نگاهی بر وضعیت معیشت مردم ایرن در دهه 30
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سیاستهای رژیم پهلوی در دهه 30 در حوزه معیشتی، زندگی را بر مردم سخت کرده بود. اوضاع آشفته اقتصادی، گرانی و تورم، بیکاری و... از دیگر شاخصههایی است که زندگی را بر مردم در این دهه دشوار کرده بود.
نوشتار پیش رو با نگاهی به دهه 30، وضع میعشتی مردم در این دهه را بررسی میکند.
اوضاع اقتصادی کشور در دهه 30
یکی از موضوعاتی که اوضاع معیشتی مردم در دهه 30 را سخت کرده بود، اوضاع نابسامان اقتصادی بود که تا معرض فروپاشیدگی پیش رفت. فریدون هویدا در مورد اوضاع آشفته اقتصادی در این دهه مینویسد: «عليرغم بركنار]ي[ زاهدي، اوضاع اقتصادي كشور روزبهروز بدتر ميشد. گرچه كه بعد از سقوط مصدق، بهرهبرداري از نفت ايران را كنسرسيومي متشكل از كمپانيهاي غربي بهعهده گرفت و درآمد ايران هم از بابت فروش نفت (به صورت دريافت 50% سود) به مراتب بيشتر از گذشته شد؛ ولي بهخاطر فساد گسترده و عدم كارآيي در امور كشور، تمام درآمد نفتي به هدر ميرفت و يك بار ديگر، ايران در معرض تهديد ورشكستگي قرار گرفته بود».
بر اساس مستندات تاریخی اوضاع نابسامان اقتصادی در این دهه نارضایتی عمومی را افزایش داد. به عنوان نمونه فریدون هویدا در ادامه گزارشهای خود از اوضاع اقتصادی دهه 30 مینویسد: «بورس بازي مستغلات و زمين، اقتصاد ناسالمي بهوجود آورده بود و طبقه جديدي كه از اين راه به ثروت رسيده بود، در برابر قدرت فئودالها عرض اندام ميكرد. بودجه دولت، متكي به كمکهاي مالي آمريكا بود و صاحبان مشاغل آزاد، كمبود نقدينگي خود را با وام گرفتن از تجار بازار، با بهرههاي گزاف، جبران ميكردند. بيكاري هردم فزوني ميگرفت و بهدنبال آن موج ناآراميهاي سياسي و اجتماعي نيز افزايش مييافت».[1]
آبراهامیان نیز اوضاع نابسامان اقتصادی در این دهه را منجر به نارضایتی عمومی و افزایش اعتصابات میداند که در نتیجه به درگیری خونین مأموران رژیم با مردم معترض انجامید. آبراهامیان مینویسد: «این مشکلات اقتصادی و فشارهای خارجی موجب بیثباتی رژیم شد. شمار اعتصابات بزرگ که در سال های 1334 تا 1336 بیش از سه مورد نبود در سالهای 1336 تا 40 به بیش از 20 مورد رسید که برخی با درگیریهای خونین میان اعتصابیون و نیروهای مسلح پایان یافت». [2]
مجله تهران مصور نیز در تاریخ 8 دی 1339 در گزارش «زنگهای خطر به صدا درآمده است» با اشاره به اوضاع آشفته اقتصادی نوشت: «نامههای متعددی به دفتر مجله رسیده، ضمن تآیید وضع نابسامان اقتصادی حکایت از ورشکستگی چندین صدنفر تاجر و کاسب درجه دو و سه میکرد و در این نامهها مشکلات موجود را به یک طبقه منحصر نساخته بلکه سقوط تمام طبقات را در صورت ادامه بحران و وضع فعلی پیشبینی مینمودهاند».
بیکاری و تورم بالا
از دیگر موضوعاتی که زندگی در دهه 30 را بر مردم دشوار کرده بود، بیکاری و تورم بالا بود. کاتوزیان در تحلیلهای خود از آخرین سالهای دهه 30 به بیکاری افراد و تورم بالا در این دهه اشاره میکند و مینویسد: «بی کاری در میان نیروی کار غیر ماهر شهری به سرعت در حال افزایش بود. در سال 1339 کسری انباشته تراز پرداختها، بیکاری و میزان بالای تورم، حباب سیاست درهای باز، رشد اقتصادی روستویی، مصرفزدگی اقساطی و ناسیونالیسم مثبت، همه را به یکباره ترکاند. دو سال بعدی را جامعه ایران در رکود اقتصادی و بیثباتی سیاسی به سر برد و جنگ قدرت سختی را نظاره کرد که از میان آن استبداد شبه مدرنیستی شاه، زاده شد و صدمات و ویرانیهای بیسابقهای را برای کشور به ارمغان آورد.»[3]
عبدالمجيد مجيدي وزير مشاور و رئيس سازمان برنامه و بودجه در خلال سالهاي 1351 تا 1356 درباره اوضاع اقتصادي ايران در سالهاي پاياني دهه 30 مينويسد: «اقتصاد مملكت در حالت ركودي افتاده بود كه خيلي نگرانكننده بود. هم بيكاري بود، هم قيمتها خيلي سقوط كرده بود. حالت واقعاً بحراني سختي بود».
گرانی ارزاق عمومی
گرانی ارزاق عمومی از دیگر مواردی بود که زندگی مردم ایران را در دهه 30 سخت میکرد. مجله «تهران مصور» در گزارشی در مورد گرانی قیمتها در اوخر دهه 30 مینویسد: «طی سال 1338، 40 درصد بر نرخ اجناس افزوده شده است، در حالی که هیچگونه درآمد اضافی به جیب مصرف کنندگان واقعی این اجناس، یعنی افراد طبقه 3 نرفته است که جای خالی گرانی اجناس را پر کند».
این گزارش در ادامه با استناد به آمار و ارقام گرانی مینویسد: «بنابر آمار دقیق، میزان ترقی اجناس در اردیبهشت ماه 1339 نسبت به اردیبهشت ماه 1338 این ارقام بوده است: بر قیمت روغن نباتی 30 درصد، پنیر 45 درصد، گوشت 25 درصد، ماست 20 درصد، کره 25 درصد، برنج 10 درصد، شیر 20 درصد، ذغال 50 درصد، پارچه 40 درصد، صابون رختشویی 60 درصد و آرد 25 درصد افزوده شده است».[4]
کمبود امکانات اولیه زندگی
عدم وجود امکانات اولیه زندگی در دهه 30 از دیگر موضوعاتی است که زندگی مردم را در این دهه بسیار آسیبپذیر کرده بود. ثريا اسفندياري، همسر دوم شاه درباره وضعیت مردم در این دهه میگوید: «در سال 1333، از يك پرورشگاه، بدون اطلاع قبلي بازديد ميكنم و بچههايي را ميبينم كه تمام بدنشان پوشيده از چرك و دمل است. زمستان است و بخاري ندارند. دفتر پرورشگاه را مطالبه ميكنم و با وحشت، متوجه ميشوم كه بسياري از دختر بچهها و پسر بچههايي كه نامنويسي شدهاند، ديگر زنده نيستند. ميزان مرگ و مير اين خانه مرگ بهمراتب بيشتر از خانه سالمندان است. سعي فراواني براي دريافت اعتبارات لازم از وزارت بهداري، بهعمل ميآورم، ولي نه تنها با كمبود پول، بلكه با كمبود پرسنل نيز رو به رو ميشوم».[5]
اردشير زاهدي به گوشهای دیگر از مشکلات رفاهی مردم در این دهه اشاره میکند و میگوید: «افزايش قيمت بليت اتوبوسهاي شركت واحد به چندين برابر در اواخر سالهاي دههي 30، باعث شد عدهاي از دانشجويان و ساير مردم از آن ناراحت شوند؛ براي اينكه تهيه بليت اتوبوس به قيمت چند برابر براي خيلي از خانوادهها ايجاد اشكال ميكرد. فرض كنيد كه اگر كسي در تهرانپارس زندگي ميكرد و قرار بود به دانشگاه بيايد يا از تهرانپارس به مركز شهر بيايد و در تهران اتوبوس بگيرد كه براي انجام كاري به شميران برود؛ بيشتر حقوقش صرف رفتوآمد روزانه با اتوبوس ميشد».
اینها تنها گوشهای از اوضاع نابسامان معیشتی مردم در سالهای 30 تا 40 بود که سیاستهای نامناسب رژیم پهلوی بر مردم تحمیل کرده بود و مردم ایران هر روز نسبت به روزهای قبل فقیرتر میشدند و تنها گروهی خاص که غرق در فساد بودند، فرصت را غنیمت شمرده و بر ثروت خود میافزودند.
پینوشتها:
1- فريدون هويدا، سقوط شاه، تهران: اطلاعات، صص 133 ـ 134
2- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، تهران: نی, ص 518
3- محمد علی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی در ایران، تهران: مرکز، ص 255
4- مجله «تهران مصور» 6 مرداد 1340
5- 53 سال عصر پهلوی به روایت دربار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 85