چرا امام خمینی، بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت انتخاب کرد؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مهمترین تصمیمات امام خمینی در بهمن 57، انتصاب مهندس مهدی بازرگان به ریاست دولت موقت بود. بازرگان کمتر از یک سال بعد، پس از تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، از سمت خود استعفا داد. یکی از سوالات اساسی پس از سالها این است که: چرا امام خمینی، بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرد؟
آیتالله عباسعلی عَمید زنجانی در پاسخ به این سوال میگوید: «يكى از خط مشىهاى امام اين بود كه از افراد تا آنجائى كه امكان دارد استفاده بشود، تا آن لحظهاى كه ثابت بشود كه غير قابل استفاده هستند... سنت و سيره امام اين طور بود كه از افراد تا آنجائى كه امكانپذير است استفاده بشود، ما اصلاً انتظار علم غيب از امام نداريم و نبايد هم داشته باشيم. در زندگى پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) هم ما مىبينيم كه از نيروها صرفنظر از عاقبت و آينده آنها استفاده مىشود، البته اين كار براى امام بدون ادعاى علم غيب كاملا طبيعى به نظر مىرسد.
از همان روز اول نه تنها امام، بلكه ديگران نيز سليقه و اسلوب آقاى مهندس بازرگان را مىدانستند. وابستگى كه آقاى بازرگان به آقاى شريعتمدارى و دارالتبليغ داشت، اصولا آقاى بازرگان به نهضت آزادى وابسته بود و در عمق يک پيوستگى هم با جبهه ملى داشت؛ چون از انشعابيون مسلمان جبهه ملى بود؛ همه اينها جرقههايى را مىزد كه آقاى مهندس بازرگان مىتواند يا نمىتواند؟ وقتى كه آقاى مهندس بازرگان اعلام كرد كه فراجناحى عمل خواهد كرد و امام در فرمان خود اين نكته را يادآورى كرده بود كه دولت جديد منهاى وابستگىهاى حزبى و جناحى، يعنى اشاره به همان نهضت آزادى بود و مىبايست به صورت فراجناحى عمل كند. لذا خيلىها اين وسوسه را داشتند كه آقاى مهندس بازرگان بالاخره از اين وابستگىها خودش را مىتواند دور كند يا نمىتواند؟
به صورت سنتى آقاى بازرگان وابسته به يک سلسله جريان هايى بود كه خيلى با خط امام سازگارى نداشت. آقاى بازرگان در حسينيه ارشاد در اجتماع جمعيت بسيار انبوهى سخنرانی داشت، [ولی] مردم نيامده بودند سخنرانى آقاى بازرگان را بشنوند، بلكه آمده بودند به امام و انقلاب اظهار ارادت بكنند. آقاى بازرگان بدون اينكه توجهى به اين نكته داشته باشد فكر مىكرد كه مردم براى او جمع شدهاند، لذا وقتى اسم امام را بر زبان آورد مردم اصلا يک مرتبه منفجر شدند و سه تا صلوات متوالى كه طول هم دادند فرستادند و كلام و سخنرانى مهندس بازرگان بريده شد.
وى عصبانى گرديد؛ يعنى فكر مىكرد اين جمعيت براى او آمدهاند، يك مرتبه ديد نه! اين جمعيت دنبال يک بهانهاى بود كه نسبت به امام اظهار علاقه بكند. صلوات را طولانى كردند، تازه به صلوات اول هم اكتفاء ننمودند و دو تا صلوات ديگرى هم فرستادند. چنان مهندس بازرگان عصبانى شد كه صحبت را قطع كرد و گفت كه آن قدر صلوات بفرستيد تا نفستان دربيايد! چون آدم رُكى هم بود اين عكسالعمل را از خودش نشان داد. مهندس بازرگان مىبايست از اول متوجه اين نكته مىشد كه اگر در راهپيمايى هجده بهمن يا اينكه در موقع سخنرانى ايشان جمعيت جمع شدهاند اينها براى شخص ايشان نيست، بلكه براى انقلاب، رهبرى انقلاب و شخص امام است.
در جريان انقلاب تنها كسى كه جنبه شخصى داشت امام بود و اظهار علاقه مردم به بقيه به خاطر ذوب شدن آنها در امام و انقلاب بود. مردم به بنىصدر اظهار علاقه مىكردند و سر و دست مىشكستند. من يادم هست در مساجد جنوب تهران دو سه بار از بنىصدر قبل از رسيدن رياست جمهورى، آن زمان كه عضو شوراى انقلاب بود و رياست آن شورا را به عهده داشت دعوت كردند و مردم سر و دست مىشكستند؛ زيرا وجود اين شخص را معبرى مىديدند كه از آن طريق امام و انقلاب را مشاهده مىكردند و براى شخص اينها موضوعيت قايل نبودند.
در هر حال مهندس بازرگان يكى از اشتباهاتش اين بود و به همين دليل آن جمله معروف را در تلويزيون در منظر عمومى زد و گفت كه «دسته را به ما دادهاند ولى تيغه دست ما نيست» اينها نشان مىداد كه در عمل مهندس بازرگان نمىتواند در خط باقى بماند اما بالاخره موقعيتش به نحوى بود كه بايد به وى فرصت داده مىشد.
اگر مهندس بازرگان یک حالت انعطاف مىداشت و قابليت خروج از آن سليقه و تعصب خاص و آن چارچوب بسته را از خود نشان مىداد كاملا مىتوانست اهداف امام و انقلاب را پياده كند و در نتيجه مىتوانست بسيار بسيار مفيد هم باشد. البته به نحوى من مىخواهم تعبيراتم توهينآميز نباشد، ولى چيزى شبيه خودخواهى يا چيزى شبيه به اينكه خود و آراء خود را اهميت و اصالت بيشتر دادن، از نقطه ضعف هايى بود كه او را از خط امام دور كرد.
منبع: روایتی از انقلاب اسلامی ایران (خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی