دزفولیها چگونه عمال رژیم پهلوی را خلع سلاح کردند؟ / نقش فرهنگیان دزفول در روزهای پیروزی انقلاب
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دزفول یکی از شهرهای بود که مبارزات انقلابی به شدت در آن جریان داشت. روایت روزهای پیروزی انقلاب در دزفول در کتاب خاطرات سید احمد زرهانی با عنوان "به سوی روشنایی" منتشر شده است. زرهانی در این رابطه میگوید: شبی که شهربانی دزفول سقوط کرد، من و برخی از دوستان از جمله حسین صمیمیفر کنار بانک ملی در چهارراه سیمتری ایستاده بودیم. اعضای شهربانی خیلی غافلگیر شدند. تصورشان این بود که مردم حداکثر با کلت یا ژـ3 به آنها حمله میکنند.
اما تعدادی از معلمان جوان و دانشآموزان از پشتبام خانههای اطراف، بمبهای دستساز موسوم به «سهراهی» میانداختند. صداهای وحشتناکی بلند میشد که خود ما هم تکان میخوردیم. شهربانیها به خاطر ترسشان بیشتر از سه ساعت دوام نیاوردند و اسلحههایشان را گذاشتند و تسلیم شدند. اسلحهها را امثال آقای عیدی فعال و غلامعلی رشید تحویل میگرفتند. ستاد فرماندهی نیروهای انقلابی منزل آیتالله قاضی بود.
وقتی ژاندارمری دزفول سقوط کرد، عبدالحسین مقدم در ساختمان ژاندارمری دزفول وسایل و دستگاههای مخابراتی ژاندارمری را به من تحویل داد تا پس از آرام شدن اوضاع آنها را به محل اصلی بازگردانیم. دستگاهها و بیسیمها را در وانتباری گذاشتم و به راننده گفتم: «حركت!» نوجوان شانزده الی هفده سالهای خود را به وانت چسبانید که: «من هم میآیم». گفتم: «چرا؟» گفت: «شاید شما كمونیست باشید و این اموال بیتالمال را ببرید». گفتم: «من مسلمانم و خود ما ژاندارمری را گرفتهایم و در شرایطی كه هنوز رژیم از میان نرفته است نباید كسی از محل این وسایل باخبر باشد». گفت: «من نام و نشان خود را به شما میدهم اگر كسی از محل اختفای این وسایل باخبر شد شما از من انتقام بگیرید». دیدم حرف حسابی سرش نمیشود. با دستم او را هل دادم. نوجوان گفت: «حرف آخر من این است یا من را بكش و از شر من راحت شو یا اجازه بده از محل اختفای این وسایل مطلع شوم». خیلی سرسخت بود. چانهزدن با او فایدهای نداشت، لذا تسلیم شدم و او را عقب وانتبار نشاندم و ساعتی بعد وانت را در منزل سید مرتضی صادقی خالی كردیم. وقتی از من جدا شد با تأكید قسم خورد كه چیزی به كسی نخواهد گفت.
روزی كه وسایل مذكور را به فرمانده ژاندارمری منصوب نیروهای انقلاب تحویل دادیم با خود گفتم: «ای كاش آن نوجوان یكدنده و مدافع بیتالمال حضور داشت». كسی چه میداند، شاید هم در همان حوالی مراقب اوضاع بوده است.