ایرادهای وارده بر جریان روشنفکری از نظر جلال آلاحمد
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ جلال آلاحمد یکی از نامدارترین روشنفکران ایرانی است که دیدگاههایش در برهههای خاص تاریخی تاثیرات قابل توجهی داشته است. وی به ویژه در تبیین معنا و مفهوم جریان روشنفکری و روشنفکر تلاش قابل توجهی داشت.
تعریف جلال از روشنفکر معقول است؛ در نظر او روشنفکر کسی است که از رویدادهای جامعه درک واقعبینانهای دارد و با استفاده از ظرفیتهایی که گفتن و نوشتن و در نگاهی کلانتر، دانش و آگاهی میتواند در جامعه ایجاد کند، سعی دارد که وضع موجود را به نقطه مطلوب نزدیک کند.
او به این کار ندارد که روشنفکری اروپا چه مراحلی را طی کرده... جلال به روشنفکران به خاطر ملیت گرایی، تقلیدگرایی، حمله به روحانیت، دین گریزی، سطحی بودن، جدایی از تودهها، همکاری با طبقات حاکم و غیره ایراد میگیرد و ضمن تأکید بر دوری از تعصب، از روشنفکران میخواهد ارتباط خود را با گذشته قطع نکنند و در مقابل استعمار بایستند.
آل احمد خصلت روشنفکران وطنی را چنین برمیشمرد:
- بیگانه بودن نسبت به محیط بومی
- بریده بودن با سنت و با گذشته خود
- جهانبینی علمی داشتن.
جلال در پس چنین توصیفی بود که صفی بین خود و روشنفکران غربزده آن روزگار کشید و پس از آن هرچه بیشتر از آنان فاصله گرفت. در گام اول به شناخت دقیق و روشنی از جامعه ایران و مختصات آن کشانده شد و در دیگر گام به سوی بازشناسی سنن و خصوصا بازگشت به مهمترین خصوصیت فرهنگی کشور یعنی اسلام پرداخت. جلال نسبت به اسلام رایج آن زمان اعتقاد چندانی نداشت. این چیزی است که خودش نوشته، اما نماز میخواند، وقتی صحبت از مبارزه میشد، میگفت فقط میتوانید به نیروهای مذهبی تکیه کنید، برای اینکه اینها ایستادگی دارند. این کلام «حق» جلال بر دوستان نیز خوش نیامد، و مانده بود در این تنهایی چه کند.
از نظر آل احمد، روشنفکری با کلام و «هدایت» افراد جامعه سروکار دارد. او در این باره مینویسد: روشنفکر کسی است که صاحب فکری باشد. یعنی اهل اندیشیدن باشد. آن وقت آیا کسی که فکر دارد و اهل اندیشه است، خود به خود روشنفکر هم هست، یا باید حاصل اندیشه و فکر خود را به دیگران ابلاغ کند؟ اینجاست آن هدایتی که در روشنفکری به مفهوم رهبری و پیشوایی است.
او در مقام یک ادیب، بدبینی به قدرتهای مستقر بر تأسیسات مسلط اجتماعی و زندگی زیر سایه این قدرتها، و در مقابل بشردوستی و خوشبینی به بیقدرتها و مظلومها و مردم و نیز قانع و متواضع بودن را از خصیصههای ادبیات معاصر و رسالت ادبیات برمیشمرد و در مقابل حکومت، «قلم» خویش را «سلاح» قلمداد میکرد. جلال آل احمد، ضمن برشمردن «پاتوقها» و «نان دانیهای روشنفکران»، از آن دسته از روشنفکران که تن به خدمتکاری بی چون و چرای حکومتها دادهاند، انتقاد میکند. از نظر وی «آزاداندیشی یا آزادفکری» و «روشن بینی» از لوازم روشنفکری هستند و اساس روشنفکری در اشاعه آزاداندیشی و جواز چون و چراست».
شاید بتوان گفت مهم ترین دستاوردهای آل احمد کم کردن فاصله میان روشنفکران مدرن و روحانیون و ایجاد زمینه برای اتحاد آنها در مقابل حکومت استبدادی شاه و اصالت دادن به مبارزه با غرب است. جلال در واپسین دم از زندگی به اصالتهای اسلامی برگشت و یقین پیدا کرد که این اصالتها میتوانند نجات بخش مردم باشند.
از جلال آل احمد چه بسا در ایران به ویژه به عنوان روشنفکری تند و تیز و سیاسی یاد شود که در رساله «غرب زدگی» نقد ایدئولوژیکی، سیاسی و فرهنگی قوی و محکمی از غرب عرضه کرده است. نقد او دو جهت دارد: از سویی تفوق غرب و استثمار کشورهای جهان سوم آن را آماج انتقاد میسازد و از سوی دیگر، فرهنگ غرب را تا مغز استخوان بیمار وصف میکند که خطر سرایت آن به فرهنگ و هویت جهان سوم وجود دارد. بیماری غرب خودباختگی در قبال فناوری و ترک خوی انسانی است.
آل احمد عملا پیشنهادی در این باره نمیکند که چه باید جانشین فرهنگ شرقی یا ایرانی شود، ليكن آشکار است که پیشوایان مذهبی باید آن را تعیین کنند یا تعیین کرده باشند. اما فورا به انتقاد از آنان میپردازد که بیشتر مشغول شرايع مذهبی بودهاند و از نیروی پویا و زنده تشیع غافل ماندهاند که میتواند از طریق اجتهاد، در مورد حیات سیاسی به کار بسته شود و به خدمت خلق درآید. وی معتقد است که شناخت، بصیرت و روشهای علمی غرب را در مبارزه با آفت غرب باید به کار برد.
به گفته آل احمد در برابر این گریزها، علما در برابر سیاستهایی که از آغاز انقلاب مشروطه به منظور وابسته ساختن ایران به غرب اجرا میشد، خودشان را با مقاومت منفی، خادمین واقعی ملت نشان دادهاند. جلال آل احمد به چهرههای غربگرای قرن سیزده ایران، نظیر میرزا آقاخان کرمانی، ملکم خان و طالب زاده حمله نموده و از شیخ فضل الله نوری به خاطر دفاع او از تمامیت و استقلال ایران در مقابل غرب دفاع میکرد.
در این برهه، بازگشت معناداری به مذهب و سنن ایرانی - اسلامی در آل احمد مشاهده میشود. او کتاب غربزدگی را منتشر میکند و به «سکوت چند ساله روشنفکران» میپردازد. وی در این باره مینویسد: «طرح این دفتر در دی 1342 ریخته شد، به انگیزه خونی که در 15 خرداد 1342 از مردم تهران ریخته شد و روشنفکران در مقابلش دستهای خود را با بیاعتنایی شستند.»
منبع: روشنفکر میهنی؛ موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی