کد خبر: ۲۷۲۵
پاسخ مجید شریفواقفی به تهدیدهای تقی شهرام چه بود؟
در کتاب " مجید شریفواقفی به روایت اسناد " تحت عنوان "عبور از سازمان" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده به نقل از فضلالله صلواتی آمده است: « در فاصله ۸-۷ ماه که از زندان بیرون بودم، چند بار با او ملاقات داشتم و او از تغییر مواضع مجاهدین برایم سخن گفت. توصیه من به او این بود که یا سازمان را رها کند و یا از کشور بیرون برود، مثلا از طریق پاکستان خارج شود؛ چون هم از نظر رژیم شاه و ماموران آن، و هم از نظر سازمان تحت تعقیب بود. او گفته بود ساواک مرا تعقیب می کند و مرا به کشتن تهدید کردهاند. وی هنگامی که از سوی شهرام به مرگ تهدید شد میگوید:« من از آمریکا با آن همه تجهیزاتش نمیترسم، میخواهید از شما با چند اسلحه قراضهتان بترسم. من مرگ را به ننگ مارکسیست شدن ترجیح می دهم».
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مجید شریفواقفی از اعضای اولیه و اصلی سازمان مجاهدین خلق بود که با تغییر ایدئولوژی سازمان به ضدیت با آن پرداخت و با تفکرات مارکسیستی افرادی چون تقی شهرام و بهرام آرام مقابله کرد. وی سرانجام در 16 اردیبهشت 1354 توسط وحید افراخته، یکی از اعضای مارکسیست شده سازمان ترور شد.
در کتاب "مجید شریفواقفی به روایت اسناد" که با عنوان "عبور از سازمان" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، درباره مبارزات وی با شاخه مارکسیست شده منافقین آمده است: شریف واقفی از جمله افرادی بود که بعد از مارکسیست شدن سازمان به مقابله با آن پرداخت. فضلالله صلواتی یکی از افرادی که چندین بار با مجید شریف واقفی دیدار داشته میگوید: در فاصله 7 یا 8 ماهی که از زندان بیرون بودم، چند بار با شریف واقفی ملاقات داشتم و او از تغییر مواضع مجاهدین برایم سخن گفت. توصیه من به او این بود که یا سازمان را رها کند و یا از کشور بیرون برود، مثلا از طریق پاکستان خارج شود؛ چون هم از طرف رژیم شاه و ماموران آن، و هم از طرف سازمان تحت تعقیب بود.
او گفته بود ساواک مرا تعقیب میکند و مرا به کشتن تهدید کردهاند. وی هنگامی که از سوی شهرام به مرگ تهدید شد میگفت: من از آمریکا با آن همه تجهیزاتش نمیترسم، میخواهید از شما با چند اسلحه قراضهتان بترسم؟ من مرگ را به ننگ مارکسیست شدن ترجیح می دهم.
او با خود مرتب شعر زیر را تکرار میکرد:
از دست عدو ناله من از سر درد است اندیشه هر آن کس کند از مرگ نه مرد است
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است
کار تصفیه عناصر مذهبی با عضوگیری نکردن از آنها، شرکت دادن آنها در درگیریهای مسلحانه و یا خلع سلاح کردن و محدود کردن آنها آغاز شد.
به دنبال اعلام تصفیه شریفواقفی از سازمان، شهرام و آرام به او هشدار میدهند که «اگر در گوشه و کنار شروع به صحبت کنی، خائن شناخته خواهی شد». آنها حتی دو نفر را به عنوان جاسوس تعیین کردند تا از احوال و اعمال او باخبر باشند. آرام و شهرام، رهبران دو شاخه دیگر، با اکثریت آشکاری که داشتند به شریفواقفی اولتیماتوم دادند که یا به هسته مشهد منتقل شود یا این که ایران را ترک کند و یا در یکی از کارخانهها مشغول کار شود تا آگاهی سیاسی او افزایش یابد.
شریفواقفی در نظر داشت گزینه مشهد را بپذیرد و همزمان تلاش میکرد طرفداران خود را سر و سامان دهد و برخی از وسایل سازمان را به یک مکان امن منتقل کند که اطلاعات مربوط به این فعالیت سریعا توسط لیلا زمردیان، همسر شریف واقفی که مارکسیست شده بود، به آرام و شهرام رسید. شریفواقفی ترجیح داد که در سازمان بماند و به کارگری بپردازد.
کشمکش بر سر تشکیلات سازمان منجر به قربانی شدن شریفواقفی و صمدیهلباف شد. گروه مقابل به رهبری تقی شهرام و بهرام آرام به مقابله قهرآمیز با آنان برخاسته و آنها را طی یک عملیات ترور به شهادت رساندند.