پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آيتالله شهيد سيد حسن مدرس، فرزند سيد اسماعيل، در سال 1287 قمرى ( 1248شمسى) در قريه سرابه كچو از توابع اردستان ديده به جهان گشود. در شش سالگى به همراه پدرش به «قمشه» (شهرضا) مهاجرت كرد و به منظور فراگيرى معلومات اوليه و كسب تربيت دينى نزد جد پدرى خود، «مير عبدالباقى»، سكونت گزيد. در چهارده سالگى، جدش از دنيا رفت و دو سال بعد بر حسب وصيت جدش، براى تحصيل علوم دينى عازم اصفهان شد و مدت سيزده سال در آن شهر سكونت كرد.
از جمله اساتيد او در اصفهان، مرحوم ميرزاعبدالعلى هرندى، جهانگير خان قشقايى و آخوند ملامحمد كاشانى بودند. در بيست سالگى ازدواج كرد و در بيست و يك سالگى پدرش را از دست داد.
بعد از واقعه تنباكو، به عتبات عاليات مراجعه كرد و به محضر آيتالله ميرزا حسن شيرازى شرفياب شد. وى عمدتآ ازمحضر دو استاد بزرگ آن عصر، يعنى مرحوم آخوند خراسانى و مرحوم سيد محمد كاظم يزدى استفاده كرد. پس از حدود هفت سال سكونت در نجف، به اصفهان بازگشت و درمدرسه جد كوچك به مدت دو سال به تدريس و مباحثه پرداخت. در همين مدت به دليل مبارزه با موقوفه خواران و حيف و ميل كنندگان اموال عمومى، مورد ترور واقع شد، اما جان سالم به در برد.
در سال 1289 شمسى، مدرس از طرف علماى نجف، در مقام به عنوان يكى از پنج ناظرِ مصوبات مجلس شوراى ملى انتخاب شد. اين وظيفه سياسى ـ مذهبى جديد، او را وادار كرد تا به تهران مهاجرت نمايد. نطق كوتاه و مهم مدرس در ذىالحجه 1329قمرى به مناسبت اولتيماتوم دولت روسيه، موجب ناكام شدن روسيه تزارى شد. در دوره سوم مجلس به عنوان نمايندهى مردم تهران برگزيده شد و در پى بروز جنگ جهانى اول و تشكيل «دولت سايه» يا كابينه مهاجران، مرحوم مدرس به وزارت عدليه انتخاب شد. در قم «كميته دفاع ملى» تشكيل گرديد و مدرس در مقام يكى از چهار نفر هيأت رئيسه آن، قبول مسؤوليت كرد.
وقتى كه وثوقالدوله قرارداد 1919 را با دولت انگلستان منعقد ساخت، مورد مخالفت افراد موجه، از جمله مرحوم مدرس قرار گرفت و ملغى شد.
دوره پنجم مجلس نيزمجددآ با عضويت شهيد مدرس در 1302 افتتاح شد از اواخر دوره چهارم، زمزمه تغيير رژيم از مشروطه به جمهورى به راه افتاد. طرفداران رضاخان و جمهورى مىخواستند هرچه زودتر مسأله جمهورى را تصويب كنند تا رضاخان در نوروز سال 1303 به صورت اولين رئيس جمهور، سلام رسمى برگزار كند، اما مدرس و يارانش كه در مجلس پنجم در اقليت بودند، توانستند زمان طرح جمهورى را به عقب بيندازند. رضاخان نيز در سال 1303، رسمآ انصراف از جمهورى را اعلام كرد.
در آبان ماه 1304، ماده واحدهاى در مجلس مطرح شد كه متضمن خلع قاجار بود. مدرس از جمله مخالفان اين ماده واحده بود و پيش از همه از جلسه خارج شد. از اين تاريخ، حريف مدرس، عنوان «پادشاهى موقت»يافت و امر، به تصميم مجلس مؤسسان موكول شد.
در سال 1305 شهيد مدرس مجددآ به نمايندگى تهران انتخاب شد. مدرس در صبح روز هفتم آبان 1305، وقتى براى تدريس به مدرسه سپهسالار مىرفت، از سوى افرادى تيرباران شد و با جراحتى كه به ايشان وارد شد، به مدت دو ماه در بيمارستان بسترى گرديد.
در دوره هفتم، مرحوم مدرس به مجلس راه نيافت تا اينكه در روز دوشنبه 16 مهرماه 1307، شب هنگام به وسيله رئيس و مأموران شهربانى با وضعى توهينآميز دستگير شد و به «خواف» (نزديكى مرز افغانستان) تبعيدگرديد و ممنوعالملاقات گشت. وى با پولى كه شهربانى، ماهيانه در اختيار ايشان مىگذاشت، آب انبارى در شهر خواف بنا كرد. مدرس بعد از نه سال به كاشمر انتقال يافت و در شب دهم آذر ماه 1316 هنگام غروب، در حالى كه روزهدار بود مسموم و مقتول گرديد و در همان شهرمدفون شد.
دارايى مرحوم مدرس هنگام مرگ عبارت بود از: 30 ريال وجه نقد (كه 12 ريال آن خرج كفن و دفن وى شد)، يك جلد قرآن مجيد، يك عينك، يك عصاى چوبى، حوله حمام، سجاده نماز و يك پيراهن كرباس.