بازتاب کشف حجاب در شهرهای مختلف کشور
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ متعاقب اعلام رسمی کشف حجاب رضاخانی و مقاومت زنان در برابر این فرمان، بخشنامه رئیسالوزراء و وزیر امور داخله، خطاب به والیان ولایات صادر شد. مطابق با این بخشنامه شهربانی مأمور شد تا «به مأمورین خود دستور دهد در کوچه و بازار و معابر و غیره تفتیش کنند و اگر بانویی با چارقد دیده شد، شدیدا مؤاخذه کنند.»
بعد از این فرمان طبق گزارشات با استقرار پاسبانها در
معابر عمومی، رفت و آمد زنان چادری كنترل میشد به طوری که در این
زمان، طبق گفته شاهدان عینی «پلیس گوشه خیابانها میایستاد و زنان چادری را تحت
نظر میگرفت و در صورت مشاهده، چادر از سر آنان بر میداشت و پاره میکرد» به قسمی
که براساس گزارشات تاریخی جوبهای آب کنار بعضی از خیابانها از چادر انباشته میشد.
در این نوشتار در رابطه با این موضوع میخوانیم:
کشف حجاب در کاشمر
حکومت کاشمر در ایالات خراسان، فرمانی صادر کرد که بر اساس
آن: «ممانعت از رفتن زنان با حجاب به حمامها» از یک طرف و «نظارت بر کار حمامیها
که مبادا زن با حجابی را به حمام راه بدهند» از طرف دیگر و «گماردن پاسبانها در مراکز
عبور و مرور شهر مخصوصا بازار جهت اخطار زنان چادری، همچنبن گماردن مأمور در زیارتگاهها
که زنهای با چادر را اجازه ورود ندهند» بر مردم تحمیل میشد. این روشها پس از
مدتی با خشونت همراه شد به طوری که مطابق اسناد، زنان چادری را به شهربانی جلب و
به «محکمه احضار» میکردند و حتی خانوادههایی که را که حاضر به کشف حجاب نبودند
از محل سکونت خود تبعید میکردند. غلامعلی حداد عادل در مورد کشف حجاب در کاشمر میگوید:
«دوستی تعریف میکرد، که در شهر کوچکشان، کاشمر، رئیس شهربانی وقت، روی تپه مرتفعی
در حاشیه شهر میایستاد و با دوربین نگاه میکرد و تا از دور زنی را با چادر در
حرکت میدید، به پاسبانها دستور میداد با اسب بتازند و او را بگیرند و چادرش را
پاره کنند.»
کشف حجاب در کاشان
در کاشان از طرف حاکم آن شهر اطلاعیه شدیداللحنی خطاب به
شهروندان صادر شد. در قسمتی از این اطلاعیه آمده است: « از قرار اطلاع بانوان با
چارقد در معابر عبور و مرور مینمایند ... چون ادامه این وضعیت غیر مطلوب و باعث
مسئولیت است اکیدا مقرر میگردد که باید زودتر این رویه متروک و هیچ کس از بانوان
نباید با چارقد در معابر دیده شوند لهذا از تاریخ نشر اعلان الی پنج روز اگر به
وضعیت فعلی ادامه دهند شدیدا تعقیب خواهند شد.» خانم پریدخت فرشباف در مورد کشف حجاب در کاشان و
شهادت مادربزرگ خود میگوید: «خانواده مادربزرگ من از بزرگان کاشان بودهاند، خانه
آنها 30 متری حمام بوده، روزی مادربزرگم که فکر نمیکرده کسی در این مسیر کوتاه،
مزاحم او شود، به سمت حمام به راه میافتد. سربازی او را دنبال میکند، مادربزرگم
از پلههای حمام پایین میافتد و بعد از چند روز به خاطر شدت ضربه، فوت میکند.»
شهر قم
آیتالله
سید حسین بدلا در کتاب خاطرات خود در مورد شیوه اجرای کشف حجاب رضاخانی در شهر قم
میگوید: «خاطرم هست که در کوچه عربستان، واقع در حسینآباد قم که ما در آنجا
زندگی میکردیم، یک بار مراسمی داشتیم که قرار بود خانوادهها و اقوام ما که از
محترمین و بزرگان شهر بودند، در آن شرکت کنند. چند تن از خانمها که به همراه
مردان قصد داشتند شبانه وارد منزل ما شوند، وقتی به نزدیکی حسینآباد رسیدند، قبل
از اینکه به کوچه عربستان برسند، به ناگاه گرفتار یک پاسبان شبگرد میشوند. این
پاسبان به زنان حمله میکند و روسری آنها را از سرشان میکشد و بعضی از آنها را
پاره میکند و بقیه را در نزد خود نگه میدارد.» آیتالله بدلا در ادامه خاطرات
خود اشاره میکند: «بعضی از پاسبانها حتی به همراه روسری، دستهای از موی زنان
محجبه را هم میکندند.»
فارس
در گزارش ایالت فارس به وزارت داخله، از اعزام نیروی نظامی
توسط شهربانی به منطقه و اجرای فرامین نظامی خبر میرسد. بنابر دستورات صادر شده
برای فارس به منظور «پیشرفت امور رفع حجاب اهالی چنین قرار نمودند که از این تاریخ
[16 اسفند 1316] به اداره امنیه دستور داده شود که هرگاه زنهای اهالی با سرانداز،
چارقد و روسری دیده شوند. فورا آنها جلب و به اداره بخشداری و مأمور صلح ارجاع تا
مطابق مقررات قانون مربوط تعقیب گردد.» عبدالرسول نیر شیرازی، چهره فعال سیاسی
اجتماعی دوران مشروطیت فارس در مورد اجرای برنامه کشف حجاب در شیراز میگوید: «...
توسری خوردند، توهین دیدند، زیر لگد ماموران نوعی، سینه و پهلوشان خرد و خمیر گردید، هر دسته از موی سرشان به دست نانجیبی قسمت شد، به این كمیسری و آن كلانتری كشیده شدند...برای نگاه داشتن یک پارچه لچک روی سر خود چون دیوانهها به این امامزاده و آن امامزاده دویدند... ختم و توسلات به جا آوردند، تا جایی مقاومت كردند كه بچه در رحم را دادند و جان خود را فدا كردند.»
رفسنجان
در گزاش سندی از ساواک راجع به شهر رفسنجان آمده است:
«دیروز عده زیادی که با چارقد و چادرشب ملاحظه شده تحت تعقیب درآمدند.» محمدرضا
نبویزاده نیز از شنیدههای خود در این زمینه یاد میكند و از قول پدرش میگوید:
«یک روز ژاندارمی با كدخدای نوق (اسدالله) به سه قریه آمد. تمام زنان و مردان را جمع كردند. در حضور شوهران، این دو
نفر چادر از سر زنان میكندند و به كوچه میفرستادند. پدرم میگفت یكبار زنی را
دیدم از جوی آب كنار خانه ما آب برمیداشت با چادر لب جوی آمده بود ژاندارمی پیدا
شد و پرید و چارقد زن را كند و آن را پاره كرد و توی جوی انداخت و موهای سرش را در
دستش پیچید تا منزل زن میكشید.»
یزد
جنایات رضاخان در شهر یزد زنان را به ستوه در آورد به طوری
که زنان یزد در تظلمی به مجلس شورای ملی نوشتند: «به عرض میرسانیم در این موقع كه
اراده شاهنشاه ما به پایه قانون مشروطیت استوار زبان و قلم آزاد شما نمایندگان ملت
میتوانید برای بیچارگان و ستمدیدگان دادرسی فرمائید متأسفانه آنچه در رادیوها
شنیده و یا روزنامهها مطالعه میشود؛ هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی كه چندین سال
است به ما بیچارگان شده نیست كه به واسطه یک روسری یا چادرنماز در مجلهها حتی از
خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم
هستیم كه خدا شاهد است از فحاشی و كتك زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نكرده و نمیكنند...
تا بحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها
رسیده جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند... اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان
میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میكردند بهترین رفتار آنها با ما با همان
چكمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود... لذا از نمایندگان محترم مسلمان كلیه ملت
ایران استدعا داریم استراحاما حال دیگر دست ظلم و تعدی و شكنجه از سر ما زنهای
مسلمان ایران كوتاه و ماها را آزاد فرمائید.»
مشهد
در سندی والی خراسان برای جلوگیری از ورود بانوان محجبه به
صحن مطهر، از رئیس شهربانی ناحیه شرق درخواست کرده بود تا بر تعداد پاسبانان صحن
برای منظور فوق بیفزاید. رئیس شهربانی اظهار میدارد: «در تمام نقاط مختلفه شهر در
روز پاسبانانی که مشغول ایفای وظیفه هستند بیش از پنجاه نفر نیستند» و از اعزام
نیروی بیشتر، به واسطه لزوم کنترل در بقیه نقاط شهر، عذر میخواهد.
سمنان
براساس گزارشات در شهر سمنان تا یک هفته پس از ابلاغ
بخشنامه کشف حجاب اجباری، 200 عدد چارقد و شال از بانوان گرفته شد.
ارومیه
از رضائیه تلگراف شد: «عده پاسبان مراغه کم است، مجبوریم
در مدارس و معابر عمومی و معابر پست گذارده مراقب زنها باشند و جلوگیری نمایند.»
خرمشهر
در گزارشی به تاریخ 8 بهمن 1314راجع به خرمشهر موجود است که
در آن با توجه به خشونت مأموران رضاخان آمده است: «از خرمشهر اهالی به طور قاچاق
در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفتهاند... کونسول بصره هم خبر مزبور را
تأیید کرده.»
اهواز
سپهبد فریدون سنجر ، معاون عملیاتی فرمانده نیروی هوایی، در
مورد جنایات رضاخانی در شهر اهواز میگوید: «در اهواز اغلب زنان... روپوشهای بلند
و روسری و یا مقنعه میدوختند و با استفاده از آن از منزل خارج میشدند، ولی دست
اندر کاران اجرای این طرح استعماری دست از سر مردم برنداشتند، به پلیس دستور داده
شد، که به زور روسریها و مقنعهها را از سر زنها بردارند و پاره کنند و تا آنجا
که من دیدم الحق والانصاف پلیس هم در اجرای این دستور هیچ کوتاهی نکرد. گاهی بین
پلیس و بعضی از زنها در گیریهایی انجام میشد. من خود بارها شاهد عینی این درگیریها بودم... بسیاری از خانمها خانهنشین
شدند. بسیاری از خانوادهها فقط و فقط به همین انگیزه به عراق مهاجرت کردند و دیگر
برنگشتند. برای برخی که این امکانات وجود نداشت، فقط و فقط شبها از خانه خارج میشدند. بکار بردن زور
و سر نیزه در مسئله کشف حجاب از آن کارهای غیر منطقی و نسنجیده آن عصر زمانه بود.»
زنجان
زنان شهر زنجان از دیگر قربانیان خشونت رضاخانی در قضیه کشف
حجاب بودند. آیتالله علی آل اسحاق درباره شرایط زنان زنجان در زمان کشف حجاب
رضاخان میگوید: «مادرم گریه میکرد و میگفت؛ پدرم، مادرم و برادرم مردند و من نتوانستم حتی در تشییع
جنازه آنها شرکت کنم. اگر یک قدم از در خانه بیرون میگذاشتند، پاسبانها
حجابشان را برمیداشتند و از آنجایی که حاضر نبودند بیحجاب بیرون بروند، میلیونها
زن در آن ایام در خانههایشان زندانی بودند.»