با مرحوم نواب شده است. مرحوم آیتالله مشکینی یکی از افرادی بود که در جمع فدائیان حضور نداشت ولیکن از ارادتمندان شهید نواب صفوی بود. ایشان برایم تعریف میکردند که وقتی من شهید نواب را دیدم مجذوب شخصیت ایشان شدم. این ارادت ایشان به شهید نواب تا روزهای آخر عمرشان نیز ادامه داشت. سرپناهی که امروز بر سر مزار شهید نواب صفوی قرار دارد، به دستور آیتالله مشکینی ساختهشده است.
آیت اله بروجردی و تحرکات سیاسی فدائیان اسلام
حضور مرحوم واحدی در قم یکی از فصول مهم زندگی ایشان است. ایشان در این مدت توانستند طلاب زیادی را جذب کند. سخنرانیهای فدائیان در حرم حضرت معصومه(س) و در مدرسه فیضیه برای اهالی قم و زائرین شوق برانگیز بود. این مسئله مقداری حساسیت مرحوم آیتالله بروجردی را برانگیخت. ایشان معتقد بودند که حوزه باید مختص به فعالیتهای دینی و علمی باشد و با فعالیتهای سیاسی و حزبی در حوزه مخالف بودند. فدائیان اسلام هم در حقیقت نوعی حزب سیاسی بود؛ گر چه تشکیلات منظمی هم نداشت.
فعالیتهای سیاسی فدائیان موجب حساسیت آقای بروجردی شد. ناگفته نماند که اطرافیان آقای بروجردی هم بعضاً به ایشان گزارشهای مغرضانهای علیه فدائیان میدادند. ولی کلیت فعالیت و تحرکات فدائیان از چشم آیتالله بروجردی دور نماند. اینکه بعضیها تلاش میکنند همهچیز را به سعایتها وصل کنند صحیح نیست. آقای بروجردی فقیهی آگاه و مدیری قوی بودند و تماماً تحت تأثیر گزارشهای نبودند. در ابتدا هم مرحوم آقای بروجردی سعی کردند ماجرا را از طریقه موعظه و نصیحت حل کنند. حتی یکبار ایشان در کلاس درس گفته بودند : «اینها فکر میکنند ما این چیزها را نمیفهمیم در صورتیکه ما مشروطه و حوادث آن موقع را دیدیم. الآن وظیفه شرعی ما درس خواندن و حفظ حوزه است.» آقای بروجردی برای حفظ حوزهای که در دوران زعامتشان به شکوفایی رسیده بود احساس وظیفه میکرد.
فدائیان اسلام از طرفی شور و حال جوانی داشتند و خیلی نصیحتها را نمیپذیرفتند. یک روز بعد از نماز آیتالله سید محمدتقی خوانساری در مدرسه فیضیه درگیری شدیدی بین فدائیان اسلام و اطرافیان آیتالله بروجردی مخصوصاً لرها صورت گرفت. (اگر مسئلهای به وجود میآمد بعضاً آیتالله بروجردی و بیت ایشان از طریق این افراد مسائل را حل میکردند و نمیگذاشتند کار به پاسگاه و دولت کشیده شود. این هم از دوراندیشی آقای بروجردی بود که نمیگذاشت مردم برای حل مشکلاتشان به سراغ دستگاههای دولتی بروند. استقلال از حکومت در این حوزه متبلور بود.) در این درگیری افراد زیادی مجروح شدند که یکی از این افراد شهید سید عبدالحسین واحدی بود. این درگیری باعث شد که فدائیان نتوانند در قم فعالیت خود را ادامه دهند و به تهران برگشتند.
فدائیان و ماجرای خاکسپاری جسد رضاخان
در دورهای که مرحوم واحدی در قم حضور داشت همزمان با تشییعجنازه رضاخان گردیده بود. شاه قصد داشت ابتدا جنازه پدرش را در قم دفن کند که با مخالفتها مواجه شد. بنا داشتند که آیتالله بروجردی بر جنازه رضاخان نماز بخواند. آیتالله بروجردی هم تصمیم گرفتند که در آن روز از قم بیرون بروند و در قم حضور نداشته باشند. فدائیان با اقدام تند و قاطعشان مانع از خاکسپاری رضاخان در قم شدند. مخالفت علما و تهدیدات فدائیان اسلام باعث شد که رژیم تصمیم خود را تغییر دهد و جنازه رضاخان را در حرم حضرت عبدالعظیم دفن کنند. این از خدمات فدائیان است. اگر رضاشاه با آن سابقهای که داشت و آن برخورد وحشیانهای که با شیخ محمدتقی بافقی در حرم حضرت معصومه کرد در قم دفن میشد اقدامی بسیار سخیف و زشت علیه روحانیت بود.
وضع اقتصادی رهبران فدائیان اسلام چگونه بود؟
کائینی: مرحوم واحدی و نواب و خلیل طهماسبی در محله دولاب تهران و در یک خانه زندگی میکردند. آن خانه چهار اتاق داشت که در آنجا، این چهار خانواده زندگی میکردند. انسان وقتیکه صورت اموال این عزیزان را بعد از شهادتشان نگاه میکند متوجه میشود که باوجود پیشنهادهای تطمیع کننده حکومت و وجوهاتی که در اختیار داشتند چه زندگی فقیرانهای داشتند. علاقهمندان و طرفداران شهید نواب پولهای زیادی را در اختیار ایشان قرار میدادند ولیکن ایشان همه را خرج فقرا و مبارزه میکرد.
درباره نقش فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت هم برایمان بگوئید.
کائینی: با تلاش انقلابیون انتخابات مجلس 16 باطل شد و وکلای وابسته به جبهه ملی وارد مجلس شدند و بهتدریج شرایط برای ملی شدن نفت هم فراهم شد. در این دوره نهضت ملی با مانعی بنام تیمسار حاج علی رزمآرا مواجه شده بود. رزمآرا توانسته با مراوداتش نظر انگلیس و روسیه را به خود جلب کند. از طرفی از برخوردهای او احساس میشد که رزمآرا به دنبال قبضه کردن قدرت است. شاه هم از این قضیه خرسند نبود و احساس خطر میکرد. درمجموع رزمآرا دارای یک قدرت بلامنازع و عجیب و غریب گردیده بود و کسی نمیدانست که با او چهکار باید کرد.
اعدام انقلابی رزم آرا و هموار شدن مسیر ملی کردن نفت
شهید سید عبدالحسین واحدی در چنین شرایطی چند روز قبل از ترور رزمآرا در تجمع فدائیان اسلام در مسجد شاه صراحتاً اعلام کرد : «رزمآرا برو وگرنه میفرستیمت». چهلوهشت ساعت بعد این اتفاق افتاد و با تیر شهید خلیل طهماسبی ( واقعاً یا ظاهراً) اعدام شد و زمینه برای ملی شدن نفت فراهم شد.
قول و قرار با ملیون
بعد از رزمآرا حسین علا به نخستوزیری رسید . او نتوانست امواج اجتماعی را مهار کند درنتیجه دکتر مصدق به نخستوزیری رسید. فدائیان اسلام در این مقطع خود را در به قدرت رسیدن مصدق ذیحق میدانستند و خواستار این بودند که مصدق دستورات اسلام را اجرا کند. این درخواست فدائیان به جلسه منزل حاج محمود آقایی از تجار تهران برمیگشت. در این جلسه نمایندگان جبهه ملی با شهید نواب صفوی مذاکره کردند. ملیون قول دادند که اگر فدائیان اسلام رزمآرا را از سر راه بردارند دولت پسا رزمآرا که احتمالاً دولت دکتر مصدق هست دستورات اسلامی را اجرا خواهد کرد. فدائیان منتظر اجرای دستورات اسلام از جانب دولت بودند که این امر محقق نشد و از سوی دکتر مصدق هم ارادهای برای انجام این کار وجود نداشت. مصدق در پاسخ به فدائیان اسلام میگفت: من آخرین نخستوزیر ایران نیستم، آقایان درخواست خود را بگذارند برای دولت بعد. اولویت من فعلاً ملی کردن نفت است. مرحوم نواب این حرکت مصدق را نوعی عهدشکنی میدانست. بهتدریج هشدارها به مرز تهدید نزدیک میشد.
مصدق در دورهای که نخست وزیر شد شهید نواب را به زندان انداخت. جرم ایشان چه بود؟
کائینی: دکتر مصدق به بهانه واهی نواب صفوی را به زندان انداخت. بهانه مصدق این بود که نواب چند سال پیش در ساری علیه مشروبفروشی سخنرانی کرده و مردم بعد از سخنرانی او به چند مشروبفروشی هجوم بردهاند و مغازه مشروبفروشی را تخریب کردهاند. حال مشروبفروش شکایت کرده و مرحوم نواب باید به زندان برود.
بعد از زندان رفتن شهید نواب، مرحوم واحدی رهبری فدائیان را بر عهده گرفت. کمی از اوضاع فدائیان در دورانی که نواب محبوس بود بگویید؟
کائینی: فدائیان اسلام در این مقطع خود را مغموم و قربانی یک عهدشکنی میدانستند . در این دوران شهید نواب در زندان حضور داشت و عملاً امور به دست مرد شماره دو فدائیان اسلام سید عبدالحسین واحدی افتاد. فدائیان برای اینکه جامعه را متوجه حق تضییعشده خود بکنند واکنشهای زیادی انجام دادند. یکی از این واکنشها ترور دکتر فاطمی به دست آقای محمدمهدی عبدخدایی بود. به نظر میرسد این کار کاملاً با طراحی و نظر شهید سید عبدالحسین واحدی صورت گرفته است. مرحوم نواب در زندان بود و از وقایع بیرون از زندان اطلاع زیادی نداشت. البته برخی معتقدند که نواب در جریان ترور دکتر فاطمی قرار داشت.
ماجرای دیدار واحدی و حسین فاطمی
یکی از نکات جالب این مقطع تاریخی فرازوفرود رابطه دکتر فاطمی با سید عبدالحسین واحدی است. دکتر فاطمی بعدازاینکه حالش بهتر شد قراری را با سید عبدالحسین واحدی گذاشت. دلیل این دیدار هم این بود، فردی بنام نصرتالله قمی هم بند شهید نواب بود . قتلی را به نصرتالله قمی نسبت داده بودند. نصرتالله نامهای را خطاب به شاه نوشته بود شهید نواب هم این نامه را به دست سید عبدالحسین واحدی رسانده بود و گفته بود تنها کسی که میتواند نامه را به دست شاه برساند دکتر فاطمی است. ازاینرو قراری در ماشین و در خیابان بین واحدی و فاطمی گذاشته شد. دکتر فاطمی در این دیدار به شهید واحدی میگوید: من بنا به نخستوزیری دارم. شما از من حمایت کنید . اگر من نخستوزیر شوم دستورات اسلام را اجرا میکنم. این حرف دکتر فاطمی از طنزهای تاریخی هست.
تحصن فدائیان در زندان
اقدام دیگری که در دوران زندانی شهید نواب با مدیریت مرحوم واحدی صورت گرفت، تحصن در زندان بود. از جانب فدائیان اسلام اعلام شد که ما درصدد هستیم برای اعتراض به تداوم بازداشت شهید نواب صفوی یک روز در زندان متحصن شویم. فدائیان هدف اصلیشان را هم نگفتند که این تحصن قرار است نامحدود باشد. حدود 50 نفر از فدائیان آماده شدند تا به زندان بروند. شهید نواب هم یک روز در هفته ملاقات عمومی داشت. فدائیان در همان روز به زندان رفتند و دیگر بیرون نیامدند. مرحوم واحدی به زندان نرفته بود و از بیرون تحصن را هدایت میکرد. از افراد شاخصی که در این تحصن حضور داشتند میتوانیم به ، مرحوم میردامادی ، شهید حاج مهدی عراقی ، حاج اسدالله صفا اشاره داشته باشیم. در ادامه این تحصن درگیری به وجود آمد و عدهای زخمی شدند. درنهایت متحصنین محاکمه شدند. چندی بعد زا این تحصن در بهمنماه 1331 شهید نواب صفوی از زندان آزاد شد.
شرطی که مصدق برای آزادی نواب گذاشت!
قبل از شهید نواب شهید خلیل طهماسبی هم آزاد شد. دکتر مصدق برای آزادی شهید نواب این شرط را گذاشته بود: آقا اگر قرار است آزاد شود و در مسجد به منبر موعظه بپردازد و کاری هم به سیاست نداشته باشد آزاد هست. ظاهراً مرحوم نواب این شرط را پذیرفته بود. چون ما از بهمن 1331 تا آذر 1334 که حسین علا توسط فدائیان ترور شد اقدام خاصی را از فدائیان مشاهده نمیکنیم . گویا شهید نواب پذیرفته بود که فقط تبلیغ دینی انجام بدهد. فدائیان فهمیده بودند که فرهنگ دینی جامعه فرهنگ قوی نیست و لذا تا زمانی که سطح فرهنگ دینی جامعه پیشرفت نکند عملاً توفیق چندانی پیدا نمیکنند. مرحوم واحدی و نواب در انجام فعالیتهای دینی از سال 1332 تا زمان شهادتشان دوشادوش یکدیگر بودند.
واکنش فدائیان به کودتای 28 مرداد 32
اولین اتفاق مهمی که بعد از آزادی شهید نواب به وقوع پیوست کودتای 28 مرداد بود. سه روز بعدازاین کودتا فدائیان اسلام بیانیهای صادر کنند. در این بیانیه آمده بود: دربار ، کارگزاران حکومت تا زمانی که در مقابل احکام اسلام سر فرود نیاورند ، قانونیت ندارند.
همانطور که گفتم بعد از بهمن سال 1331 فدائیان عمدتاً به فعالیتهای دینی میپرداختند. تشکیلات آنها وجود داشت ولیکن فعالیت چشمگیر سیاسی نداشتند به همین دلیل در موج اول اعدامیهای بعد از کودتای 28 مرداد قرار نگرفتند. در حالکیه دستگاه رژیم مستمسکی مثل قتل رزمآرا را در اختیار داشت تا مجدداً پرونده فدائیان را در جریان بیاندازد. همانطور که بعدها این پرونده را به راه انداخت و دلیل اعدام فدائیان هم همین بود.
شکاف بین فدائیان چگونه بوجود آمد؟
کائینی: شهید واحدی در حضور و در غیاب شهید نواب تصمیماتی را میگرفت که موردقبول اعضای فدائیان اسلام واقع نمیشد. در همین جریان معترضین با مرحوم نواب صحبت کردند. ایشان حرف واحدی را پذیرفت و حق را به شهید واحدی داد. معترضین اعتقادشان این بود که مرحوم واحدی بدون مشورت تصمیمگیری میکند و نوعی استبداد رأی دارد که منجر به ناامیدی سایر اعضا میشود. ضمن اینکه بعضی از این افراد علیالاصول با رویکردی که مرحوم واحدی و امثالهم اتخاذ کرده بودند تا نواب صفوی را متقاعد کنند کاندید نمایندگی از قم بشود مخالف بودند.
مخالفین نمایندگی شهید نواب معتقد بودند که شاه هیچگاه اجازه نمیدهد نواب وکالت مردم در مجلس را در اختیار بگیرد و اساساً شأن شخصیتی مثل مرحوم نواب اجل بر این است که نماینده مجلس بعد از کودتا بشود. این نکته را هم متذکر بشوم که مرحوم نواب از کاندیداتوری منصرف شد و عملاً این رویکرد محقق نشد. اعلام کاندیداتوری شهید نواب در مجلس و نحوه برخورد سید عبدالحسین واحدی با اعضای فدائیان علیالخصوص اعضای قدیمی منجر به این شد که بین اعضای فدائیان اسلام شکاف ایجاد شود. چهرههایی از فدائیان اسلام کناره گرفتند و یاران مرحوم نواب کمتر شدند. اما همچنان سید عبدالحسین واحدی وزنهای بود.
وقتیکه فدائیان میخواستند تصمیم بگیرند علا را ترور کنند افراد حاضر در جلسه 5 نفر بودند. در آن جلسه شهید نواب صفوی، شهید محمد واحدی، شهید خلیل طهماسبی، شهید مظفر ذوالقدر حضور داشتند. مرحوم سید عبدالحسین واحدی بعدازاین جلسه به اهواز رفت تا اگر عملیات با موفقیت انجام نشد او در اهواز هنگام حرکت کاروان نخستوزیری به سمت مرز، حسین علا را ترور کند. مرحوم استاد علی دوانی میگفت: «هنگامیکه خبر آوردند عملیات ترور علا موفقیتآمیز نبوده و علا مجروح شده شهید نواب کمر خود را بست و رفت که رفت.»
سید عبدالحسین واحدی چگونه به شهادت رسید؟
کائینی: شهید سید عبدالحسین واحدی در جریان ترور علاء دستگیر میشود و او را به فرمانداری نظامی انتقال میدهند. فرماندار نظامی تهران آن زمان تیمور بختیار معروف به قصاب تهران بود. تیمور بختیار در مواجه حضوری با مرحوم واحدی شروع به فحاشی میکند. ظاهراً بختیار به مادر واحدی توهین میکند. واحدی به تیمور میگوید مادر من حضرت زهرا(س) است؛ مادر تو زن فلان بوده و صندلی را به سمت تیمور بختیار پرتاب میکند. از شجاعت واحدی چنین کاری برمیآید. قول مشهور این است که بختیار با اسلحه کمری در همانجا واحدی را شهید میکند. البته مرحوم دوانی برای ما میگفت: بعدها تیمور بختیار پیغامی را برای برادر بزرگ شهید واحدی فرستاده و در آن پیغام گفته است که : «من برادرتان را نکشتم؛ آزموده او را کشت . ما بختیاری هستیم و برای سادات احترام قائلیم. من برادرتان را نکشتم و بدهی به شما ندارم و شما هم نمیتوانید با من کاری بکنید.» خبر شهادت سید عبدالحسین واحدی در شرایط سختی و در زیر شکنجه به مرحوم نواب رسید. طبعاً جمعی که از فدائیان در زندان بودند، شهید نواب ، شهید سید محمد واحدی، شهید خلیل طهماسبی، شهید مظفر ذوالقدر بعد از شهادت سید عبدالحسین واحدی دیگر انگیزهای برای زندگی کردن نداشتند و از شب قبل هم تصمیمشان برای شهادت را گرفته بودند. نهایتاً این عزیزان به آرزوی خود رسیدند.
شما گفتید که آیتالله بروجردی فدائیان را موعظه میکرد، این موعظهها حضوری بود یا اینکه در غالب سخنرانی و کنایه آمیز بود؟
کائینی: عدهای از اطرافیان آیتالله بروجردی اساساً مخالف دیدار شهید نواب با آیتالله بروجردی بودند. زیرا امکان داشت که در این دیدار توافقی حاصل بشود. آنها میخواستند که صرفاً با فدائیان اسلام عناد داشته باشند. حتی من شنیدم شایعهای درست کرده بودند که چون نواب مسلح است امکان دارد شمارا بکشد و به همین خاطر بهتر است او را نبینید. به همین خاطر دیدار مستقیم هیچوقت محقق نشد.
اطرافیانی بودند که به دیدار آقای بروجردی میرفتند و حمایتهای رقیقی هم از فدائیان میکردند، مثل مرحوم آقای بدلاء. ایشان از اقوام نزدیک شهید واحدی و از اعضای شورای استفتاء آیتالله بروجردی نیز بود. همین آقای بدلاء از طرف آیتالله بروجردی برای شهید نواب حدود دو هزارتومان پول آورد. لذا همیشه رابطهی فدائیان با آیتالله بروجردی شکرآب نبود. اما به دلیل نوع نگاهی که آقای بروجردی داشتند و سعایتهایی که از فدائیان نزد ایشان میشد این فاصله به وجود آمده بود.
گفته می شد افرادی که وابسته به رژیم بودند نیز در بیت آقای بروجردی حضور داشتند. یکی از افرادی که مورد سوظن قرار داشت، مرحوم حاج احمد خادمی خادم آیتالله بروجردی بود. اما در مورد ایشان تا زمانیکه اسناد رکن دو ارتش - که مربوط به خبرچینها است - منتشر نشود نمیتوانیم چیزی بگوییم.
مرحوم واحدی در جذب طلاب حوزه علمیه قم به فدائیان اسلام چه تأثیری داشت؟
کائینی: ایشان در این امر تأثیر بسیاری داشتند. این طلاب عمدتاً افراد شجاعی بودند و انگیزههای مبارزاتی نیز داشتند. رابطه طلاب با فدائیان از طریق شهید سید عبدالحسین واحدی برقرار بود. هرازگاهی هم شهید نواب به قم میآمدند و در آنجا سخنرانی میکردند. افراد زیادی در این دوره جذب فدائیان شدند و یا اینکه جزو سمپاتها بودند. علاوه بر اسامی که نام بردم میتوان به اسامی استاد محمدجواد حجتی کرمانی، مرحوم سید هادی خسروشاهی، مرحوم خزعلی هم اشاره کرد. از شاخصترین افراد سمپات فدائیان در مشهد هم میتوانیم به آیتالله خامنهای، مرحوم استاد محمدرضا حکیمی اشارهکنیم.
شهید واحدی مقبولیت شهید نواب را در بین مردم داشت؟
کائینی: فدائیان اسلام بااینکه وضع مالی خوبی نداشتند دائماً به افراد نیازمند کمک میکردند. افرادی که شامل کمکهای فدائیان میشدند غالباً شیفته رهبران فدائیان میشدند.
عدهای شبههای را مطرح میکنند که فدائیان اسلام موافق کودتای 28 مرداد بودند. در این باره نظرتان چیست؟
کائینی: نه فدائیان اسلام و نه شهید نواب هیچ حمایتی در راستای کودتای 28 مرداد 32 انجام ندادند و حاکمیت را به رسمیت نمیشناختند. صبح آن روز شهید نواب صفوی با آقای عبدخدایی در زندان تماس میگیرد و میگوید: تو از زندان بیرون نیا و این اتفاقاتی که میافتد هیچ ارتباطی به ما ندارد. دو روز بعد هم بیانیه دادند که دربار و دولت تا زمانیکه در برابر احکام اسلام سر خم نکنند قانونیت ندارند. کیهان و اطلاعات قصد نداشتند که این بیانیه را چاپ کنند. نهایتاً بهاجبار فدائیان مجبور شدند چاپ کنند. فدائیان بهصورت یک قدرتی که همیشه میتوانستند بالقوه خطری نزد دربار باشند در ذهن شاه مطرح بودند. شاه همواره درصدد تسویهحساب با آنها بود. منتها این تسویهحساب را عقب انداخت چون میدانست که فدائیان ساکت نخواهند نشست. درواقع همین اتفاق هم افتاد و در جریان انعقاد پیمان نظامی ساکت ننشستند و حسین علا را ترور کردند. شاه در این مقطع تشخیص داد با کسانیکه بالفعل با آنها درگیر بود مثل دکتر فاطمی تسویهحساب نماید.
در نشریهای بنام نبرد ملت بیانیهای از جانب فدائیان منتشر میشود که در آن وقوع کودتای 28 مرداد را تبریک میگویند. اگر امکانش هست در این خصوص هم توضیح دهید؟
کائینی: این نشریه توسط امیرعبدالله کرباسچیان منتشر شد. آن زمان امیر عبدالله کرباسچیان از فدائیان اسلام کنار گذاشتهشده بود. مرحوم نواب در یک سخنرانی که در مسجد محمودیه سرچشمه داشت اعلام کرد یکی از دوستان ما خودش را فروخت و متأسفانه ارزان هم فروخت. کرباسچیان هم کوتاه نیامد و تصویری از شهید نواب صفوی در قامت یک موش کشید که مشت فدائیان اسلام دارد بر سرش میخورد. بیانیهای هم که منتشر کرده بود از زبان خودش منتشر کرده بود و ارتباطی با فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی نداشت. موضع رسمی فدائیان همان بیانیهای بود که برایتان گفتم.
از ارتباط فدائیان اسلام با امام خمینی هم برایمان بگوییم؟
کائینی: آن زمان امام یکی از مدرسین مطرح حوزه علمیه قم بودند و هنوز به مرجعیت نرسیده بودند. امام نسبت به فدائیان علایقی داشتند، نقدهایی هم داشتند. امام معتقد بودند که فدائیان اسلام تجربهای را به مردم نشان دادند که میشود مقابل دستگاه ایستاد. اما با بعضی از شیوههایشان مانند اختلاف با مرجعیت موافق نبودند.
در مورد مبارزه مسلحانه فدائیان، امام نظرشان چه بود؟
کائینی: امام علیالاصول با مبارزه مسلحانه مخالف بود. اما بحث اینجاست که ایشان مطلقاً با مبارزه مسلحانه مخالف بود یا نه؟ یا اینکه ایشان با مبارزه مسلحانه در دوران نهضت اسلامی مخالف بود؟ که همهی این موارد باید در جای خود بررسی شود. علیالاصول ملی شدن نفت مدیون گلوله شهید خلیل طهماسبی و حذف رزمآرا است. سر همین موضوع هم میشود مناقشه کرد که امام در کدام دوران مخالف مبارزه مسلحانه بودند؟ تمام نیروهای موجود در آن زمان، ترور رزمآرا و هژیر را تأیید کردند؛ شاهدش هم این است که قتله آنها را با سلاموصلوات از زندان بیرون آوردند. مجلس آزادی خلیل را تصویب کرد و بعد از آزادی او آیتالله کاشانی و دکتر مصدق دست نوازش بر سر او کشیدند.
از شما ممنونم. اگر نکته ای هست در خدمتتان هستیم.
کائینی: من هم از شما تشکر می کنم. موفق باشید.