نقش حزب رستاخیز در تثبیت دیکتاتوری رژیم پهلوی

گزارشگر سفارت امریکا در تهران ضمن گزارش محرمانه‌ای درباره استفاده از قدرت سرکوب نرم با کمک حزب رستاخیز در جامعه و کاریرد آن می‌نویسد: «در این زمینه، حزب رستاخیز ملت ایران را می‌توان قدمی دیگر به سوی افزایش تسلط بر این جامعه دانست. اخراج روزنامه‌نگاران دارای سوابق مشکوک، تعطیل اجباری روزنامه‌ها و مجلات کوچک، اتخاذ سیاست خشن نسبت به ناآرامـی‌های سـابقه‌دار دانشجویی همگی نمودار اتخاذ سیاست تندتر در مورد آنها که فعالیت در فضای سیاسی فعلی ایران را نمی پذیرند، می‌باشد.»
چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۷

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - هادی اسفندیاری؛ رژیم‌های استبدادی برای مشروعیت‌بخشی به ماهیت خود دست به برنامه‌ها و اقدامات عوام فریبانه‌ای در راستای تحمیل خود به جامعه می‌زنند. این قدرت‌‌های تمامیت‌خواه که از هر نوع ابزاری برای تسلط بیش از پیش بر مردم استفاده می‌کنند از هر اقدامی برای موافق‌سازی و سرکوب مخالف دریغ نمی‌ورزند.


بدین ترتیب این رژیم‌ها برای نفوذ دیکتاتوری خود در تمام ساختارها تا پایین‌ترین سطوح جامعه در یک تقسیم‌بندی از هرگونه سرکوب سخت و نرم استفاده می‌کنند. رژیم پهلوی هم با سابقه نیم قرن دیکتاتوری در اواخر عمر خود از این حربه استفاده کرد. این راهبرد که اغلب توسط عده‌ای سیاستمدار سرسپرده و روشنفکرمآبان غربگرا ترسیم می‌شود، بصورت نرم، نه تنها دیکتاتوری پهلوی را نهادینه می‌کند بلکه می‌کوشد تا به طور ظاهری به آن مشروعیت ببخشد. اوج این سرکوب ایجاد حزب واحد رستاخیز توسط محمدرضا پهلوی به منظور کانالیزه کردن مشارکت مردم در امور سیاسی جهت مشروعیت بخشیدن به اقدامات خود بود. وی در سال 1353 فرمان تأسیس یک نظام تک‌حزبی را صادر کرد.[1]


بازخوانی نقش حزب رستاخیز در گسترش و تعمیق دیکتاتوری رژیم پهلوی می‌تواند از شعار ساختگی "دروازه تمدن بزرگ" محمدرضا پهلوی پرده بردارد.


*** دیکتاتوری در تأسیس حزب رستاخیز ***


"حزب رستاخیز ملت ایران" 11 اسفند 1353 و در حالی که دو حزب "ایران‌نوین" و "مردم" کارایی مورد نظر محمدرضا پهلوی را از دست داده بودند، تشکیل شد. تشکیل حزب واحد در فضای دموکراسی‌گرایی دولت‌های روز جهان، چیزی جز نظام‌های نازی و فاشیستی را به ذهن متبادر نمی‌کرد. به تعبیر دیگر ماهیت "ضدحزب" رستاخیز از آنجایی است که این حزب بصورت فرمایشی تشکیل شد و به هیچ وجه پایگاه و جایگاه اجتماعی در بین مردم نداشت. این اتفاق در دهم اسفند 1353 درحالی رخ داد که سال‌ها قبل از این ماجرا محمدرضا پهلوی اعلام کرده بود: "اگر من یک دیکتاتور بودم تا پادشاه مشروطه، وسوسه می‌شدم تا همانند هیتلر و یا مانند آنچه امروزه کشورهای کمونیستی می‌بینید، حزب واحد مسلطی تشکیل دهم ، اما من به عنوان یک پادشاه مشروطه آن توان و جسارت را دارم که فعالیت‌های حزبی گسترده به دور از خفقان نظام یا دولت تک حزبی را تشویق کنم".[2]



خفقان سیاسی حاکم، فضای به نظر مطلوب را برای تأسیس یک حزب واحد در کشور آماده کرده بود و در این راستا تعطیل ناگهانی 63 نشریه در سال 1353 ، به بهانه‌های واهی، اقدامات مقدماتی برای مقابله با مخالفت‌هایی بود که احتمال می‌رفت پس از اعلام تأسیس حزب رستاخیز در برخی از روزنامه‌ها و مجلات رخ دهد.[3]


نخستین نشانه‌های بازنمایی دیکتاتوری با کمک ابزار نرم (در اینجا تاسیس حزب واحده رستاخیز) را در جایی می‌توان دید که محمدرضا پهلوی در سخنرانی خود پیوستن به این حزب را "اجباری" اعلام کرد و گفت کسی که وارد این حزب سیاسی جدید نشود ایرانی نیست، وطن ندارد و فعالیت‌هایش غیرقانونی است و بر اساس قانون می‌توان او را مجازات کرد.[4] بالاتر اینکه او اعلام کرد "این خائنان یا باید به زندان بروند و یا اینکه همین فردا کشور را ترک کنند."[5]


**دموکراسی هدایت‌شده یا خفقان سیاسی***


حزب رستاخیز طی سال‌های 1354 1357 کوشید رسماً همه نخبگان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همه انجمن‌های قانونی را در دولت ادغام کند.[6] بدین صورت یکی از کارکردهای اصلی حزب که همان اعمال قدرت و نفوذ در رخدادهای سیاسی بویژه انتخابات فرمایشی بود، دست‌یافتنی می‌شد. برای مثال در انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی و نیز دوره هفتم مجلس سنا فقط کسانی می‌توانستند داوطلب نمایندگی شوند که در حزب رستاخیز عضویت داشته باشند.[7] بدین ترتیب مردم فقط در انتخاب نمایندگان حزب رستاخیز آزاد بودند.[8]


این شرایط به گونه‌ای پیش می‌رفت که "داریوش همایون" عضو هیأت اجرایی و دفتر سیاسی حزب، به ضرورت کارکرد مجلس در ساخت نظام تک‌حزبی اشاره می‌کند و اینکه چگونه مجلس یکدست رستاخیزی درون مجموعه حزب عمل می‌کند. او در این باره عقیده دارد «آنچه این مجلس را از گذشتگانش جدا می‌کند، گذشته از شرایط انتخاب نمایندگان آن در شورا و سنا، آن است که این مجلس باید در درون حزب رستاخیز کار کند[9]


این تحلیل‌ها به قدری دیکتاتورمآبانه است که گزارشگر سفارت امریکا در تهران پس از برگزاری انتخابات، در گزارش محرمانه‌ای درباره استفاده از قدرت سرکوب نرم با کمک حزب رستاخیز در جامعه و کاریرد آن می‌نویسد: «در این زمینه، حزب رستاخیز ملت ایران را می‌توان قدمی دیگر به سوی افزایش تسلط بر این جامعه دانست. اخراج روزنامه‌نگاران دارای سوابق مشکوک، تعطیل اجباری روزنامه‌ها و مجلات کوچک، اتخاذ سیاست خشن نسبت به ناآرامـی‌های سـابقه‌دار دانشجویی همگی نمودار اتخاذ سیاست تندتر در مورد آنها که فعالیت در فضای سیاسی فعلی ایران را نمی پذیرند، می‌باشد.»[10]


*** رستاخیز و ساواک؛ ابزار دوگانه دیکتاتوری ***



از آنجا که حزب رستاخیز با هدف تحقق انقلاب سفید در تمامی ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ورود پیدا می‌کرد، دسترسی به این ساختارها نیازمند فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی بسیار بالایی بود. به همین منظور بسیاری از کارکنان و مأموران رسمی و غیررسمی ساواک در بخش‌های مختلف مدیریتی و اجرایی به کار گمارده شده بودند.[11]



از این طریق نظارت و کنترل ساواک به حزب و اعضا و فعالیت آن در زمان عضویت افراد جدید و موافقت با انتصابات درونی حزب و نظارت و کنترل بر فعالیت‌های حزب و اظهار نظر و توصیه درباره مسائل مختلف حزبی انجام داده می‌شد.[12]



درمقابل بلافاصله پس از تأسیس حزب رستاخیز، هنگامی که روند ثبت‌نام اعضای آن در اقصی نقاط کشور آغاز شد، ساواک به عنوان بازویی قدرتمند و غالباً رعب‌انگیز، در گرایش دادن مردم به عضویت در حزب جدید نقش قابل توجهی ایفا کرد. بر این اساس بسیاری از مردم صرفاً از ترس ساواک عضویت در حزب رستاخیز را پذیرفتند.[13]



برای ارتباط تنگاتنگ حزب و ساواک حلقه وصل منسجم‌تری نیاز بود تا این ابزارهای دوگانه سرکوب سرد و نرم به مثابه قیچی دیکتاتوری رژیم در مقابل مخالفان کارآمدی خود را نشان دهند. بدین دلیل بود که پس از تشکیل حزب رستاخیز، تشکیلاتی به نام "سازمان حفاظت و تحقیق" در آن ایجاد شد که تأسیس و سازماندهی آن به حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی، محول شد و شعبه‌های مختلف آن که اجرای آن به عهده ساواک بود، در سراسر کشور بوجود آمد.[14]



این همراهی و همکاری متقابل به جایی رسید که در مقابله با هر صدای مخالفی که علیه رژیم پهلوی بلند می‌شد، گروه‌هایی همچون کمیته مخفی انتقام ساواک و سپاه مقاومت حزب رستاخیز که گروه‌های شبه‌نظامی بودند به رهبران مخالف حمله می‌بردند، آن‌ها را تهدید می‌کردند وخانه‌شان را بمبگذاری می‌کردند.[15]


*** فعالیت‌های "ضد مردمی" حزب رستاخیز ***


حزب رستاخیز که ماهیتش حفظ و حراست از تمامیت رژیم و جایگاه محمدرضا پهلوی بود هر چه به روزهای پر تنش و بحران‌های سیاسی نزدیک‌تر می‌شد کارایی ضد مردمی‌اش بیشتر نمایان‌ می‌شد. همزمان با آخرین روز کنگره فوق‌العاده حزب رستاخیز در 17 دی ماه 1356، متعاقب مقاله توهین‌آمیزی که در 17 دی علیه امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات درج شد، شهرهای مختلف ایران شاهد اعتراض‌های گسترده و ناآرامی‌هایی علیه رژیم پهلوی بود. 



گردانندگان حزب رستاخیز هم بیکار ننشستند و با برپایی میتینگ‌ها و تظاهرات در شهرهای ناآرام در ایفای رسالت حزبی خود از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. شهر قم طی روزهای 23 و 25 دی ماه ابتدا شاهد اجتماع و سپس تظاهرات حزب رستاخیز بود. علاوه بر این محمدرضا پهلوی نیز طی مصاحبه‌ای در 25 دی ماه، حزب رستاخیز را به گسترش فعالیت و مقابله جدی با مخالفان فراخواند. پس از آن در 27 دی حزب رستاخیز میتینگی با حضور 50 هزار نفر در تبریز برگزار کرد. همین تشکیلات در 28 دی مبادرت به برپایی اجتماعی در آبادان و خرمشهر کرد.[16]


کارآمدی حزب رستاخیز در جهت تمامیت‌خواهی  پهلوی آن‌چنان به مذاق سردمداران رژیم خوش آمده بود که مجلس شورای ملی در سال 1357 بودجه دو میلیارد و سی و شش میلیون ریالی را برای حزب در نظر گرفت[17] و دولت را مکلف به پرداخت این بودجه برای هزینه‌های جاری حزب کرد.


با اوج‌گیری مخالفت‌ها در اواخر سال 1356 ، این دخل و خرج سنگین برای حزب حکایت از آن دارد که در سال 1357 مسئولان امر حساب ویژه‌ای بر روی حزب رستاخیز برای سرکوب مخالفان باز کردند. به همین جهت بود که روزنامه رستاخیز در 18 فروردین 1357 با اعلام اینکه اعضای نیروی پایداری آمادگی خود را برای مقابله با عوامل استعمار اعلام نمودند، برای مخالفان نظام پهلویستی که به باور سردمداران حزب رستاخیز عوامل استعمار به شمار می‌آیند، خط و نشان می‌کشد.


بدین ترتیب "حزب رستاخیز ملت ایران" به عنوان ابزار سرکوب نرم یا سرکوب ساختاری چنان در تثبیت و توسعه دیکتاتوری رژیم پهلوی نقش قابل‌توجهی ایفا کرد که محمدرضا پهلوی پس از تأسیس حزب رستاخیز اساساً کمتر به حرف و سخن دولتمردان و کارگزاران ارشد نظام توجه می‌کرد تا چه رسد به مردم.[18]



پی‌نوشت‌ها:

1- حمید شایسته پور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص132

2- همان، ص 133

3- مظفر شاهدی، حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، جلد اول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 151

4- حمید شایسته‌پور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ص 133

5- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، تهران: نشر نی ، ص 542

6-حمید شایسته‌پور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ص 134

 -7مظفر شاهدی، حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، جلد دوم ، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی،ص 30

8- جان فوران، مقاومت شکننده، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا ، ص468

9- صفاءالدین تبرائیان، وزیر خاکستری، تهران:موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران، ص 442

 -10اسناد لانه جاسوسی، جلد اول ص 282

 -11مظفر شاهدی،حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، جلد اول، ص277

 -12علی‌اصغر شهاب، حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص 124

 -13مظفر شاهدی،حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، جلد دوم، ص 276

14- همان، ص 278

15- جان فوران، مقاومت شکننده، ص 579

16- صفاءالدین تبرائیان، وزیر خاکستری، صص 449 -450

 -17مظفر شاهدی، حزب رستاخیزاشتباه بزرگ، جلد اول، ص 272

18- صفاءالدین تبرائیان، وزیر خاکستری، ص 442

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات