حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان

بازخوانی فرار "حقارت‌بار" محمدرضا پهلوی از کشور

بعد از تصمیم بر خروج محمدرضا پهلوی از کشور، شاه توقع‌ داشت‌ آمريكا «به‌ اين‌ مسافرت‌ جنبه‌‌ نيمه‌رسمي‌ بدهد و از طريق‌ فرودگاه‌ نظامي‌ آندرور در نزديكي‌ واشنگتن‌ وارد آمريكا شود و پس‌ از مراسم‌ استقبال‌ از طرف‌ مقامات‌ رسمي‌ آمريكا به‌ كاليفرنيا مسافرت‌ كند»، امّا آمريكاييان‌ چنين‌ تقاضايي‌ را نپذيرفتند. آمريكاييان‌ اصل ‌پذيرفتن‌ محمدرضا پهلوی‌ را بر اين‌ تحليل‌ قبول‌ كردند كه‌ فكر مي‌كردند «پناه‌ دادن‌ شاه‌ مورد خشم‌ و غضب‌» امام خميني‌ واقع‌ نخواهد شد؛ «بلكه‌ برعكس‌ تصور مي‌كردند چون‌ موجبات‌ تسريع‌ خروج‌ شاه‌ را از ايران‌ فراهم‌ آورده‌اند امتيازي‌ هم‌ به‌ دست‌ خواهند آورد.» سرانجام روز 26 دیماه 1357، شاه‌ با خفت‌ و خواري‌ براي‌ هميشه‌ ايران‌ را ترک‌ گفت‌؛ در حالي‌ كه‌ تاريخ‌ زندگي‌ مملو از جنايات‌ او، قتل‌عام‌ها،شكنجه‌ها، زندان‌ها و خودفروختگي‌ به‌ بيگانگان‌ را در خود ثبت‌ كرد.
چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۵

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان، طی یادداشتی به واکاوی زمینه‌های خروج محمدرضا پهلوی از کشور، تکاپوی فرماندهان‌ نيروهاي‌ نظامي برای جلوگیری از فرار او، تشکیل شورای سلطنت و سرانجام فرار حقارت‌بار شاه می‌پردازد.

مشروح یادداشت حجت‌الاسلام والمسلمین حسینیان را در ادامه می‌خوانید.


شدت ناآرامی‌ها و اعتراضات مردم در سال 57 سرانجام آمريكا، كارگزاران ‌رژيم‌ پهلوی و شخص‌ محمدرضا پهلوی را‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رساند كه‌ تنها راه‌ فائق‌ آمدن‌ بر بحران،‌ رفتن‌ شاه از کشور ‌است‌. «شعارهاي‌ مرگ‌ بر شاه‌ كه‌ آسمان‌ سراسر كشور را پوشانده‌ بود. از شاه‌ در آخرين‌ روزهاي‌ اقامتش‌ در كشور آدمي‌ ديگر ساخته‌ بود كه‌ بهترين‌ وضعيت‌ را براي‌ خودش‌ آن ‌مي‌ديد كه‌ هر چه‌ زودتر از اين‌ غوغاها دور شود». شاه‌ كه‌ به‌ گمان‌ خودش‌ انتظار چنين ‌روزهايي‌ را نمي‌كشيد، حال‌ به‌ جايي‌ رسيده‌ بود كه‌ «براي‌ ترک‌ كشور روزشماری ‌مي‌كرد». او حتي از رستم‌ اميربختياري‌ از رؤساي‌ تشريفات‌ دربار هر روز در رابطه با آماده‌ بودن ‌گذرنامه‌اش‌ سؤال‌ مي‌كرد. وی به‌ بختيار نیز گفته‌ بود: «من‌ تحمل‌ اين‌ را ندارم‌ كه‌ بر ديوارها درباره‌‌ من‌ حرف‌هاي‌ ركيک نوشته‌ شود».[1] بنابر اوضاع به گونه‌ای رقم خورد که امریکا خروج شاه از ایران را در دستور کار خود قرار داد.


طرح امریکا برای خروج شاه از کشور

متعاقب شدت گرفتن مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی، آمريكاييان‌ به اين‌ نتيجه‌ رسيدند كه‌ تنها راه‌ نجات‌ رژيم‌ و حفظ‌ منافع‌ آمريكا در ایران موفقيت‌ بختيار است و از آن‌جایی که بختیار با بودن شخص محمدرضا پهلوی در کشور شانسی برای موفقیت ندارد، باید مقدمات خروج وی از کشور را بچینند.‌ در همین زمان خبرگزاري ‌يونايتدپرس‌ گزارش‌ داد آمريكا با تغيير بزرگی‌ در سياست‌ خود نسبت‌ به‌ محمدرضا ‌اعلام‌ كرده «شاه‌ ايران‌ هر چه‌ زودتر كشور را ترک‌ كند تا به‌ حكومت‌ غيرنظامي‌ شانس ‌پايان‌ دادن‌ بحران‌ داده‌ شود». سايروس‌ ونس‌ وزير امورخارجه‌‌ آمريكا تصميم‌ برمسافرت‌ شاه‌ را يك‌ «تصميم‌ عاقلانه‌» ناميد. وي‌ افزود: «با بودن‌ شاه‌ در ايران‌ اميدي‌ به‌پايان‌ ناآرامي‌ها وجود ندارد». ونس‌ معتقد بود كه‌ با حضور شاه‌ بختيار نمي‌تواند «مخالفان‌ را قانع‌ كند كه‌ شاه‌ اختيارات‌ خود را به‌ او تفويض‌ كرده‌ و دست‌ او را درحكومت‌ باز گذاشته‌»؛ بنابراين‌ تأخير او در خروج‌ از كشور مي‌توانست‌ عواقب‌ وخيم‌ و مصيبت‌باري‌ براي‌ حكومت‌ بختيار به‌ وجود آورد.

بختيار نيز مانند آمريكاييان‌ معتقد بود با رفتن‌ محمدرضا پهلوی بحران‌ فروكش‌ مي‌كند. و در مصاحبه‌اي‌ با روزنامه‌‌ نيويورک‌ تايمز گفت‌: «به‌ محض‌ رفتن‌ شاه‌ مخالفت‌ حضرت‌ آيت‌الله خميني‌ كاهش‌ خواهد يافت‌.»[2]

روز چهارم‌ ژانويه‌ (14 دي‌ ماه‌) جلسه‌اي‌ با حضور كارتر در كاخ‌ سفيد تشكيل‌ گرديد و تصميم‌ گرفته‌ شد كه‌ به‌ محمدرضا پهلوی‌ اعلام‌ كنند «پرزيدنت‌ كارتر تصميم‌ شاه‌ را براي‌ خروج‌ از ايران‌ و تشكيل‌ يك ‌شوراي‌ سلطنتي‌ تأييد مي‌كند و از مسافرت‌ وي‌ به‌ آمريكا استقبال‌ مي‌نمايد.»[3] سوليوان‌ این پيام‌ كارتر را دریافت و به محمدرضا پهلوی ابلاغ‌ كرد.


مخالفت‌ فرماندهان‌ با خروج‌ شاه‌

فرماندهان‌ نيروهاي‌ نظامي‌ تنها گروهي ‌بودند كه‌ با فرار محمدرضا پهلوی موافق‌ نبودند؛ به‌ همين‌ جهت‌ بيشتر آن‌ها به‌ دنبال‌ طرحي‌ بودند كه‌ وی‌ را از رفتن ‌منصرف‌ كنند. سرلشكر پاكروان‌ رئيس‌ اسبق‌ ساواک‌ خروج‌ شاه‌ را «فرار از مسئوليت‌» مي‌دانست‌؛ لذا تصريح‌ مي‌كرد كه‌ «نبايد بگذاريم‌ برود». [4] به‌ همين‌ جهت‌ چند تن‌ از امرای ارتش‌ از نراقي‌ خواستند تا «وقتي‌ به‌ حضور اعليحضرت‌ مي‌رسد، سعي‌ كند او را از رفتن‌ منصرف‌» نمايد.

كميته‌‌ بحران‌ متشكل‌ از فرماندهان‌ نظامي،‌ ارتشبد طوفانيان ‌معاون‌ وزير جنگ‌، سپهبد بدره‌اي‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌، سپهبد ربيعي‌ فرمانده‌ نيروي‌هوايي‌، درياسالار حبيب‌اللهي‌ فرمانده‌ نيروي‌ دريايي‌ و سپهبد مقدم‌ رئيس‌ ساواک‌ با رفتن‌ شاه‌ مخالف‌ بودند. ارتشبد قره‌باغي‌ رئيس‌ ستاد مشترک‌ از طرف‌ كميته‌‌ بحران‌ نزد شاه‌ رفت‌ و اصرار كرد كه‌ از مسافرت‌ منصرف‌ شود.[5]

فرماندهان‌ نظامی‌ در ملاقات‌ با ژنرال‌ هايزر اوّلين‌ درخواست‌شان‌ جلوگيري‌ از خروج‌ محمدرضا پهلوی بود. آنها همگي‌ تصريح‌ مي‌كردند كه‌ اگر شاه‌ برود آنها نيز مجبور به‌ فرار از ايران‌ خواهند شد. ژنرال‌ قره‌باغي‌ از هايزر خواست‌ تا «به‌ رئيس‌جمهور آمريكا اطلاع‌ دهد كه ‌با شاه‌ تماس‌ بگيرد و از او بخواهد كه‌ در كشور بماند. قره‌باغي‌ گفت‌ اگر شاه‌ برود، او نمي‌تواند انسجام‌ ارتش‌ را حفظ‌ كند». اما هیچ‌کدام از این واسطه‌ها اثر بخش نبود و محمدرضا پهلوی چاره‌ای جز فرار نداشت.


تشکیل شورای سلطنت

بعد از تصویب خروج محمد رضا پهلوی، سياستمداران‌ كاخ‌ سفيد پس‌ از مشورت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدند كه‌ تشکیل شورای سلطنت در این زمان لازم به نظر می‌آید. لذا روز دهم‌ ژانويه‌ (20 دي‌ ماه‌) «به‌ سوليوان‌ دستور داده‌ شد، بي‌درنگ‌ با شاه ‌ملاقات‌ كند و به‌ وي‌ ابلاغ‌ نمايد كه‌ به‌ نظر ايالات‌ متحده‌‌ آمريكا او بايد به‌ سرعت ‌شورای‌ سلطنتي‌ تعيين‌ كرده‌ و از كشور خارج‌ شود.»[6] متعاقب آن بختيار در يک‌ مصاحبه‌‌ تلفني‌ با كيهان‌ در 21 دي‌ ماه‌ اعلام‌ كرد: شوراي‌ سلطنت‌ روز شنبه‌ تشكيل‌ خواهد شد.

شوراي‌ سلطنت‌ اوّلين‌ جلسه‌‌ خود را در 24 دي‌ ماه‌ در حضور محمدرضا پهلوی‌ در كاخ‌ نياوران ‌تشكيل‌ داد. شاه‌ در اين‌ جلسه‌ گفت‌: آقايان‌ در جريان‌ هستند كه‌ دولت‌ برابر قانون‌ اساسي‌تشكيل‌ شده‌ و رئيس‌ دولت‌ از قانون‌ اساسي‌ پشتيباني‌ مي‌نمايد. به‌ ارتش‌ هم‌ دستور داده‌ايم‌ كه‌ از دولت‌ پشتيباني‌ كند. برابر قانون‌ اساسي‌ لازم‌ بود كه‌ شوراي‌ سلطنت‌ تشكيل ‌شود تا در مدت‌ مسافرت‌ ما برابر قانون‌ وظايفش‌ را انجام‌ بدهد. اميدوارم‌ به‌ اين‌ ترتيب ‌دولت‌ موفق‌ شود به‌ اعتصابات‌ و اغتشاشات‌ خاتمه‌ داده‌ و آرامش‌ را در كشور برقرار نمايد.

در اين‌ جلسه‌ بختيار ضمن‌ اطمينان‌ دادن‌ به‌ وی‌ در مورد پايان‌ دادن‌ به‌ اعتصابات‌ و اغتشاشات‌ تقاضا كرد كه‌ «مسافرت‌ اعليحضرت‌ بعد از رأي‌ اعتماد مجلس‌ صورت‌گيرد». اعضاي‌ شوراي‌ سلطنت‌ نيز اين‌ نظر را تأييد كردند و شاه‌ پذيرفت‌.[7]


فرار شاه

بعد از تصمیم بر فرار محمدرضا پهلوی، چند روز قبل‌ از فرار، خانواده‌ وي‌ خروج‌ را آغاز كردند. به‌ گزارش ‌نيويورک‌ پست‌، ابتدا ملكه‌‌ مادر و اشرف‌ ايران‌ را به‌ سوي‌ كاليفرنيا تر‌ک گفتند.[8] سپس ‌فريده‌ ديبا، عليرضا و ليلا پهلوي‌ با هواپيماي‌ نظامي‌ در 25 دي‌ ماه‌ ايران‌ را ترك‌كردند.[9]

شاه توقع‌ داشت‌ آمريكا «به‌ اين‌ مسافرت‌ جنبه‌‌ نيمه‌رسمي‌ بدهد و از طريق‌ فرودگاه‌ نظامي‌ آندرور در نزديكي‌ واشنگتن‌ وارد آمريكا شود و پس‌ از مراسم‌ استقبال‌ از طرف‌ مقامات‌ رسمي‌ آمريكا به‌ كاليفرنيا مسافرت‌ كند»، امّا آمريكاييان‌ چنين‌ تقاضايي‌ را نپذيرفتند. آنها معتقد بودند: اين‌ اقدام‌ آمريكا «خطر تظاهرات‌ گروه‌های‌ مخالف‌ و درگيري‌» را در پي‌ دارد؛ بنابراين‌ بهتر است‌ وی «براي ‌ورود به‌ آمريكا فرودگاه‌ دورافتاده‌اي‌ را انتخاب‌ كند و حتي‌المقدور در ساعات‌ شب‌ وارد آمريكا شود» و سپس‌ از اين‌ فرودگاه‌ عازم‌ پايگاه‌ نيروي‌ هوايي‌ آمريكا در كاليفرنيا شود و از آنجا با يک‌ هلي‌كوپتر نظامي‌ به‌ ملک‌ شخصي‌ آننبرک‌ برود.

آمريكاييان‌ اصل ‌پذيرفتن‌ محمدرضا پهلوی‌ را بر اين‌ تحليل‌ قبول‌ كردند كه‌ فكر مي‌كردند «پناه‌ دادن‌ شاه‌ مورد خشم‌ و غضب‌» امام خميني‌ واقع‌ نخواهد شد؛ «بلكه‌ برعكس‌ تصور مي‌كردند چون‌ موجبات‌ تسريع‌ خروج‌ شاه‌ را از ايران‌ فراهم‌ آورده‌اند امتيازي‌ هم‌ به‌ دست‌ خواهند آورد». سرانجام‌ محمدرضا پهلوی به‌ سوليوان‌ گفت‌ جزئيات‌ مسافرت‌ را به‌ اطلاع ‌سپهبد ربيعي‌ فرمانده‌ نيروي‌ هوايي‌ برساند.[10]

محمدرضا پهلوی روز 23 دي‌ ماه‌ براي‌ اوّلين‌ بار همه‌ ‌فرماندهان‌ ارتش‌ را با هم‌ به‌ كاخ‌ نياوران‌ جمع کرد. در این جمع که بختیار نیز حضور داشت خطاب به اعضای جلسه‌ گفت‌: «به‌ علت‌ وقايع‌ اخير كشور، خيلي‌ خسته‌ شده‌ايم‌ و احتياج‌ به‌ استراحت‌ داريم‌. قبلاً هم‌ قرار بود برای‌ معاينه‌ مسافرتی‌ بكنيم‌. حال‌ كه‌ دولت ‌جديد برابر قانون‌ اساسي‌ تشكيل‌ شده‌، در نظر داريم‌ بعد از تشكيل‌ شوراي‌ سلطنت‌ به‌ خارج‌ از كشور مسافرت‌ بنماييم‌؛ لذا لازم‌ بود كه‌ با حضور آقاي‌ نخست‌وزير، دستوری‌ به ‌ارتش‌ بدهيم‌. چون‌ آقاي‌ نخست‌وزير و دولتي‌ كه‌ تشكيل‌ داده‌اند پشتيبان‌ قانون‌ اساسي‌است‌، ارتش‌ شاهنشاهي‌ وظيفه‌ دارد كه‌ از دولت‌ قانوني‌ پشتيباني‌ نمايد». بختيار هم‌ قول‌ داد كه‌ دولت‌ از قانون‌ اساسي‌ پشتيباني‌ كند و عنوان کرد «به‌ زودي‌ نظم‌ و آرامش‌ در كشور مستقر خواهد شد».[11]

روز 26 دی دكتر سعيد خبر رأي‌ اعتماد مجلس‌ به‌ بختيار را به‌ اطلاع‌ شاه‌ رساند. وی بلافاصله‌ به‌ طرف‌ هواپيماي‌ آماده‌‌ جت‌ 727 شاهين‌ حركت‌ كرد و در يک‌ گفتگوي‌ كوتاه‌ به‌ خبرنگاران‌ گفت‌: «تهران‌ را به‌ مقصد آسوان‌ در مصر ترک‌ خواهم‌ كرد و چند روز در آن‌جا به‌ استراحت‌ خواهم‌ پرداخت‌. مدتی‌ است‌ كه‌ احساس‌ خستگي ‌مي‌كنم‌ و احتياج‌ به‌ استراحت‌ دارم‌. همان‌ طور كه‌ قبلاً گفته‌ بودم‌ پس‌ از اينكه‌ خيالم‌ راحت‌ شود و دولت‌ مستقر گردد به‌ مسافرت‌ خواهم‌ رفت‌، اين‌ سفر امروز آغاز مي‌شود.» وی ادامه داد «با رأي‌ امروز مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ كه‌ پس‌ از رأي‌ سنا داده‌ شده‌ اميدوارم‌ كه‌ دولت‌ بتواند هم‌ در ترميم‌ گذشته‌ و هم‌ در پايه‌گذاري‌ آينده‌ موفق‌ شود. براي‌ اين‌ كار ما مدتي‌ به‌ همكاري‌ و حسن‌ وطن‌پرستي‌ به‌ اشد كلمه‌ احتياج‌ داريم‌». او در مورد مدت‌ مسافرتش‌گفت‌: «اين‌ بستگي‌ به‌ حالت‌ مزاجي‌ من‌ دارد و نمي‌توانم‌ آن‌ را الان‌ مشخص‌ كنم‌».

اما واقع آن است که او مي‌دانست كه‌ اين‌ مسافرت‌ بي‌برگشت‌ است‌؛ به‌ همين‌ جهت‌ «درموقع‌ سوار شدن‌ به‌ هواپيما حاضران‌، شاه‌ و شهبانو گريستند». محمدرضا پهلوی در خاطراتش‌ اعتراف‌ می‌کند در آن‌ لحظات‌: «احساس‌ مي‌كردم‌ واقعه‌‌ شومي‌ در شرف‌ وقوع‌ است‌، زيرا باتجربه‌تر از آن‌ بودم‌ كه‌ درباره‌ آنچه‌ احتمالاً وقوعش‌ مي‌رفت ‌تصوري‌ نداشته‌ باشم‌. مي‌خواستم‌ خود را قانع‌ كنم‌ كه‌ رفتنم‌ از ايران‌ هيجانات‌ را فروخواهد نشاند و از تنفرها خواهد كاست‌». نه‌ تنها شاه‌ كه‌ بسياري‌ از بدرقه‌كنندگان‌ نيز مي‌دانستند اين‌ سفر شومي‌ براي‌ آنها خواهد بود؛ به‌ همين‌ جهت‌ «سكوت‌ دلخراشي‌حكم‌فرما بود كه‌ جز با هق‌ هق‌ گريه‌ شكسته‌ نمي‌شد».[12]

ساعت‌ 13:10 شاه‌ با خفت‌ و خواري‌ براي‌ هميشه‌ ايران‌ را ترک‌ گفت‌ در حالي‌ كه‌ تاريخ‌ زندگي‌ مملو از جنايات‌ او، قتل‌عام‌ها،شكنجه‌ها، زندان‌ها و خودفروختگي‌ به‌ بيگانگان‌ را در خود ثبت‌ كرد.


پی‌نوشت‌ها:

1-شاپور بختيار، يكرنگي، ترجمه مهشید امیرشاهی، بی جا، بی‌تا، ص 116

2-روزنامه‌ كيهان 24/10/1357، ص 3

3-سايروس ونس، نقش آمريكا در ايران (توطئه در ايران)، ترجمه محمود طلوعی، انتشارات هفته، تهران، 1362، ص 38

4-احسان نراقي، از كاخ شاه تا زندان اوين، ترجمه سعید آذری، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1372، ص 240

5-عباس قره‌باغي، اعترافات ژنرال، نشر نی، تهران، 1365، صص 139 ـ 143

6-نقش آمريكا در ايران (توطئه در ايران ، ص 42

7-اعترافات ژنرال، ص 173

8-روزنامه‌ كيهان، 21/10/1357

9-روزنامه‌ اطلاعات، 25/10/10/1357

10-ويليام سوليوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، 1361، صص 163 ـ 164

11-اعترافات ژنرال، ص 131

12-پاسخ به تاریخ، ص 368

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات