ضرورت تاریخنگاری مستقل کودتای 28 مرداد 1332
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قاسم تبریزی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر، طی یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" قرار داده است به بررسی نتایج کودتای 28 مرداد 1332 و ضرورت تاریخنگاری نهضت ملی نفت و کودتای 28 مرداد پرداخته است. وی در این یادداشت تأکید میکند: امروز برخی از روی ناآگاهی، سادهاندیشی و احیاناً وابستگی سعی دارند کودتای 28 مرداد 1332 را نفی نمایند؛ یا به بهانه عدم وجود اسناد آمریکا و انگلیس جامعه پژوهشگر و تاریخنگار ما را منتظر گشوده شدن دریچههای آرشیو سیستمهای جاسوسی سیا،موساد و اینتلیجنتسرویس نمایند. اگر نگوییم که آنها علناً در مسیر اهداف استعمار حرکت مینمایند و آگاهانه میدانند که به چه راهی میروند، باید مدعی شد اینان فاقد درک و فهم تاریخ و تحلیل تاریخی و بینش و نگرش سیاسی هستند.
آنچه در ادامه میخوانید یادداشت اختصاصی قاسم تبریزی است:
یکی از مقاطع مهم و قابل تحقیق و تحلیل تاریخ معاصر، وقوع کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد 1332 است که در حقیقت علیه ملت ایران، بر ضد نهضت ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت (1327 - 1332)، تحمیل یک شاه دیکتاتور بهمدت 25 سال بر سرنوشت ملت، جابهجایی استعمار از سلطه مطلق انگلیس (1320- 1299) و تسلط مطلق آمریکا بر این مرز و بوم (1357- 1332) بود.
اینکه در طی این زمان که افزون از ربع قرن بود، در ایران چه گذشت؟ و چگونه استعمار نو دست به تغییر فرهنگ، سیاست، اقتصاد، جامعه و در نهایت سیستم نظامی، انتظامی، امنیتی و... زد؟ بدون تردید هر یک از موارد فوق، با توجه به وجود اسناد موجود، موضوع دهها رساله دکترای دانشگاه از لحاظ تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی... و هزارن مقاله خواهد بود. همان گونه که در رابطه با دوران دیکتاتوری بیستساله رضاخان (1320-1299) اینگونه است.
با توجه به گشوده شدن دربهای آرشیو دیپلماسی، فرهنگی، اقتصادی، اطلاعاتی-امنیتی، زمینه برای کار تحقیقی عمیق و دقیق فراهم است و این یک وظیفه ملی و دینی است تا "تجربه تلخ" تسلط استعمار جدید به نسلهای متوالی انتقال داده شود. (1357-1332)
اگرچه هنوز اسناد "نظامی" و بخش عمده "دیپلماسی" در اثر غفلت دو جایگاه فوق، آنچنان که شایسته است انتشار نیافته یا "دفتر اسنادی ریاستجمهوری" انتشار اسناد را متوقف کرده است، اما روند کاربردی دو مرکز فکری و فرهنگی "حوزههای علمیه" و "دانشگاهها" آماده است و باید فرصت را غنیمت شمرد، گذشته را آنسان که بود بیان کرد، تا نسل حاضر بتواند آینده درخشان خود را با "نفی مطلق" استعمار غرب به هر شکل و صورت، در هر بعد از ابعاد مسدود نماید. ضرورت هشیاری، بیداری، آگاهی و بصیرت برای یک جامعه انقلابی، یک فرصت است که خطاها، اشتباهات و غفلتهای گذشته را تکرار ننماید. هنر دشمنشناسی، غربشناسی و استعمارشناسی در اندیشه و عمل راهگشای حفظ استقلال، اقتدار، رشد و توسعه میباشد. که باید به صورت برنامهریزی شده از اندیشه به عمل درآید.
در دوران نهضت ضداستعماری ملی شدن صنعت نفت، در سطح جهانی "جابهجایی استعمار" را در سطوح جوامع و ملل شاهد بودیم. در داخل، اختلافات و دیدگاههای متضاد خاصه عدم درک ماهیت قدرت جدیدی که حضور مییافت، با شعار دمکراسی و آزادای و ضرورت تغییر و تحول و مبارزه با کمونیسم بینالمللی و فاشیسم و نازیسم بخشی از جریانهای سیاسی، احزاب، رجال سیاسی را فریب داد؛ نه تنها در تقابل با آنها وارد عرصه مبارزه نشدند، که خود به استقبال دشمن رفتند و میاندیشیدند -یا به آنها القاء گردید- برای بیرون راندن دو قدرت مسلط با کارنامه سراسر خیانت و غارت در این مرز و بوم، باید تکیه بر ایالات متحده آمریکا نمود تا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و استعمار کهنه انگلیس را از ایران بیرون راند.
آمریکاییها نه تنها این نگرش را طی دوازده سال (1332 – 1320) القاء نمودند و با طرحهای تحقیقاتی به ظاهر برای رسیدگی به عوامل "عقب نگهداشتگی" دو قرن واپسین که حاصل تجاوزات روس و انگلیس بود، به دنبال سلطه مطلق بودند، بلکه توانستند با شیوههای "ماکیاولی" و استعمار نو، خود را جایگزین استعمار کهنه نمایند.
با این روند نامبارک، آمریکا توانست مسیر تاریخ ما، روند سیاست و حرکت اجتماعی را به سود، نیاز، حضور و سلطه خود مبدل نماید و ایران را نه تنها مستعمره علنی خود کند (جریان تصویب لایحه کاپیتولاسیون) بلکه مرکز تسلط به آسیای دور، خاورمیانه و آفریقا نموده و اقتدار و حاکمیت خود را گسترش دهد.
خصوصاً پدیده زشت و پلیدی که توسط غرب در خاورمیانه، تحت عنوان حکومت صهیونیستی اسرائیل بوجود آمد، ایران دومین پایگاه، پادگان و مرکز توطئهها گردید و سازمان "سیا" از این مرز و بوم برای خود "ژاندارم" دیگری طراحی نمود.
از سوی دیگر بهانههایی چون مدرنیزه کردن مملکت و پدید آوردن سد محکم در برابر کمونیسم، در تمامی سرنوشت سه نسل متوالی ما دخالت نموده و روند حرکت را رقم زد. غارت منبع اصلی نفت از یک سو و تسلط مستشاران که در حقیقت برنامهریزان اصلی رژیم پهلوی بودند از سوی دیگر و نیز پدید آوردن و تبدیل "سیستم اطلاعاتی" به عنوان حافظ منافع و حضور آمریکاییها از دیگر مصائب کودتای ننگین تحمیل شده بر این مملکت بود.
سه جریان وابسته به خود را حاکمان سیاسی، اقتصادی و نظامی نمودند: فراماسونها؛ بهائیان؛ عوامل صهیونیستی. که این سه جریان در کنار هم طی 25 سال حافظ منافع غرب عموماً، و ایالات متحده آمریکا خصوصا بودند. اگرچه هرکدام پیشینه غاصبی داشتند.
امروز برخی از روی ناآگاهی، سادهاندیشی و احیاناً وابستگی سعی دارند کودتای 28 مرداد 1332 را نفی نمایند؛ یا به بهانه عدم وجود اسناد آمریکا و انگلیس جامعه پژوهشگر و تاریخنگار ما را منتظر گشوده شدن دریچههای آرشیو سیستمهای جاسوسی سیا،موساد و اینتلیجنتسرویس نمایند. اگر نگوییم که آنها علناً در مسیر اهداف استعمار حرکت مینمایند و آگاهانه میدانند که به چه راهی میروند، باید مدعی شد اینان فاقد درک و فهم تاریخ و تحلیل تاریخی و بینش و نگرش سیاسی هستند.
خصوصاً غرب در طی چهار دهه واپسین، پس از پیروزی انقلاب اسلامی از یک سوی برای تبرئه گذشته خیانتبار و جنایتبار خود و از سوی دیگر تقابل با انقلاب اسلامی و شعار "نه شرقی - نه غربی" سعی دارد عوامل کودتا را نیز تبرئه و از آنان شخصیتهای موجه، متخصص، کارآمد، خادم ملت و ... ترسیم نماید و این شگرد ماکیاولی در برخی از سیاستمدارن، نویسندگان، اهل قلم و هنر تأثیر عینی نموده است و این نوعی آیندهسازی غرب در این مرز و بوم است.
در این میان تولیدات گسترده تاریخی در انگلیس و آمریکا، چه توسط مراکز ایران شناسی، دانشگاهها، رسانهها و... با حضور برخی ایرانیان پر رنگتر گردیده و این وظیفه و رسالت مورخان، محققان، نویسندگان، تاریخپژوهان، خاصه دو مرکز تولید علم "حوزههای علمیه" و "دانشگاهها" را بیش از پیش سنگینتر نموده است.
خوشبختانه در دهه گذشته، به نسبت حرکت تاریخنگاری مستقل و توجه به تاریخ معاصر رشد قابل توجهی داشته است؛ اما هنوز در ابتدای راه و حرکت هستیم. تا زمینههای استعمارشناسی، غربشناسی، آمریکاشناسی، اروپاشناسی، اسرائیل شناسی و... را گسترش داده، نه تنها در ایران و برای ملت و مملکت خود که تاریخ جهان اسلام و تاریخ غرب را تدوین، تألیف و تحلیل نمائیم و این مهم باید در دهه پنجاه انقلاب اسلامی به عمل تبدیل گردد و امید است نسل آینده برای این حرکت مهم خود را آماده کند و نسل حاضر زمینهساز آن باشد.