بازخوانی تحولات شهر اهواز در بهمن ماه 1357
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بهمن ماه 1357 با اعلان خبر ورود امام به کشور حال و هوای دیگری پیدا کرده بود. مبارزه در شهرهای مختلف با شدت و حدت بیشتری جریان مییافت.
در این میان استان خوزستان و به ویژه شهر اهواز یکی از مراکز موثر در مبارزات انقلابی بود.
بازخوانی حوادث اهواز در بهمن ماه 1357 به خوبی سیر تحولات و نقش مردم انقلابی
خوزستان را در پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد.
اوجگیری مبارزات و آزادی زندانیان سیاسی اهواز
در بهمن ماه 1357، به
واقع شمارش معكوس سرنگونی رژیم آغاز شده بود؛ مبارزات ملت ایران میرفت تا طومار
رژیم پادشاهی 2500 ساله را در هم بپیچد؛ و در این میان حوادثی كه اتفاق میافتاد
هر لحظه رژیم را به ورطه سقوط و اضمحلال كامل میكشانید. در اهواز از بین بردن
سرگرد عیوقی، مبارزات دانشگاه و دانشگاهیان را به صورتی جهشی، جلو برد. در حقیقت
پس از این اقدام، دانشگاه به دست خود دانشگاهیان اعم از دانشجو، استاد و كارمند
افتاد.
از طرفی اثر این
مسئله در روزهای بعد خود را به صورت آزادی بخشی از زندانیان سیاسی اهواز نشان داد.
زندانیان سیاسی كه هفت نفر از مبارزین شهر بودند پس از آزادی، دست به افشاگری بر
علیه رژیم زده و اعلام نمودند كه گفتههای مقامات مبنی بر آزادی كلیه زندانیان سیاسی،
دروغی بیش نیست و اسامی 10 نفر زندانی را اعلام نمودند كه هنوز در بند رژیم پهلوی
اسیر بودند.
اعلام تشكیل مراكز رسیدگی به شكایات مردم توسط دارالعلم آیتالله
بهبهانی
نشانههای زوال رژیم
پهلوی، در بهمن ماه 1357 علاوه بر ناتوانی آن در نگهداری زندانیان سیاسی، اداره
امور سازمانها و ادارات، كنترل اعتصابات و تحصنها به اداره شهرها نیز كشیده شد؛
چرا كه در این مقطع مخصوصاً شهرهای بزرگ، از كنترل مأموران رژیم خارج شد؛ به طوری
كه مراكزی توسط مردم ایجاد و به رتق و فتق امور مشغول شدند.
در اهواز معتمدین و
بخشی از روحانیت در پی چارهجویی برای مقابله با ناامنیهای احتمالی دست به تشكیل
این هستهها زده و به اموری از قبیل راهنمایی و رانندگی و رسیدگی به شكایات مردم و
حل اختلافات پرداختند. در تأسیس این مراكز نقش روحانیتی كه مورد اعتماد مردم بود،
مؤثر و كارگشا نشان داد.
متن خبر چنین
است: «از سوی جامعه روحانیت، 26 مركز رسیدگی
به شكایات و تصادفات در اهواز تشكیل شد.» معتمدین محلی در 26 نقطه شهر اهواز، رسیدگی
به تصادفات راهنمایی و رانندگی و حل اختلافات بین مردم را به عهده گرفتند. در این
زمینه دارالعلم آیتالله بهبهانی طی اعلامیهای اعلام کرد: « به پیروی از منویات
حضرت آیتالله العظمی خمینی سایر مراجع عالیقدر، دامت تأییداتهم، به منظور جلوگیری
از بروز هر نوع اغتشاش و هرج و مرج كه مغایر با نیات عالیهی مبارزهای مقدس ملت ایران
بوده و خواست دشمنان تفرقهافكن این نهضت میباشد؛ برای تأمین امنیت شهر اهواز در
مقابل كسانی كه مبارزات مذهبی مردم را با ایجاد آتش سوزی و تخریب از مسیر صحیح خود
منحرف مینمایند، شهرستان اهواز به 26 منطقه تقسیم و در هر منطقه، هیئتی از معتمدین
و متدینین محل و كارشناس راهنمایی و رانندگی و حقوقدانان با همكاری یكی از روحانیون
به رتق و فتق امور پرداخته و از جوانان متدین و مبارزات هر منطقه، جهت خدمت در
موارد ضروری برای اجرای دستوران هیئت معتمد به كار مشغول شدهاند».
اقدام
فرهنگی جوانان اهواز
به موازات حركتهای سیاسی
و بعضاً نظامی كه در اهواز رخ میداد، گهگاه حركتهای فرهنگی هم صورت میگرفت كه
هر چند در غوغای حركتهای سیاسی نمیتوانست چندان جلب توجه كند، اما در اینجا باید
از حركتی سخن گفت كه بسیاری را به خود جلب كرد. این حركت تشكیل یك نمایشگاه «سیر
تاریخی حركتهای سیاسی در ایران» بود.
این حركت كه در پاییز سال 1357، به ابتكار و همت
بعضی از افراد از جمله سیدحمید علمالهدی و علی شمخانی كه تأثیر زیادی در آشنایی
مردم شهر اهواز با تاریخ حركتهای سیاسی در ایران داشت. شخصیتهای تاریخی، سیاسی
همچون سردارجنگل، سیدحسن مدرس و سیدجمالالدین اسدآبادی در این نمایشگاه به مردم
شناسانده میشدند. در مورد انگیزه، چگونگی تشكیل و تأثیر این حركت در میان مردم،
حجتالاسلام سیدحمید علمالهدی چنین توضیح میدهد: «بعد از فرار شاه بود، فكر
كنم همان روزها بود كه تصمیم گرفتیم در اهواز یك حركت فرهنگی به راه بیاندازیم و
به این نتیجه رسیده بودیم كه برای انقلاب این امر لازم است. رفتیم با آقای حدادپور
صحبت كردیم.
گفتیم، آقا شما زینبیه
را به ما بده كه ما اینجا نمایشگاهی برپا كنیم. ایشان پذیرفت و من رفتم با مقداری
تلاش، سیری از تاریخ 200 سال گذشته ایران مثل مشروطه، جریان جنگل، مسئله شهید
مدرس و حركتهای شهید سیدنواب صفوی را تهیه و با یك سری عكس و تصویر در نمایشگاه
نصب كردیم. در خاطرم هست آقای علی شمخانی آن زمان دانشجو بودند، كه در حدود 2 سال
از ما جلوتر بود. در چندین جلسه كه با ایشان گفتگو داشتم، قرار بر این شد كه ایشان
در مورد مطالب نمایشگاه قبول زحمت كنند...
نمایشگاه، بسیار نمایشگاه مهم و مؤثری شد؛ یعنی
در عرض چند روز شاید صدها نفر از مردم اهواز آمدند و از نمایشگاه دیدن كردند و در
نمایشگاه، ما كه حضور داشتیم و آن جا را اداره میكردیم، برای آنها توضیح میدادیم
كه مثلاً سردار جنگل چه كسی بود و چه كارهایی را انجام داده است... این نمایشگاه
در مكان زینبیه ادامه پیدا كرد؛ به طوری كه در خاطرم هست كه تا روزهای پیروزی
انقلاب طول كشید.»
حمایت دانشگاهیان اهواز از همافران انقلابی
روزنامهها نوشتند كه
2800 تن از همافران و افسران و درجهداران پایگاه شاهرخی همدان دست به یك اعتصاب
غذای یك هفتهای زدهاند، خبر رسید جمع دیگری به آنها پیوستهاند و سپس اعلام شد،
پایگاه هوایی بندرعباس به نهضت مردم پیوسته و دست به اعتصاب غذا زده است، هزار نفر
از پرسنل هوایی به یك راهپیمایی آرام مبادرت نمودهاند.
از این به بعد، مسئله
پرسنلی هوایی و حمایت از آنان به انقلاب پیوند میخورد. اخبار مربوط به دستگیری و
شایعات مربوط به اعدام بعضی از همافران بر خروش مردم میافزاید.
یكی از فعالترین جریانات سیاسی در اهواز «دانشگاهیان دانشگاه جندیشاپور» بودند كه بلافاصله پس از حوادث تهران، در بیانیهای با حمایت از آنان، تحت فشار قرار گرفتن آنها از سوی نیروهای آشكار و نهان رژیم پهلوی را محكوم كردند. متن اعلامیه صادره توسط دانشگاهیان اهواز بدین شرح است: « اكنون كه گروهی از همافران دلیر، با اعتصابات و تظاهرات پر شكوه خود به صفوف ملت پیوستهاند و توسط حامیان استبداد و غارتگران بیگانه كه درصدد ایجاد شكاف بین ارتش و ملت میباشند، تحت فشار و تعقیب قرار گرفتهاند، پشتیبانی از آنان وظیفه همهی افراد آگاه و مبارز است. دانشگاهیان جندیشاپور، عمل عاملان استبداد را محكوم كرده، ضمن ابراز همبستگی با این فرزندان بیدار دل خلق مبارز ایران، اقدام آنان را منطبق بر خواست اكثریت قاطع ملت میدانند و خود را در نگرانی اعضای خانوادههای آنان سهیم میشمارند، بدین وسیله از كانون وكلا، جمعیت دفاع از حقوق بشر و سایر مراجع ذیصلاح استمداد میجویند كه در آزادی هر چه سریعتر آنان بكوشند. دانشگاهیان دانشگاه جندیشاپور 1357/11/18»
پیروزی مردم اهواز و پیوستن ارتش و شهربانی به انقلاب
مقارن با پیروزیهای
بزرگ انقلاب به رهبری امامخمینی در تهران، شهر اهواز نیز پا به پای تحولات مذكور،
مراحل پیروزی انقلاب را به سرعت طی میكرد.
در اهواز با توجه به تدبیر و هوشیاری مردم و رهبران
مذهبی و محلی، درگیری شدیدی پیش نیامد و در نتیجه، نیروهای رژیم، درمانده و بیانگیزه
تسلیم انقلابیون شدند.
آیتالله موسوی جزایری
جریان تسلیم شدن نیروهای ارتش و شهربانی را چنین توصیف مینماید: «صبح روز 22 یا
23 بهمن بود كه یكی از دوستان نزد من آمد و گفت خبر داری یا نه؟ در تهران كار در
حال اتمام است و اینجا هم عدهای در حال رفتن به طرف شهربانی هستند، با عجله حركت
كردم، رفتیم به شهربانی. یكی دو ساعت طول كشید. یك اصطكاك با منافقین بود كه آمده
بودند و سهم خود را از اسلحه، مطالبه میكردند. بالاخره با سر و صدا آنها را طرد
كردیم و یك فشنگ هم به آنها ندادیم.
درگیری دیگر با رئیس
شهربانی سرتیپ هاشم هوشمند بود، كه زیر بار نمیرفت. بالاخره پس از پافشاری زیاد و
مشورت او با شمس تبریزی فرماندار نظامی و موافقت او، همه چیز تحویل ما شد و كمیته
انقلاب تشكیل گردید و عوامل رژیم دستگیر شدند و بدون خونریزی در لحظات آخر، پیروزی
محقق شد.
روز بعد هم به پادگان
لشكر رفتیم و آنجا هم، كار با ملایمت تمام شد و همه چیز به ما تحویل داده شد. برای
اداره لشكر یك كمیته 5 نفر تشكیل دادم و خودم در رأس آن بودم كه برای اهواز،
شهردار و فرماندار تعیین كرد. سایر كارهای ضروری را به همین كیفیت و سپس برای تعیین
استاندار به تهران رفته و برای تعیین فرمانده لشكر، چند بار با مرحوم شهید سرلشگر
قرنی تماس گرفتم و به نتیجه رسیدیم.»