تبعید؛ مجازات فقیهی که نهی از منکر کرد
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله شيخ محمدتقى بافقى از فضلاى حوزه علميه قم و مقسم شهريه آيتالله حائرى بود و امور مالى ايشان را اداره مىکرد. مشهورترین روایت درباره ایشان ، ماجرای اعتراض او به ورود بیحجاب خانواده رضا خان به حرم حضرت معصومه(س) است که با شدت عمل رضا خان مواجه شد.
آیتالله محمد یزدی در کتاب خاطرات خود نقل میکند: داستان برخورد مرحوم بافقى (از علماى قم) و رضاخان معروف بود و بنده از يکى از بازماندگان آن مرحوم نيز اين جريان را شنيدم و اينک براى شما نقل مىکنم: در قديم الايام برخلاف زمان حاضر، درب ميان مدرسه فيضيه و صحن طلاى حضرت معصومه(ع) باز بود و زائرين حرم، معمولا از مدرسه دارالشفاء به فيضيه مىرفتند و سپس از طريق پلههايى که در طرفين آن دو سکوى بزرگ قرار داشت، وارد صحن مىشدند. مرحوم بافقى با آن که از علماى بزرگ و متشخّص قم و مورد علاقه مرحوم حائرى بود و در زهد و تقوى و وارستگى به درجاتى نائل شده بود، براى اداره زندگىاش به کتابفروشى رو آورده بود. او همه روزه روى يکى از سکوهاى ياد شده بساطش را مىگسترد و کتاب مىفروخت. در همان روزها يک بار زن و فرزند رضاخان به قم مىآيند و به صورت مکشفه، وارد حرم مىشوند و سپس در قسمتى از حرم که مشرف به ضريح حضرت معصومه(ع) است، مىنشينند. مرحوم بافقى که طبق معمول روى سکوى بزرگ مدرسه فيضيه نشسته بود، وقتى آنها را با آن وضع مشاهده مىکند، برمىخيزد و اعتراض مىکند و خطاب به آنها مىگويد: «چه کسى به شما اجازه داده که حريم حرم را زير پا بگذاريد و با اين سر و وضع به زيارت بياييد؟» زن رضاخان که ظاهراً همان تاجالملوک مادر محمدرضا بود، وقتى با اين برخورد مواجه مىشود، بىدرنگ از طريق تلفن، مسئله را به رضاخان گزارش مىکند. رضاخان هم قلدرمآبانه به سرعت خود را به قم مىرساند و پرس و جو مىکند تا نشانى شيخى را که با خانواده او آن گونه برخورد کردهاند، به او بدهند. آدرس سکو را به او مىدهند. رضاخان شخصاً به آنجا مىرود و دست مرحوم بافقى را مىگيرد و اين پيرمرد محترم را به زمين مىاندازد و با چکمهاش که در پايش بوده به بدن شيخ ضربه مىزند. سرانجام به وساطت برخى از افراد، شيخ را از دست رضاخان نجات مىدهند.
مرحوم حجتالاسلام فلسفی در همین راستا در کتاب خاطرات خود نقل میکند: هنگامی که مرحوم بافقی هم در حرم زنان و دختران رضاخان که با لباس نازک و سر و روی باز آمده بودند را مىبيند و اعتراض مىکند که چرا حرمت آن مکان مقدس را نگاه نمىداريد و خلاف دستورات اسلامى اين طور خودنمايى مىکنيد؟ وقتى این خبر را به رضاخان دادند، از شدت خشم خودش به قم آمد و آقا شيخ محمدتقى را در همان حرم مطهر به زير لگد انداخت. آن جرثومه توحش، مدتى با لگد به سر و صورت و سينه آن مرد الهى کوفت. حاضران مىگفتند که مرحوم بافقی در زير لگدهاى او فرياد مىکرد :«ياالله! ياصاحبالزمان!» بعد او را به حضرت عبدالعظيم تبعيد کردند. آن مرحوم در تمام مدت حکومت رضاخان در آنجا تبعيد بود. پس از خلع و اخراج رضاخان از کشور در سال 1320 شمسى، با اينکه آن بزرگوار آزاد شده بود، ديگر به قم برنگشت.