مروری بر مبارزات سیاسی حجتالاسلام سیدیحیی جعفری
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - اسماعیل عارفی؛ حجتالاسلام سیدیحیی جعفری از علمای مبارز کرمان، چهره در نقاب خاک کشید. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تجلیل از مجاهدتهای آن عالم پارسا طی پیامی فرمودند: «سالها خدمت به مردم در مسئولیتهای گوناگون و شئون متعدد روحانی، همراه با صفا و صدق در گفتار و رفتار، شاخصه این شخصیت عزیز و مُعتمَد بود.»
آن مرحوم از ابتدای نهضت اسلامی در سال 1342 که طلبه جوانی بود، در مبارزات روحانیت کرمان شرکت میکرد و پس از واقعه 15 خرداد 1342 جزء معدود کسانی بود که به صورت مخفیانه با برگزاری جلسات سری و پخش اعلامیه و نوار سخنرانی های امام خمینی، مبارزات خود را ادامه داد. وی از سال 59 با حکم امام به عنوان نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرمان منصوب شد. این عالم ربانی پس از عمری مجاهدت در 1 آذر 1399 دار فانی را وداع گفت.
حجتالاسلام
حاج سيد يحيی جعفری در سال 1310 در قريه چور از توابع شهر کوهبنان چشم به جهان
گشود. با مهاجرت به شهر کرمان سالها از محضر علما و روحانيون برجستهای چون آيتالله
صالحی، آيتالله مهرابی، آيتالله شيخالرئيس و... علم لازم را فرا گرفت و پس از آن
برای ادامه تحصيلات به شهر قم رفت.
وی
در آن پايگاه علوم اسلامی از محضر علمای برجستهای چون آيتالله مشکينی، آيتالله
منتظری، آيتالله مجاهدی، آيتالله طباطبايی و ... سود جسته و به تکميل آموختههايش
پرداخت. حجتالاسلام جعفری پس از قبولی در امتحانات مُدرسی به کرمان بازگشته و به
تدريس و امامت جماعت و ارشاد و وعظ اشتغال ورزيد. با شروع نهضت اسلامی به رهبری
امام خمينی، از روحانيون پيشرو و فعال در زمينه مبارزه با رژيم بود. از همان
آغازين روزهای نهضت وارد عرصه مبارزات شد.
او از روحانيون پيشگامی بود که بعد از سال 42 در تبليغ مرجعيت امام کوشش بسيار نمود و بهعنوان نماينده امام خمينی در اخذ وجوهات شرعی فعاليت داشت. مسجدالرضای شهر کرمان بهواسطه حضور او بهعنوان امامت جماعت، يکی از کانونهای پررونق انقلاب محسوب میشد و نقش بسيار مؤثر و اساسی در اشاعه انديشههای انقلابی در بين جوانان و مردم ايفا کرد.
در یکی از گزارشهای ساواک آمده است: «از طرف عده زیادی از تجار و کسبه و عناصر افراطی مذهبی مبلغ یک میلیون تومان پول جمعآوری و در اختیار آیتالله علی اصغر صالحی کرمانی و سید یحیی جعفری قرار داده شده تا بنحو مقتضی جهت [امام] خمینی ارسال گردد. از طریق طبقات مختلف مردم کرمان وجوهاتی به نام سهم امام در اختیار نامبردگان قرار داده میشود و لذا احتمال صحت خبر وجود دارد».
نقش
برجسته حجتالاسلام جعفری در سازماندهی و راهاندازی حرکتهای انقلابیِ شهر کرمان
بر کسی پوشيده نيست و سخنرانیهای شجاعانه و پرشور در هنگام اوجگيری نهضت اسلامی،
او را به يکی از شخصيتهای محوری انقلاب در اين خطه تبديل کرد. وی به شجاعت و
صراحت گفتار و بيان مشهور است. بيان صريح و گفتار شجاعانه حجتالاسلام جعفری در
تبليغ نهضت اسلامی و رهبری امام خمينی سبب شد در بسياری از مواقع توسط ساواک ممنوعالمنبر
گردد.
سيد
محمدعلی گلابزاده درباره نقش حجتالاسلام جعفری در حرکتهای مردمی میگويد: «آقای
سيد يحيی جعفری از جمله کسانی هستند که در راه اشاعه فرهنگ
انقلاب خيلی تلاش کردند. در حقيقت او را جزء پيشکسوتان انقلاب بايد منظور کنيم،
مضافاً به اينکه وی زحمات بسياری کشيدند. شايد شهرت آقای جعفری در آن روزگار خيلی
کمتر از شهرت آقای محمدجواد حجتی بود، ولی به هر حال از جمله افراد تأثيرگذار بود.
در اوايل انقلاب يادم است صحبتی که او در مسجد امام صادق(ع) کردند يک موج تازهای
را برانگيخت. اما به دليل اينکه دستگاه تأثيرگذاری او را کمتر احساس میکرد به
زندان و تبعيدی مبتلا نشدند».
با اینکه حجتالاسلام جعفری دستگیر یا زندانی نشد ولی تمامی حرکات و اعمال وی زیر نظر ساواک بود. به گونهای که در لابلای اسناد ساواک اهمیت این تعقیب و مراقبت به چشم میخورد. در این زمینه در یکی از گزارشهای ساواک آمده است: «در تاریخ 11/11/36 [1356] سید یحیی جعفری به اتفاق محمد کافی فضیلت طلبه و مدرس مدرسه معصومیه کرمان جهت دیدار از محمدجواد حجتی کرمانی واعظ تبعیدی به شهرستان ایرانشهر مسافرت نمودهاند. سید یحیی جعفری که از وعاظ افراطی میباشد، حتیالامکان از اعمال و رفتار افراد مورد بحث مراقبت و نتایج حاصله به موقع به عرض خواهد رسید».
فعالیتهای انقلابی در مسجدالرضا
امامت
اين مسجد را از سالها پيش از پيروزی انقلاب حجتالاسلام سيد يحيی جعفری عهدهدار
بودهاند. به واسطه حضور او، اين مسجد به کانون پر تحرکی در دوران مبارزه تبديل
شد. حجتالاسلام جعفری درباره نقش و اهميت اين مسجد پيش از پیروزی انقلاب میگويد: «من
آنجا کارهايی را که میتوانستم انجام میدادم و با مرحوم شهيد باهنر و ديگر
برادران در ارتباط بودم. يکی اينکه امام را به عنوان مرجع تقليد معرفی کردم... هر
شب بعد از نماز حالا چه زياد بودند چه کم، در شبهای احياء، شب نوزدهم و بيستويکم
و بيستوسوم که يک جمعيت قابل ملاحظهای میآمد، ما از اين موقعيت استفاده میکرديم
و اسم امام را با آب و تاب میبرديم. مردم هم آن وقت يک شور و حال ديگری داشتند
با صدای بلند صلوات و تکبير میگفتند».
به دعوت جامعه روحانيت و عدهای از مبارزين شهر کرمان در صبح روز 13 فروردين ماه 1357 مراسمی در مسجد آقا صادق (امام صادق(ع) کنونی) برگزار شد. حجتالاسلام سيد يحيی جعفری سخنران آن جلسه از فضای سياسی جامعه در آن شرايط اينگونه ياد میکند: «در بعضی از استانهای کشور برای اين شهدا جلسه گرفتند. بهعنوان هفتم يا به عنوان چهلم. دقيقاً من يادم هست که ما هم خواستيم در شهر کرمان اين مراسم را برگزار کنيم. آن روز، يک روز تاريخی بود. واقعاً به هر کسی که میگفتند سخنرانی کن و منبر برو، چون گرفتار رعب و ترس بوديم کسی قبول نمیکرد. هرکسی عذری میآورد. به هر حال آن روز من قبول کردم که منبر بروم، با مرحوم ايرانمنش در حوزه علميه نشسته بوديم، به من گفت: فلانی، يک افسری از دوستان من گفته که امروز غير از روزهای ديگر است. در مسجد اگر کسی اسم آيتالله خمينی را ببرد، ما مأموريت داريم با مسلسل به آنجا حمله کنيم. نمیگويم من يک آدم فوقالعاده بودم و نترسيدم، طبعاً در من اثر گذاشت».
او به یاد میآورد: «...
مأموران عمداً اين مسائل و شايعات را پخش میکردند که به گوش ما برسد و مرعوب شويم
و اگر خواستيم حرفی را بزنيم، جرأت نکنيم. البته اين شايعات تأثيرگذار بود ولی به
هر حال منبر را قبول کردم. همه دوستان قضاوتشان اين بود که بدون شک و شبهه و
ترديد بعد از اينکه از منبر پايين آمديد، دستگير خواهيد شد. در آن روز جمعيت هم
آمد، من سخنرانی کردم و اسم امام را بردم و جمعيت صلوات فرستادند. اگر آن شايعات
نبود و تقويت روحی شده بوديم، گونه ديگر صحبت میکرديم. ولی بعد از آنکه شخصيتی
مثل آقای ايرانمنش و ديگران مطالبی را گفتند که شهربانی تهديد کرده و اين مسائل را
گفتهاند، طبعاً در من اثر کرد...»
وی ادامه میدهد: «... من آن روز سخنان تندی را بر منبر بيان نکردم، فقط اکتفا به تجليل از مرحوم امام کردم. يقين داشتم که دستگيرم خواهند کرد. بعد از اتمام مجلس، وقتی از مسجد به خيابان آمدم، ديدم دور مسجد را صفوف نظاميان مانند يک صحنه نبرد، محاصره کرده و شايد سلاح نيمه سنگين هم در آن روز آورده بودند. من بعد از منبر به حوزه علميه رفتم و نيمساعتی در آنجا ماندم، خبری نشد، سپس از آنجا به منزل رفتم در آنجا هم خبری نشد فقط به احضار ما اکتفا کردند».
خاطرهای از فاجعه آتش زدن مسجد جامع کرمان
24 مهرماه سال 1357؛ در میان اعتراضات و تظاهرات علیه رژیم پهلوی بود که تعداد زیادی از
مردم کرمان به منظور بزرگداشت اربعین شهدای 17 شهریور تهران و نخستین سالگرد شهادت
آیتاللَّه سیدمصطفی خمینی، مغازهها را تعطیل کرده و در مسجد جامع کرمان اجتماع
کرده بودند که ناگهان حدود 300 نفر از عوامل رژیم پهلوی در لباس زاغهنشینان معروف
به کولی با در دست داشتن چوب و میله آهنی و با شعار "جاوید شاه" به مسجد حمله کرده و
با میله و چوب به جان مردم افتادند و پس از ضرب و شتم مردم، قسمتی از وسایل و ساختمان
مسجد جامع کرمان از جمله قرآنها را به آتش کشیدند.
حجتالاسلام
سيد يحيی جعفری از روز حادثه مسجد جامع اينگونه ياد میکند: «در رابطه با قضيه
مسجد جامع کرمان من ممنوعالمنبر بودم و نمیتوانستم منبر بروم. يکی از برادران
آقای صمدانی در حال سخنرانی بود كه يک مرتبه صدای مسلسل به گوش رسيد. در همان حال
تمام موتورها و وسايلی که نزديک مسجد جامع بود را آتش زدند. ناگهان عدهای چماق به
دست وارد شبستان قديم مسجد جامع شدند. من روبهروی مرحوم آيتالله صالحی نشسته
بودم.
آيتالله
صالحی که مقامش از همه بالاتر بود و جانب احترام او را داشتند، مردم و مريدان او
آمدند وی را بلند کرده و از صحنه خارج کردند. من که از اين اتفاقات مات و مبهوت
بودم، يک نفر خطاب به من گفت: سيد چرا بلند نمیشوی؟ مگر نمیبينی اينها دارند میآيند
و کتک میزنند! من بلند شده کفشها و شايد عبايم را رها کردم و از شبستان مسجد
جامع بيرون آمدم که فرار کنم. اگر از پلهها بالا میرفتم، آنجا افسرهای شهربانی
کتک میزدند و دستگير میکردند، اما يک ساباطی دست چپ بود، که به درب قفل بزرگی
زده و آن را بسته بودند.
شايد
پنجاه نفر از مردم خودشان را آويزان کرده و قفل را شکستند. ما از آنجا به خانه يکی از برادران فرهنگی بهنام آقای مبشری رفتيم. من تا بعد از نماز مغرب و عشاء در
منزل او بودم و صدای تيراندازی را میشنيدم. به هر حال برای ارعاب مردم اين فاجعه
زشت را رژيم شاه بهوجود آورد، قرآنها و کتابهای دعا را آتش زدند، خيلی حادثه
تلخی بود.
اين حادثه تأثير بسزايی در سقوط رژيم شاه داشت. من مصدوم نشدم، اما ترسيدم. اين اقدامات به اين سبب صورت گرفت که ديگر کسی جرأت نکند جلسهای تشکيل بدهد و عليه شاه و نظام حاکم حرف بزند. در جريان آن حادثه يک نفر به نام باقدرت جوپاری شهيد شد و چند نفر هم مصدوم شدند. مأموران بر دربهای مسجد جامع هم قفل زدند».