در جستوجوی یک تکه نان خشک!
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سالهای حکمرانی رژیم پهلوی برای مردم ایران، سالهای سیاهی بود. به عنوان یک نمونه، ثریا اسفندیاری، همسر دوم محمدرضا شاه در خاطراتش به توصیف اوضاع اجتماعی ایران در سال 1328 میپردازد و میگوید: «در سال 1328، فقر عمومی ملت ایران روزافزون بود. یک سوم از سکنهی مملکت بیکار بودند و در محلات تهران، مردها و زنها و بچههای فلج و ناقصالعضو، نیمهعریان در جستوجوی یک تکه نان خشک، سرگردان بودند.»
در همین رابطه، نمونههای دیگری در خاطرات ثریا به چشم میخورد. او میگوید: «در سال 1329، در هنگام بازدید از بیمارستانها و پرورشگاههای تهران، متوجه شدم که محلات جنوب شهر با جویهای سر باز که آب کثیف آن پس از عبور از رختشویخانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد. بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گلولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد. محلاتی که فقر کامل بر آنها حکم فرماست و توان شکایت نیز ندارند.»
او در جای دیگری از خاطراتش، وضع ایران را در سال 1333 اینگونه توصیف میکند: در سال 1333، در تهران فقط یک بیمارستان دولتی وجود دارد که آن هم فاقد اتاق عمل است. یک بیمارستان هم برای مادران فقیر و فرزندانشان پیشبینی شده که از پنج سال پیش تا حالا، فقط شالودهی آن را ریختهاند.
در سال 1333، از یک پرورشگاه، بدون اطلاع قبلی بازدید میکنم و بچههایی را میبینم که تمام بدنشان پوشیده از چرک و دمل است. زمستان است و بخاری ندارند. دفتر پرورشگاه را مطالبه میکنم و با وحشت، متوجه میشوم که بسیاری از دختر بچهها و پسر بچههایی که نامنویسی شدهاند، دیگر زنده نیستند. میزان مرگ و میراین «خانهی مرگ» به مراتب بیشتر از خانهی سالمندان است. سعی فراوانی برای دریافت اعتبارات لازم از وزارت بهداری، به عمل میآورم، ولی نه تنها با کمبود پول، بلکه با کمبود پرسنل نیز رو به رو میشوم.
منبع: کتاب 53 سال عصر پهلوی به روایت دربار؛ ص84 و 85