کد خبر: ۳۸۴۰
شاداب عسگری
پاسخی به تحریف تاریخ توسط علیزاده طباطبائی
چندی پیش گفتگویی از سید محمود علیزاده طباطبایی منتشر شد که در آن گفتگو، وی مطالب پر ابهامی را در ارتباط با برخی وقایع و مسائل تاریخی مثل «تصفیه نظامیان در سالهای اولیه انقلاب»، «کودتای نقاب»، «تأکید بر نقش حزب توده و شوروی در پشت پرده این کودتا»، «ماجرای بیعت همافران با امام خمینی» و ... بیان کرد. این در حالی است که بخش اعظم مباحث طرح شده در این گفتگو، غیر مستدل بوده و پر از اشتباهات تاریخی متعدد است و یا این که بسیاری از واقعیتها مکتوم و ناگفته باقی مانده. از این رو به منظور صیانت از تاریخ انقلاب اسلامی، جلوگیری از تحریف آن و رعایت اصل امانتداری در ثبت تاريخ انقلاب، بخشهایی از مصاحبه آقای علیزاده طباطبایی مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چندی قبل، گفتگویی از سید محمود علیزاده طباطبایی منتشر شد که در آن وی مطالبی را در ارتباط با تصفیههای نظامیان در سالهای اولیه انقلاب، کودتای نقاب، تأکید بر نقش حزب توده و شوروی در این کودتا، مسئله سربازی و ... بیان کرد. از آنجا که مباحث مطرح شده در این گفتگو، بخشی از تاریخ انقلاب را تحریف میکند، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در جهت جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب، طی یادداشتی به قلم شاداب عسگری، پژوهشگر و نویسنده تاریخ معاصر و دفاع مقدس، به واکاوی آن میپردازد.
آنچه در زیر میخوانید مشروح یادداشت شاداب عسگری است:
چندی پیش گفتگویی از آقای دکتر سید محمود علیزاده طباطبائی در فضای مجازی منتشر شد که موضوع اصلی آن "سربازی" بود. در این برنامه که حدود یک ساعت و یازده دقیقه طول کشید، مطالب متنوع و متعددی از سوی آقای علیزاده بیان شد که در این نوشتار به بررسی و واکاوی آن میپردازیم.
ایشان در ابتدای صحبتهایش، اشاره به سوابق خود کرده و میگوید: «در این مورد اطلاعات کافی و فکر میکنم تخصص کافی هم داشته باشم.» در ادامه این مصاحبه، ایشان به طور تقریبی در اکثر حوزههائی که پیرامون آن صحبت کرده، وقایع تاریخی و افراد مسئول و مرتبط با آن را به چالش و سخره کشیده و فاقد تخصص معرفی میکند.
نکته حائز اهمیت در این رابطه آن است که آقای علیزاده خود را فردی متخصص در ارتباط با ارتش و نیروهای مسلح و سازمان برنامه و بودجه معرفی میکند که در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای انقلابی زیادی داشته، عضو شورای شهر تهران بوده و با دارا بودن مدرک دکتری حقوق، به عنوان وکیل دادگستری نیز فعالیت کرده است.
از آنجائیکه ایشان در انتهای مصاحبه اعلام آمادگی میکند تا در این خصوص با هر مقامی مناظره کند، اینجانب شاداب عسگری، سرهنگ بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران که دارای هیچ عنوان و مقامی نبوده و نیستم، تصمیم گرفتم تا با ارائه قسمتی از نتایج حاصله از مطالعاتم، شرایط حداقلی را برای سنجش و ارزیابی اظهارات آقای علیزاده برای مخاطبین محترم بوجود آورم.
[1] در متنی که در ابتدای مصاحبه آقای علیزاده به عنوان رزومه خدمتی او به نمایش در میآید، چنین قید شده است: «علیزاده طباطبائی در سال 1349 در نیروی هوائی همافری استخدام F4 شد. در امریکا دوره آموزش پرواز با جنگنده دید.»

برابر با تعریفی که پیرامون همافران در ماده واحده الحاقی به قانون استخدام نیروهای مسلح مربوط به ایجاد طبقه همافران مصوب 3 بهمن 1347 و همچنین ماده 8 قانون استخدام نیروهای مسلح که آییننامه رسته افسران، همافران و درجهداران نیروی هوایی شاهنشاهی تصویب شده در تاریخ 26 دی 1356 وجود دارد، «همافران منحصراً به رسته فنی هوایی اختصاص داده میشوند.» حال سؤال اینجاست: آقای علیزاده کی و کجا دوره آموزش پرواز با جنگنده را طی کردهاند؟ آیا همافران مجاز به طی دوره پروازی با جنگنده در طول دوره همافری بودهاند؟
[2] یکی از نکاتی که به شدت در طول مدت انجام این مصاحبه مورد توجه و تاکید آقای علیزاده بود، مبحث تخصص و توجه به آراء و نظرات متخصصین در تمامی حوزهها بود. این مفهوم، از مجموعه اظهارات ایشان که در طول مدت مصاحبه بیان کرد، به راحتی قابل استنباط است. در این رابطه، با قبول صحت اصل مطلب ایشان در مورد تخصص، سؤال بسیار مهمی پیش میآید که «آقای دکتر علیزاده در ارتباط با ارتش و نیروهای مسلح دارای چه شناخت و تخصصی هستند؟»
آقای علیزاده در سال 1349 با دیپلم ریاضی به عنوان همافر استخدام شد. از آن تاریخ تا سال 1352 که به تهران بازگشت، به ترتیب دوره آموزش نظامی کوتاه مدت، فراگیری زبان انگلیسی همراه با بهرهگیری از آموزش دروس تخصصی فنی که تماماً در ایران انجام شده و در نهایت آموزش تخصصی فنی در امریکا، تمامی برنامه 3 ساله او را تشکیل میداده است. همچنین، از مطالب بیان شده توسط ایشان چنین استنباط میشود که تخصص ایشان که به واسطه آن به امریکا اعزام شدند، صندلی خلبانان F4 بوده است. البته، میتواند یک آموزش فنی دیگری باشد که در اصل مطلب تغییر زیادی ایجاد نمیکند. از زمان بازگشت به ایران تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی نیز، به مدت 5 سال به کار تخصصی خود در حوزه فنی اشتغال داشته و سرانجام آنکه، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1364 که به سازمان برنامه منتقل شده در انجمن اسلامی، کمیته تعدیل نیروی هوائی و نشریه صف فعالیت داشته است.
با عنایت به قوانینی که پیرامون همافران در بند اول مورد اشاره قرار دادم، این قشر از کارکنان ارتش با هدف تأمین نیروی کمک مهندسی در قالب و قواره نظامی و بنا به پیشنهاد ارتشبد خاتمی در نیروی هوائی ایجاد شده بود. بنابراین، هیچ یک از همافران در مشاغل و پستهای مدیریتی و سلسله مراتبی ارتش قرار نگرفتند.
حال سؤال اینجاست: آقای علیزاده که همواره به تحصیل در مباحث غیرمرتبط با نیروهای مسلح مشغول بوده، تخصصی که پیرامون ارتش و نیروهای مسلح مورد اشاره قرار میدهد را چگونه و از کجا به دست آورده است؟
[3] در سایت شورای اسلامی شهر تهران و تعدادی از دیگر سایتها، آقای دکتر محمود علیزاده را دارنده "فوقليسانس الكترونيك هوايي از دانشگاه هوايي در سال 1353" معرفی کردهاند. سؤال بعدی در همین رابطه قابل طرح است: آقای علیزاده که تا سال 1352 در آموزشگاه همافری و امریکا به فراگیری آموزشهای تخصصی فنی مشغول بود، چگونه در سال 1353 از دانشگاه هوائی با اخذ مدرک «فوق لیسانس الکترونیک» فارغالتحصیل شده؟ ضمنا قابل یادآوری است که دانشگاه هوائی موسوم به شهید ستاری در سال 1367 به ابتکار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و به ویژه فرمانده شهید آن امیر سرلشکر منصور ستاری بنیان گذاشته شده است. تا قبل از این تاریخ، نیروی هوائی، افسران مورد نیاز خودش را از دانشکده افسری که در حال حاضر موسوم به دانشگاه امام علی(ع) است و همچنین آموزشگاه افسری جزء تأمین میکرد. گفتنی است که بعد از تطبیق همافران با درجه افسری، مدرک تحصیلی آنان در سطح فوق دیپلم ارزیابی شد.
[4] آقای علیزاده درباره موضوعی که مربوط به مدت حکومت نظامی در سال 1357 است عنوان مینمائید: «یکسال کشور درگیر حکومت نظامی بود» و این تحت شرایطی است که حکومت نظامی در اصفهان 6 ماه و در تهران و شهرهای کرج، قم، تبریز، مشهد، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون، پنج ماه بیشتر طول نکشید. همچنین، شهرهای بزرگ و مراکز استانی همچون ارومیه، سنندج، ایلام، خرم آباد، کرمان، زاهدان، زنجان، رشت، ساری، گرگان، سمنان و یزد درگیر حکومت نظامی نبودند.
[5] موضوع بیعت با امام خمینی(ره) در 19 بهمن سال 1357، از جمله موضوعاتی است که دکتر علیزاده در طول این مصاحبه به آن اشاره داشت. اولاً ایشان آمار 700 نفر را برای تعداد همافران ذکر نمود که این تعداد از سوی هیچ یک از دیگر همافرانی که در آن مراسم حضور داشتهاند، تائید نشده است. به عبارتی صریحتر، سایر همافرانی که در این ملاقات حضور داشتند، عنوان مینمایند که این اقدام یک رفتار سازمانی نبوده که آمار مشخصی داشته باشد و به همین دلیل، به خاطر خودجوش بودن این حضور، ارائه آمار دقیق میسور نیست. وانگهی، تأکید دارند که عکس موجود از این ملاقات نیز وجود 700 نفر در این ملاقات را تائید نمینماید.

در ثانی، آقای علیزاده طباطبایی در خصوص ملاقات با امام خمینی(ره) در مصاحبه با روزنامه آرمان به شماره ۳۵۱۵ که در روز شنبه مورخ 23 بهمن 1396 منتشر شده است، چنین اظهار میکند: «اولین باری که ایشان [آقای هاشمی رفسنجانی] را ملاقات کردم روز ۱۹ بهمن سال۵۷ و در مدرسه رفاه بود. در آن مقطع زمانی من جزء همافران نیروی هوایی بودم و از جمله برنامهریزان اصلی دیدار همافران با حضرت امام(ره) بودم... در شرایطی که همافران از مناطق مختلف کشور به تهران آمده بودند، دکتر یزدی به ما گفتند که امروز در برنامه حضرت امام(ره) هیچ ملاقاتی وجود ندارد. پس از صحبت دکتر یزدی ما خدمت آیتالله منتظری رسیدیم و با ناراحتی عنوان کردیم که ۷۰۰ همافر نیروی هوایی در شرایط خطیر کنونی که کشور وضعیت آشفتهای دارد، خطر کردهاند و برای دیدار با حضرت امام(ره) به تهران آمدهاند.... با این وجود آیتالله منتظری به ما گفتند که حضرت امام(ره) هیچگاه برنامههای خود را تغییر ندادهاند و امروز این دیدار میسر نیست و بهتر است که شما نیز بیشتر از این اصرار نکنید. در چنین شرایطی بنده به همراه چند نفر دیگر خدمت آیتالله هاشمی رسیدیم و ضرورت این دیدار را برای ایشان تشریح کردیم و عنوان کردیم... آیتالله هاشمی هنگامی که سخنان ما را شنیدند گفتند من میروم درباره این موضوع با حضرت امام(ره) صحبت میکنم. ایشان رفتند و پس از مدتی و در حالی که خندهای روی لب داشتند برگشتند و گفتند که حضرت امام(ره) با این ملاقات موافقت کردند.»
اما زمانی که به خاطرات مرتبط آقای علیزاده در صفحه 203 کتاب "عکس جنجال برانگیز" مراجعه میشود، ایشان این خاطره را به گونه دیگری روایت میکند: «بعد از استقرار نظامی، تازه به فکر هماهنگی با امام افتادیم. حاج احمد آقا گفتند امام امروز ملاقات ندارند، همافر طاهری به شدت عصبانی شده بود. آقای دکتر یزدی و حجتالاسلام دعائی، حضرت آیتالله منتظری را واسطه قرار دادند، پس از ملاقات آیتالله منتظری، امام پذیرفتند که با همافران دیدار داشته باشند.» حال این ابهام پیش میآید که بالاخره کدام روایت ایشان صحیح است؟!
[6] در گفتگوی مورد بحث، آقای علیزاده در خصوص تصفیه ارتش عنوان میکند: «یک دیدگاه، یک تفکری که بیایند ارزیابی کنند که با چه کسانی باید برخورد شود و محاکمه شوند، وجود نداشت. شاید عدهای مثل خود ما که بچههای انجمن اسلامی بودیم، دیدگاههای تند و انقلابی داشتیم.» و ادامه میدهد: «یک پاکسازی وحشتناکی شروع شد... بخصوص سال 1358 ... از تعداد 30 هزار پرسنل نیروی هوائی، نزدیک به 14 هزار نفر پاکسازی شدند. در ارتش نیروی زمینی هم همینطور اقدام شد...»
در ارتباط با این موضوع این پرسش مطرح میشود که آیا حضرت امام خمینی(ره) تکلیف آحاد کارکنان ارتش و مردم انقلابی را برای چگونگی برخورد با ارتش مشخص نکرده بودند؟ از 13 آبان 1342 تا 12 بهمن 1357 و متعاقب آن پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از اصلیترین مخاطبان ایشان، کارکنان ارتش بودند. در تمامی این پیامها، تمامی آحاد کارکنان ارتش را مورد خطاب قرار داده و با بزرگواری نصیحت مینمودند. به عنوان مثال، امام راحل عظیمالشان در تاریخ 22 بهمن 1357 فرمودند: «شما در جریان مبارزات گذشته رشد اسلامی و انقلابی خود را آشکار کردهاید و اکنون بیش از پیش لازم است که این رشد را به جهانیان نشان دهید تا جهانیان بدانند مردم مسلمان ایران میتوانند بدون قیمومت این و آن، راه سعادت خود را انتخاب نمایند. لهذا از شما میخواهم که اولاً مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و نگذارید آشوبگران مغرض به عملیاتی از قبیل غارت، آتش سوزی، مجازات متهمان و از بین بردن آثار علمی و فنی و صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی و خصوصی دست بزند. دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان توده مسلمان دست به چنین کارها میزنند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نمایند. من اکیداً اعلام میکنم که هر کس دست به چنین عملیاتی بزند از جامعه انقلابی ملت مطرود و در پیشگاه خداوند متعال مسئول است.
ثانیاً توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسائس بهرهمند است و توطئهها در کمین ماست. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمانهای رهبری و دولت موقت اسلامی است که همه توطئهها را نقش بر آب میسازد. ثالثاً افرادی از دشمن که به عنوان اسیر در اختیار شما قرار میگیرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهید. همچنان که سنت اسلامی است به اسیران محبت و مهربانی کنید و البته دولت اسلامی به موقع آنها را محاکمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد کرد.»

همچنین، توجه به پیام ایشان در ارتباط با 29 فروردین 1358 و نامیدن آن روز به نام "ارتش جمهوری اسلامی" که در قسمتی از پیام خویش فرمودند: «ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان بنمایند. اکنون ارتش در خدمت اسلام است و ارتش اسلامی است و ملت شریف لازم است آن را به این سمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آنان اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اخلال مفسدین خاتمه دهیم.» مؤید این واقعیت است که امام(ره) و نظام انقلاب اسلامی برای چگونگی برخورد با افراد مختلف برنامه داشتهاند.
درباره آماری که آقای علیزاده پیرامون تصفیه پرسنل نهاجا مطرح نمود هم گفتنی است: شهید دکتر چمران به عنوان وزیر دفاع در جلسه مورخ 23 تیر 1359 مجلس شورای اسلامی، یعنی جلسهای که 4 روز بعد از کشف کودتای نقاب تشکیل شده و مفاد آن در شماره 10987 روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران درج شده است، چنین اظهار مینماید: «میخواستم به آقای خلخالی این نکته را عرض کنم که در رابطه با پاکسازی ادارات و وزارتخانههای دیگر که صد نفر، سی نفر، چهل نفر پاکسازی میکنند در ارتش [کل ارتش نه فقط نیروی هوائی] دوازده هزار نفر پاکسازی شده...»
اما براساس بررسیهای راقم این سطور، تعداد تصفیه شدگان نیروی هوائی که توسط کمیته تعدیل صورت گرفته، بین 4500 تا 4700 نفر عنوان شده که اکثریت آنها با ارائه شکوائیه از تصمیمات متخذه کمیته تعدیل، به خدمت بازگشته و صرفاً تعدادی در حدود 1000 نفر که متقاضیان رهائی، فراریان، معاندین و دیگر گروههای مشابه از کارکنانی که تمایل به ادامه خدمت نداشتند، از نیروی هوائی رها شدند.
[7] در همین مصاحبه و مرتبط با کودتای نقاب نیز مطالبی اظهار میشود. به طور مثال آقای علیزاده طباطبایی میگوید: «بعد کودتائی را طراحی کردند که طراح کودتا روسها بودند. کمیتهای برای خنثیسازی کودتا تشکیل شد که روسها تشکیل دادند و خودشان آدمها را دستگیر کردند و اعدام کردند. سرتیپ نهاوندیان که فرمانده حفاظت اطلاعات ارتش بود این را نقل کرد...»

در ادامه همین مطلب، ضمن تأکید بر نقش روسها در کودتا، از افرادی همچون خراسانی از مرکزیت حزب توده و شخصی به نام مجید شمال از چریکهای فدائی نام برده و در خصوص کمیته خنثیسازی چنین میگوید: «باید یک ستادی تشکیل شود برای خنثیسازی کودتا و آدمهای اصلی ستاد خنثی سازی را همان آقای خراسانی که عضو مرکزیت حزب توده بود، انتخاب کرد. مجید شمال عضو ستاد خنثی سازی؛ مسعود کشمیری شد رئیس ستاد خنثیسازی که از نفوذیهای مجاهدین خلق بود و ستاد خنثی سازی در اداره دوم ستاد مشترک تشکیل شد... من اعتقاد دارم اصلاً کودتائی در جریان نبود. آمدند و سازماندهی کردند یک تعداد خلبان، یک تعداد افسران نیروی زمینی را جلساتی برایشان گذاشتند، گفتند میخواهیم کودتا کنیم. اینها هم فریب خوردند؛ بعد .همینها را لیستشان را دادند و گرفتند اعدامشان کردند.»
در این رابطه، مطالبی قابل یادآوری و سوالهایی قابل طرح است:
الف) مستندات عقلی، منطقی و قانونی در ارتباط با مداخله روسها در این کودتا چیست؟
ب) در رابطه با مطالبی که دکتر علیزاده در همین زمینه و به نقل از سرتیپ "نهاوندیان" به عنوان فرمانده حفاظت اطلاعات ارتش بیان داشت گفتنی است: اولاً نام خانوادگی ایشان را به اشتباه ذکر نمودند و در ثانی حفاظت اطلاعات فاقد فرمانده است و مسئولیت عالیه آن با ریاست سازمان میباشد. راقم این سطور شخصاً با فرد مورد نظر آقای علیزاده پیرامون کودتای نقاب صحبت کردم و هرگز چنین صحبتهایی از او نشنیدم. براساس صحبتهای فرد موصوف، بر اثر تلاش کارکنان اطلاعات و ارشاد نهاجا تعدادی از افراد کودتاچی شناسائی شده و به واسطه مراجعه مستقیم 3 نفر از کارکنان ارتش به نهادها و شخص مقام معظم رهبری، اطلاعات دقیق آن مشخص میگردد.
ج) در مصاحبه مورد بحث، در خصوص "کمیته خنثیسازی" دو رویداد یا موضوع کاملاً جدا از یکدیگر با هم ادغام و مطلب جدیدی ارائه شده است که با حقایق تاریخی اصلاً منطبق نیست. در همین رابطه، کمیتهای که به نام "کمیته اداره دوم" مشهور گردید بنا به دستور آقای بازرگان و در اوائل سال 1358 در اداره دوم مستقر شد. ریاست این کمیته با آقای محمدکاظم پیرو رضوی بود و آقایان مسعود کشمیری، حبیبالله داداشی، سعید حجاریان و علی اژهئیان عضو آن بودند که هریک در ارتباط با یک نیرو فعالیت میکردند. آنان اجازه یافتند به یکی از نیروهای مسلح بروند و به اسناد تا رده به کلی سری دسترسی داشته باشند. اما کمیته خنثیسازی کودتای نقاب در تاریخ 19 تیرماه 1359 و به ریاست برادر محسن رضائی تشکیل شد که آقای منتظری از نهاجا هم جانشین ایشان بود. از آنجائیکه مسعود کشمیری در کمیته اداره دوم در ارتباط با نهاجا فعالیت داشت، در روزهای اول کشف کودتا در ستاد خنثی سازی حضور مییافت لیکن، نقش مؤثری نداشت.
د) مجید شمال یا هیچ غیرنظامی دیگری عضو ستاد خنثی سازی کودتا نبودند. کما اینکه آقای علیزاده هم که در طول مصاحبه خود را دخیل در آن قلمداد نموده، هرگز در این ستاد فعالیت نداشت.
ه) به گفته آقای علیزاده در همان مصاحبه: «من حتی میگویم اگر مجاهدین خلق به نحوی که در ارتش نفوذ داشتند، آن هم کنترل شده توسط امریکا بود.» آقای دکتر علیزاده از یک طرف مدعی است روسها غائله کودتا را ایجاد کردند و از سوی دیگر مدعی است که «مسعود کشمیری رئیس ستاد خنثی سازی کودتا از نفوذیهای مجاهدین خلق بود.» در واقع آقای علیزاده میگوید کمیتهای برای خنثیسازی کودتا تشکیل شد که روسها آن را تشکیل دادند ولی ریاستش برعهده کشمیری منافق است که به تعبیر ایشان "کنترل شده توسط امریکا" بود.

و) در رابطه با صحبتهای آقای علیزاده، سوالاتی از این قبیل قابل طرح است: چگونه سرهنگ دوم ژاندارمری بنیعامری به عنوان عضو شورای کودتا و مسئول اجرائی آن در ایران توانسته است سپهبد مهدیون، یک سرلشکر، چهار سرتیپ و حدود 20 نفر سرهنگ تمام را تحت امر خود درآورد؟ خلبانان و نظامیان شرکت کننده در کودتا چگونه انتخاب شدند؟ چه تعدادی از کودتاچیان شاغل یا بازنشسته بودند؟ آقای علیزاده وابستگی کودتاچیان با امریکائیان را در چه حدی ارزیابی میکند؟ چه تعدادی از خانواده آنها در مقطع کودتا در امریکا ساکن بودند؟ آیا فرد یا افرادی از کودتاچیان، به عنوان جاسوس در خدمت
لانه جاسوسی امریکا بوده است یا خیر؟ نقش شاپور بختیار که رسماً به دخالت در این کودتا معترف بوده است را چگونه توجیه مینمایند؟ آیا ایشان هم از عوامل روسیه بود؟ سؤالات در این خصوص بسیار است لیکن این مقال جای طرح به آنها را نمیدهد.
[8] آقای علیزاده در طول این مصاحبه مطالب متنوعی را اظهار داشت که یا صحت آنها غیرقابل تائید بود یا بسیار مبهم بودند. از آن جمله میتوان به این موارد اشاره داشت:
الف) آقای علیزاده میگوید: «مرحوم هاشمی یک روز که من یک تعداد خلبانها را برده بودم خدمتشان، ایشان نقل کردند: روزی من با صدام ملاقات کردم و از ارتش عراق سان دیدم -بعد از پذیرش قعطنامه- و...»
واقعیت این است که نه تنها مرحوم هاشمی بلکه هیچ یک از رؤسای محترم جمهوری ایران برای ملاقات با صدام به عراق نرفتهاند. وانگهی، برحسب ظاهر و با استناد به فرمایشات آقای علیزاده، ملاقات دکتر علیزاده با آقای هاشمی بعد از اتمام جنگ بوده باشد، این مهم چگونه ممکن است؟ تحت شرایطی که آقای علیزاده در سال 1364 از ارتش خارج شده بود!؟
ب) از دیگر مطالب مطروحه، مطلبی بود که در خصوص سپاه پاسداران گفته شد. به گفته دکتر علیزاده: «سپاه پاسداران تحت عنوان بودجه برای جنگ، اقدام به اخذ اعتبار نموده و آن را در قصر فیروزه هزینه میکردند.» واقعیت این است که ضرورت وجودی سپاه پاسداران در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیشبینی و تثبیت شده است و چون تازه تأسیس بودند، در بودجههای سالیانه تمامی نیازمندیهای آنها در مناطق جنگی و شهرها پیشبینی و واگذار میشده است.
ج) در قسمتی از صحبتها، آقای علیزاده به ژنرال مک نامارای امریکائی در بعد از جنگ جهانی دوم اشاره میکند که وزیر اقتصاد بوده و سپس به عنوان وزیر دفاع منسوب شده و ارتش امریکا را جمع میکند. این در حالی است که رابرت استرنگ مک نامارا که دارای مدرک کارشناسی اقتصاد بوده، در سال 1939 وارد نیروی هوائی امریکا شده و به واسطه رشادتهائی که داشته در پایان جنگ جهانی با درجه سرهنگ دومی از ارتش خارج گردیده و به انجام کارهای اقتصادی مبادرت مینماید. مک نامارا، از سال 1945 تا سال 1961 در کارخانههای بزرگ امریکا همچون اتومبیلسازی فورد مشغول به کار بوده تا اینکه در آن سال از طرف آقای کندی به عنوان وزیر دفاع انتخاب و هشت سال در این پست باقی میماند. او به عنوان فردی که باعث افزایش دخالت امریکا در جنگ ویتنام گردیده، معروف شده است. مک نامارا، از سال 1968 تا 1981 نیز بهعنوان پنجمین رئیس بانک جهانی مشغول به کار بوده است.
د) دکتر علیزاده به نقل از آقای ترکان میگوید: «روزی آقای ترکان به یکی از پادگانها برای
بازدید رفته و ملاحظه میکنند که نگهبانان با چماق سرپستهای نگهبانی قرار دارند.
در ادامه متوجه میشوند که نجاری در آن پادگان مشغول بهکار است و چماق نگهبانان را تهیه میکند.» سپس نتیجه میگیرند
که فقط شخص نجار در آنجا کار تخصصی انجام میداده است. باید گفت که جناب ترکان حدفاصل سالهای 1368
تا 1372 به عنوان وزیر دفاع مشغول به کار بودند. این سالها مصادف با حضور نیروهای
سازمان ملل در مرز ایران و عراق، ارتحال حضرت امام خمینی(ره) و بر هم خوردن فضای
امنیتی منطقه غرب آسیا، حمله عراق به کویت، قبول خواستههای برحق جمهوری اسلامی در
خصوص جنگ تحمیلی توسط صدام، حمله ائتلاف بین الملل به عراق و دیگر موارد مشابه
بود. نویسنده تردیدی ندارد که اگر آقای علیزاده این مطلب را دقیق و به دور از اشتباهات فوق
الاشاره بیان کرده باشد، متوجه خواهد شد که احتمالاً آقای ترکان این مطلب را به
عنوان مزاح و شوخی عنوان داشتهاند.
ه) در خصوص انتقال ستاد نیروی دریائی به جنوب کشور، آقای علیزاده اظهار میدارد که 3 بار شخص شاه دستور میدهد لیکن، آنها (نظامیان رژیم) مقاومت میکنند. این درحالی است که براساس اسناد، خاطرات و روایتهای تاریخی، تیمساران ارتش شاهنشاهی به هیچ وجه جرات تخطی از فرامین شاه را نداشتند و کاملا مطیع بودند. در همین رابطه میتوان به خاطرات اسدالله علم استناد کرد که میگوید: «چندی قبل فرمانده نیروی
هوائی – ارتشبد خاتمی – به من گفته بود به عرض برسانم این همه خرید هواپیما را نمیتواند
جذب کند، یعنی به این تناسب امکان تربیت پرسنل و خلبان نداریم و کیفیت کار آنها کم
میشود. منتها جرأت نمیکند این مطلب را به شاه عرض کند، در صورتی که خودش شوهر
خواهر شاه است. از من خواهش کرده بود که یک وقتی به تناسب عرض برسانم. من هم هرچه
فکر کردم نمیتوانستم عرض بکنم چون اولاً به من مربوط نبود، ثانیاً مطلبی بود که
جداً شاه را ناراحت میکرد.»
[9] آقای علیزاده در ارتباط با سردار بسیجی سرلشکر فیروزآبادی هم چنین اظهار داشت: «وقتی کار دست غیرمتخصص میافتد... سرلشکر فیروزآبادی مرد شریف و بزرگواری است اما ایشان دامپزشک بوده است.» البته سردار سرلشکر فیروزآبادی نیازی به دفاع ندارند و عملکرد ایشان کاملاً مشخص و قابل دفاع است و ارائه مستنداتی درباره آن مجال دیگری را میطلبد لیکن، منطقی است که گوینده مؤمن و منصف، ابتدا به ارزیابی عملکرد ایشان بپردازد و مستندات و مصادیق مورد نظر را مطرح کند، سپس در صورتیکه گفتههایش ثابت میشد، تخصص و مدرک تحصیلی ایشان را به عنوان یکی از دلایلی که میتوانسته در این امر دخیل باشد، بیان مینمود.
[10] آخرین وجه از اظهارات آقای علیزاده در این مصاحبه نیز مربوط به "سربازی" است که مطالب متعددی را عنوان داشتهاند. از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
آقای علیزاده ادعا میکند:
- خیلی از سربازها گدائی میکنند
- در 8 سال جنگ، هرگز احتیاج نشد تا افراد احتیاط زیر پرچم را احضار کنیم
- سربازان نه تخصص دارند، نه توان و نه انگیزه.
- در نیروهای مسلح، آدمهائی که نشستهاند، متخصص نیستند و نمیدانند که الان سربازان را برای چه میخواهند؟ و ....
در مقام پاسخ به این دست مطالب باید گفت:
- آیا حتی اگر سرباز یا معدود سربازانی هم گدائی نموده باشند باید با بیان این مطلب و تعمیم آن به همه سربازان، حرمت و عزت تمامی سربازان و خانوادههای آنان را تخریب کرد؟
- در آغاز جنگ تحمیلی، ستاد ارتش نسبت به احضار منقضیان سال 1356 اقدام نمود. در ادامه جنگ نیز، براساس تدبیر حضرت امام خمینی(ره) موضوع بسیج مستضعفین طرح و اجرائی گردید که همین امر باعث شد تا تعداد قابل توجهی نیرو به جبههها اعزام شده و نیازی به احضار نیرو نباشد. مضافاً اینکه مدت خدمت سربازان ارتش همراه با دوره 6 ماهه احتیاط آنها، به مرز 30 ماه نیز رسید.
- آقای علیزاده براساس کدام جامعه آماری، سربازان را "بیانگیزه" معرفی میکند؟ آیا ایشان عملکرد سربازان در حوادث طبیعی را مشاهده نکردهاند؟ رفتار سربازان در جدار مرز را چطور؟ آیا شاهد ایثار سربازان در 31 شهریور 1397 در اهواز نبودند؟
- امیران و سردارانی که در ستاد کل نیروهای مسلح و سایر ستادهای برتر خدمت مینمایند، از جمله افرادی هستند که حداقل 30 سال سابقه خدمت در صحنه و ستاد را دارا بوده، دورههای مختلف نظامی و علمی را طی کرده، دفاع مقدس یا قسمتی از آن را درک و تجربه نموده و سرانجام، تاکنون تدابیر و تصمیمات و همچنین، تبعیت آنها از فرماندهی معظم کل قوا، امنیت کشور را تضمین و باعث ارتقای جایگاه منطقهای و جهانی ایران شده است، چگونه میشود آنها را فاقد تخصص قلمداد کرد
براساس آنچه گفته شد، نویسنده این سطور معتقد است بخش قابل توجهی از بحثهای مطرح شده توسط آقای دکتر محمود علیزاده طباطبائی غیر مستدل بوده و پر از اشتباهات تاریخی متعدد است که نشان دهنده میزان ضعف اطلاعاتی و ضعف تخصص ایشان در این حوزه میباشد.