نتایج پنجگانه انحراف مشروطه
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اهانت "مسیو نوز"، مسئول بلژیکی امور مالی ایران
به روحانیون و متعاقب آن تنبیه تجار تهران توسط علاءالدوله به بهانه گران شدن قند،
خشم عمومی را علیه بیعدالتیهای رایج در مملکت برانگیخت، بهطوریکه مردم خواستار
عزل حاکم تهران شدند و در مرحله بعد صحبت از تاسیس عدالتخانه شد.
با ورود روحانیون به صحنه، نهضت جان گرفت و در مراحل بعد، با راهکار تحصن در مکانهای مذهبی، (تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و تحصن در حرم حضرت معصومه) جنبش وارد مرحله تازهای شد اما در همین حین، گروهی از روشنفکران که غرب را کعبه آمال خود میدانستند با تحصن در سفارت انگلیس در تهران، حرکت مستقیم نهضت عدالتخواهی را به سمت مشروطهخواهی غربی منحرف کردند. البته این تغییر ماهیت در یک بستر زمانی نسبتا طولانی محقق شد اما نتایج آن تا سالها بعد ادامه داشت.
لذا مهمتر از آنکه استعمار خارجی چگونه توانست با کمک عناصر غربزده داخلی، جنبش عدالتخواهی را از مسیر خود منحرف کند، نتایج حاصل از این انحراف بود که تا سالها بعد همچنان ایرانیان را گرفتار کرد و تنها انقلاب اسلامی ایران بود که توانست در بهمنماه 57 ایرانیان را به عدالت و دموکراسی برساند. در ادامه به نتایجی که از انحراف جنبش مشروطیت پدیدار شد اشاره میشود.
1- ایجاد شکاف در جریان مشروطه
درحالی که خواسته مردم در ابتدا تنها تاسیس "عدالتخانه" بود و همه گرداگرد روحانیت پیشرو جمع شده بودند، به ناگاه با تحصن روشنفکران در باغ سفارت انگلیس، در صفوف نهضت شکاف ایجاد شد. دودستگی مردم، نخستین نتیجه انحراف مشروطه بود بهطوری که غرب یا جریانهای وابسته به آن توانست با ایجاد نفاق در صفوف نهضت به اهداف خود دست یابد.
2- از بین رفتن شانیت مجلس
با ایجاد شکاف در بین مردم و جریان عدالتخواهی، مجلس که میبایست کارکردی ضد دیکتاتوری داشته باشد به یک عنصر بیحرکت و کم اثر تبدیل شد.
مجلس اول با فرصتطلبی محمدعلی شاه قاجار از ایجاد انشقاق بین صفوف مشروطهخواهان به توپ بسته شد و به دنبال آن دوران استبداد صغیر آغاز شد. مجلس دوم نیز سرنوشت بهتری نسبت به مجلس اول نداشت و در سوم دیماه 1298 با اولتیماتوم روس منحل شد. این درحالی بود از هنگام به توپ بسته شدن مجلس اول تا بازگشایی مجلس دوم نیز، جامعه ایران حدود 16 ماه از وجود مجلس محروم مانده بود. پس از این نیز سه سال طول کشید تا مجلس سوم در آذر 1293 آغاز به کار کند، هرچند این مجلس نیز به دلیل وقوع جنگ جهانی اول، عمر چندانی نداشت. مجالس بعد نیز اغلب فرمایشی بودند و هرگز نتوانست جوانههای دموکراسی را در ایران شکوفا کند. لذا این مجالس اغلب وسیلهای برای تثبیت دیکتاتوری حکام محسوب میشدند.
3- رشد جریانهای سکولار
به دنبال پیدایش مفاهیم جدید حاصل از مشروطه، که به تعبیر شیخ فضلالله نوری از "دیگ پلوی سفارت انگلستان" خارج شده بود، سکولاریسم رشد کرد و به تبع آن مفاهیم دینی از قبیل عدالت، مرجعیت و تقلید عرصه را تنگ دیدند. رواج سکولاریسم و به حاشیه رانده شدن دین و مذهب به اندازهای شدید بود که شیخ فضلالله نوری زبان به اعتراض گشود.
به دنبال آن مدارس جدید که اغلب افکار و عقاید الحادی غربی را به خورد مردم میداد جایگزین مدارس دینی گذشته شد. این موضوع نیز باعث اعتراض شیخ شهید شد بهطوری که وی در این رابطه گفت: «اگر قلیل زمانی این مدارس جدیده و آن ملاحده از وعاظ به همان حالت باقی بماند و بعض معلمین فعلی معل آنها باشند، من نمیدانم حال اسلام آن اطفال چه خواهد شد؟» بدین ترتیب، رفته رفته با رشد سکولاریسم، نیروهای مذهبی از متن به حاشیه رانده شدند.
4- انزوای روحانیت
جریانی که با تحصن در سفارت انگلیس، جنبش را از مسیر خود منحرف کرده بود، در ادامه کوشید تا روحانیت مبارز را که همواره در حرکتهای ضدغربی پیشگام بود از صحنه خارج کند تا در گامهای بعدی بتواند از خلاء روحانیت استفاده کرده و به اهداف خود دست یابد.
در نخستین اقدام آنها موفق شدند روحانی مشروعهخواه، شیخ فضلالله نوری که در طول دوران نهضت، با تمام قوا در مقابل غربگرایان ایستاده بود را کنار بزنند. با اعدام شیخ در 9 مردادماه 1288، انزوای روحانیون کلید خورد.
هنوز یک سال از شهادت شیخ نگذشته بود که در 25 تیر 1289، سید عبدالله بهبهانی، دیگر زعیم جنبش مشروطه توسط عوامل وابسته به غرب، با محوریت سیدحسن تقیزاده به شهادت رسید.
پس از قلع و قمع سیاسی رهبران نهضت عدالتخواهی، دیگر کسی از روحانیون سیاسی در مرکز ایران باقی نمانده بود که نفوذ سیاسی و اجتماعیاش مانع حرکت مشروطهخواهان غربگرا باشد، مگر علمای نجف. آنان اگرچه از مرکزیت ایران دور بودند اما همچنان در دل جامعه مذهبی ایران نفوذ داشتند و فتوای آنان میتوانست جمعیت انبوهی را علیه استعمار غربی بسیج کند. از این رو دشمنان نهضت کوشیدند تا به طرق خاصی بزرگ روحانی ساکن نجف، یعنی آخوند خراسانی را که در طول دوران نهضت همواره در صف مبارزه قرار داشت را نیز از صحنه خارج کنند.
بر همین اساس در آذرماه 1290 و با رحلت مشکوک آخوند ملا محمدکاظم خراسانی که از عراق عازم ایران بود تا با اولتیماتوم روسها علیه مجلس ایران مقابله کند، پازل انزوای روحانیون تکمیل شد و در گام بعد، این انزوا، بستر روی کار آمدن دیکتاتوری چون رضاخان را به وجود آورد.
5- ظهور دیکتاتوری رضاخان
انگلستان که با دست اندرکاری نیروهای غربزده داخلی موفق شده بود روحانیون را از صحنه سیاسی ایران دور کند، در سال 1299، با پرورش یک دیکتاتور، زمام امور ایران را در دست گرفت. لذا میتوان یکی از نتایج انحراف مشروطه را ظهور رضاخان دانست.
رضاخان که زاییده سیطره اندیشه غربزدگی پس از مشروطه بود، در سوم اسفند 1299 نام خود را به عنوان کودتاچی مطرح کرد و چندی بعد با کنار زدن قاجارها، بر تخت شاهی تکیه زد.
طی سالهای بعد، اختناق در ایران به اوج خود رسید. بدینترتیب، در نتیجه انحراف مشروطه، جامعه ایران نه تنها از استبداد عبور نکرده و به آزادی نرسید، بلکه وارد مرحله تازهای از "استبداد سلطنتی" شد که عنصر "وابستگی" را نیز در خود داشت.
این استبداد طی سالهای بعد نهادینه شد. نتایج انحراف مشروطه تا دهههای بعد نیز کشیده شد تا جایی که استبداد در اوایل دهه 40 تا مغز استخوان نفوذ کرد. در این میان تنها ظهور یک روحانی از حوزه علمیه قم میتوانست این استبداد نهادینه شده را نابود کند و این مهم در بهمن 57 توسط حضرت امام خمینی محقق شد.