کد خبر: ۵۹۵۴
کاخ سفید پشتِ نقاب

شواهدی از نقش آمریکا در کودتای نقاب

رکنی در طول مدت بازجویی، پرده از روابط عوامل آمریکایی با کودتاچیان بر می­دارد و تصریح می‌کند: «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین ماموران سیا و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار شد و آنها بنی‌عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام می‌گرفت.»
چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۵

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با شروع سال 1359 روشن بود که تنش ایران و آمریکا وارد مرحله تازه‌ای شده است. وزیر دفاع امریکا، رئیس سازمانC.I.Aو مشاور امنیت امریکا در خاطراتشان اذعان دارند که پس از شکست مفتضحانه امریکا در طبس به آن‌ها اجازه داده شد طرح‌هایی را برای عملیات تلافی‌جویانه در نظر بگیرند. از این رو در جلسه مشاوران تصمیم بر طراحی یک کودتا گرفته شد. بنابراین ستادی در پاریس به رهبری شاپور بختیار به وجود آمد که هدایت کودتا نقاب (معروف به نوژه) را برعهده بگیرد.

امریکا به کودتای نقاب امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نظام جمهوری اسلامی می‌پنداشت.به گزارش رادیو مسکو چند ماه قبل از کودتا، حداقل صد نفر از اعضای سازمان سیا وارد ایران شدند و به آموزش عناصر کودتاچی و آماده کردن آنها برای عملیات علیه نظام جمهوری اسلامی مشغول بودند.

اگر حضور «برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر را به اردن در هفته‌ پیش از وقوع کودتا و لبخند وی وقتی از او درباره این سفر سؤال می­شود»، مرتبط با این موضوع ندانسته و به­ سایر اطّلاعات موجود در این حوزه نیز استناد نکنیم پس در مقام پاسخ، می­توان به ­قسمتی از بازجویی­های ستوان فنی ناصر رکنی استناد نمود که پیرامون مداخلات آمریکا در این کودتا چنین می­گوید: «اگر آمریکا در این کودتا نقشی به‌عهده نداشت، مطمئن باشید که اصلاً نطفه کودتایی تشکیل نمی­شد تا هم‌اکنون من به این سؤالات پاسخ بدهم».

رکنی در طول مدت بازجویی، پرده از روابط عوامل آمریکایی با کودتاچیان بر می­دارد و تصریح می‌کند: «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین ماموران سیا و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار شد و آنها بنی‌عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام می‌گرفت.»

علاوه بر این، یکی از ابهامات کودتای نقاب، قرارگرفتن یک سرهنگ دوم ژاندارمری در رأس کودتا بود که از آن طریق، وی قادر بود تمامی امور مرتبط با نظامیان و انجام عملیات نظامی را که اساس و شالوده کار محسوب می‌گردید، در اختیار داشته باشد. چگونه سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی بعد از ورود به کشور آلمان غربی، مورد شناسایی قرار گرفته و ارتباط با وی برقرار می­شود!؟ طرح کودتا، توسط چه افرادی تنظیم شده بود و کامل­ترین اطّلاعات پیرامون نظامیان و ارتش ایران، در نزد کدام سازمان بود!؟

از آنجایی که حوزه‌ آموزش کودتاچیان ثابت و اکثریت آنان با آمریکائیان مرتبط بوده و از آنها تبعیت محض داشتند و هم­چنین تعداد قابل توجهی از اعضای خانواده‌ کودتاچیان در آمریکا سکونت داشتند، حرف‌شنوی کودتاچیان از یک افسر ژاندارمری فقط در شرایطی امکان وقوع داشت که مقامات آمریکایی­ از آنان درخواست یا ابلاغ به اطاعت، نموده باشند. چراکه در شرایط زمانی آن مقطع، هیچ امکان، جایگاه یا قدرتی که بخواهد و یا حتی بتواند کودتاچیان را ملزم به انجام این ‌کار و برقراری تعامل با یکدیگر بنماید، اصلاً وجود نداشت.

در خردادماه 1359، ارتشبد غلامعلی اویسی در مصاحبه با «ریچارد برت» تحلیلگر غربی که در یکی از رستوران­های شهر نیویورک انجام شده، چنین می‌گوید: «انفجاری در شرف تکوین است. شکی نیست که رژیم تهران، روزهای آخر خود را سپری می­کند.»

سعید حجاریان معتقد است: «که CIA از ماجرا اطلاع داشته است. این در بازجویی‌های برخی از افسران دستگیر شده در ماجرای کودتا وجود داشت. بلندپایه‌ترین درجه‌داری که جذب ستاد کودتا شده بود، اقرار کرده بود که پیوستن او به جریان کودتا به‌دلیل اطمینان‌یافتن از پشتیبانی آمریکا از این ماجرا بوده است.»

او با اشاره به بحث‌هایش با محقق آمریکایی ادامه می‌دهد: «در این رابطه من بحث‌های مفصلی با مارک گازیوروسکی مورّخ و جامعه‌شناس آمریکایی [داشته­ام] که روی کودتای 28 مرداد خوب کار کرده است و کلاً در زمینه نقش و حضور آمریکا در ایران مطالعات جامع و خوبی انجام داده است. او با افسران CIA در این زمینه مصاحبه کرده است و مدعی‌است که آن‌ها نقش آمریکا را در کودتای نوژه انکار می‌کنند اما او هم نمی‌تواند انکار کند که حداقل CIA از این ماجرا اطلاع داشته است و احتمالاً سکوت او در برابر آن و اینکه می‌توانسته است همان‌طور که جنگ عراق علیه ایران را قبلاً به ­ما اطلاع داده بود آن ماجرا را هم اطلاع دهد، نشانه‌ رضایت CIA از انجام آن کودتاست.»

حال، اگر این مطالب را با تحلیل مارک گازیوروسکی در ارتباط با «کودتای نقاب» تلفیق نماییم، واقعیت موضوع مشخص می­شود. وی، در تحلیل خود از این کودتا چنین می­نویسد:

«طرح کودتای نوژه از چند سو مهم است؛ نخست آنکه رده‌ دوم رهبری آن از دو گروهی تشکیل شده بودند که همواره در طی دهه­های گذشته دو قطب سیاسی مخالف یکدیگر محسوب می­شدند. این دو گروه عبارت بودند از ارتش [از یک‌سو] و نیروهای دمکرات- ملی و سکولار [از ‌سویی دیگر]. اینکه در آن مقطع زمانی این گروه­های مخالف توانسته بودند در چنین وسعتی به ­یکدیگر نزدیک و به­ همکاری با یکدیگر ترغیب شوند، نشانه‌ فائق‌آمدن آن‌ها بر بی‌اعتمادی بود که در گذشته نسبت به­ یکدیگر داشتند...»

وقایعی که در تیر ماه 1359، در کشور ایران و تحت نام «کودتای نقاب» رخ داد، در حقیقت توطئه­ای بود از سوی آمریکائیان در راستای محقّق‌شدن اهداف آن­ در قالب هراس از «تئوری دومینو» که در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران به­مرحله‌ اجرا درمی‌آمد. اولین اقدام در راستای اجرایی‌کردن این تئوری، «حمله‌ نظامیان آمریکایی به صحرای طبس» بود که در اردیبهشت همان سال انجام شده لیکن به نتیجه‌ مورد نظر نرسید. عدم حصول موفقیت در این خصوص باعث شد تا مرحله‌ دوم این تئوری که از قبل طرح­ریزی شده بود، در دستور کار اجراء قرار گیرد.

حضور آمریکائیان در پشت صحنه‌ این توطئه، تنها و مهم­ترین نقطه‌ وصل تمامی مشترکات این کودتا محسوب می‌گردد که تاکنون مورد بحث قرار گرفته است. آمریکائیان شناختی جامع نسبت به افراد مورد نظر داشتند و از این‌رو در انتخاب­ افراد، هیچ تردیدی باقی نمی­ماند. آمریکائیان از نظامیان شاه‌دوست می­خواستند تا از بختیار حمایت کنند و این اقدام اجرایی گردید. اطاعت ژنرال­ها و نظامیان ارشد ارتش از یک سرهنگ دوم ژاندارمری نیز بر اساس همین قضیه، قابلیت توجیه دارد. انتخاب یگان­ها و دیگر موارد مشابه که از ابهامات این توطئه محسوب می­گردید نیز تماماً در این حوزه می­تواند قابل تعریف و تفسیر شود.

در همین ارتباط، می‌شود اشاره­ای داشت به بخشی از اعترافات سرتیپ محققی که می­گوید: طرح دقیقی که شما فکر بکنید روی کاغذ بود، متخصصینی نشسته باشند و آن ‌را نوشته باشند، همچنین چیزی نبود. ...طرح در جای دیگری نوشته شده بود.

وی در ادامه نیز پیرامون ابلاغ مأموریتش در کودتا، می­گوید: کاری که به­من محول شد، من فرمانده گروه هوایی بودم. ...من نمی­دانم چه کسی، شاید گروهی که دور هم نشسته بودند، این مأموریت را به ­من محول نمودند.

دولتمردان آمریکا باور داشتند که موفقیت کودتا و حصول تمام اهدافی که از آن­ طریق دنبال می­شد، می­توانست باعث نابودی یا انحراف نظام اسلامی گردد و از سوی دیگر، عدم حصول اهداف و نتیجه‌ مورد نظر کودتاچیان نیز می‌توانست شرایطی ایجاد نماید که سوءظن مسئولین جمهوری اسلامی و تمامی آحاد جامعه‌ ایران را نسبت به ارتش به­دنبال داشته باشد؛ این موضوع نیز می­توانست فرصتی برای اضمحلال یا نابودی ارتش محسوب گردد که این وجه از توطئه نیز با اتخاذ تدابیر منطقی و سیاستمدارانه‌ امام‌خمینی عملاً اجرایی نگردید.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات