کد خبر: ۶۶۷۲
مشروح کامل نشست «بازخوانی علل داخلی و خارجی کودتای سوم اسفند 1299»
نشست «بازخوانی علل داخلی و خارجی کودتای سوم اسفند 1299» با حضور استاد خسرو معتضد محقق و نویسنده و دکتر علیرضا ذاکر اصفهانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دکتر محمدمهدی اسماعیلی معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و گروهی از محققین این مرکز در پژوهشکده مطالعات انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به بهانه صدمین سال کودتای سیاه سوم اسفند 1299، نشست «بازخوانی علل داخلی و خارجی کودتای سوم اسفند 1299» با حضور استاد خسرو معتضد محقق و نویسنده و دکتر علیرضا ذاکر اصفهانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دکتر محمدمهدی اسماعیلی معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و گروهی از محققین این مرکز در پژوهشکده مطالعات انقلاب اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر مهدی اسماعیلی معاونت پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رئیس پژوهشکده مطالعات انقلاب اسلامی عنوان کرد: استاد خسرو معتضد یکی از پژوهشگران برجسته تاریخ معاصر کشور ما هستند. از خدمات خوب ایشان به تاریخ میتوان «عمومی» کردن تاریخ را نام برد که توانستند با بیان گرم و شیوای خود این خدمت بزرگ را به علم تاریخ انجام دهند. چراکه ممکن است حوزه تاریخ برای بسیاری از مردم جذابیت چندانی نداشته باشد اما شیوه ارائه بحث و تسلط علمی ایشان به مباحث به این حوزه جذابیت خاصی را برای مخاطبین به ارمغان آورده است.
معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی افزود: دکتر علیرضا ذاکر اصفهانی نیز از شخصیتهای علمی سیاسی اجرائی کشور هستند که حوزه اصلی تحقیقات ایشان دوره پهلوی اول است و به صورت تخصصی در آن دوره کار کردهاند و کتب ارزشمند ایشان جزو منابع مهم در شناخت دوره پهلوی اول است. ایشان به شکل عمیق به موضوعات و مسائل تاریخی میپردازند.
سپس خسرو معتضد درباره کودتای سوم اسفند 1299 شروع به صحبت کرد. وی در رابطه با نقش عوامل خارجی در کودتای سوم اسفند عنوان کرد: در رابطه با کودتای سوم اسفند 1299 صحبتهای زیادی شده است و هنگامی که صد سال از یک واقعه تاریخی میگذرد به مناسبت صدمین سال یک ملزوماتی انجام میگیرد. به همین منظور اگر نگاهی به نقشه جغرافیایی قرن 19 بیندازیم میبینیم در دنیا تنها چند کشور بزرگ وجود داشته است. بریتانیای کبیر، کانادا، نیوزلند، آفریقا، انگلستان و ... که با گذشت زمان این مرز و بومها تجزیه شده و به کشورهای متعددی تبدیل شده است.

معتضد ادامه داد: در جنگهایی که در ایران رخ میداد با توجه به اینکه ما از نظر نظامی و جنگی تجهیزاتی نداشتیم اما اتفاق عجیبی پدید میآمد. همانطور که ژنرال استیپ وارن نویسنده معاصر امریکایی، که کتابی تحت عنوان «ایران فنا ناپذیر» نوشته است، میگوید: کویرها و دشتها و کوهها، ایران را نجات میداد. به شکلی که هر ارتشی در زمان صفویه به سمت اصفهان میآمد در راه میماند. در کازرون، پرتقالیها متوقف شدند، انگلیسیها در جنگ اول هنگام گذر از بلوچستان، دچار مشکلات زیادی شدند. انگلیسیها چند وحشت در ایران داشتند: یکی رسیدن نیروهای سرخ به خلیجفارس بود که تمام منافع انگلستان را در خود داشت. دوم مردم هندوستان که نفرت زیادی از انگلیسیها دارند و سوم نفت ایران بود و این منبع پراهمیتی برای انگلیسیها بود که همواره به دنبال دستیابی به آن بودند.
این تاریخنگار ادامه داد: به همین خاطر انگلیسیها برای در دست گرفتن وضعیت تحت سلطه خود تصمیم به کودتا میگیرند. حالا چه کسی باید کودتا کند؟ آقای سیدضیاءالدین طباطبایی! چرا که وی دلال کودتا بود. سیدضیاءالدین در قرارداد 1919 با انگلیسیها نقش عاقد را داشت. او بر این عقیده بود که ما باید با انگستان پیوند دوستی ببنیدم. سیدضیاء برای اجرای کودتا به دیدار سپهسالار تنکابنی میرود اما او قبول نمیکند در کودتا شرکت کند. بعد از آن سیدضیاء نزد اماناللهمیرزا جانآبادی افسر تحصیل کرده سواره نظام قزاق در روسیه میرود که او هم قبول نمیکند. بعد نزد امیر موثق نخجوان میرود که از دوستان رضاخان هم بود او هم قبول نمیکند و در آخر میگویند باید سراغ شخص دیگری رفت و آن شخصی به نام رضاخان میرپنج است که از 12 سالگی وارد قشون شده، و فردی بیچاره و فقیر است.

معتضد ادامه داد: در آن هنگام ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی به ایران میآید. او جلساتی در گراند هتل قزوین با رضاخان برگزار کرد. به رضاخان گفتند به تهران برو و سلطنت را نجات بده و نکته عجیب اینکه سه روز قبل از کودتا رضاخان از مهرآباد به قصری در فرحآباد نزد احمد شاه میرود و به او میگوید هیچ خطری متوجه شما نیست و ما میآیم و تهران را میگیریم. به این یک عملیات «آلترناتیو» میگویند.
وی ادامه داد: رضاشاه وقتی به دربار آمده بود با شاهی (احمدشاه) مواجه شد که مدام میگفت میخواهم ایران را ترک کنم. در واقع تاج بر زمین افتاده بود و رضاشاه آن را برداشت. در حقیقت این کودتا یک کودتای مسلحتی و شوخی بود و خود احمدشاه هم از این کودتا راضی بود.
سپس دکتر علیرضا ذاکر اصفهانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به بررسی عوامل داخلی و زمینه ساز کودتای سوم اسفند پرداخت و گفت: برای تحقق یک کودتا باید همه شرایط در کنار هم قرار بگیرد. یعنی عوامل داخلی و خارجی باید فراهم باشد. همچنین ما برای بررسی کودتای سوم اسفند 1299 نباید به وقایع همان مقطع اکتفاء کنیم چراکه زمینههای این کودتا را باید از انقلاب مشروطه در نظر گرفت و باید این کودتا را از ناکامی انقلاب مشروطه دنبال کرد. در این بازه چه عوامل داخلی و چه عوامل خارجی زمینه شکلگیری این کودتا را آماده کردند. بنابراین ما باید ابتدا دوره قاجار و وضعیت داخلی و خارجی و سیاستخارجی این دوره را مورد بررسی قرار دهیم.
وی گفت: وضعیت ساختار داخلی ایران در دوران قاجار یک وضعیت استبدادی، دیوان سالاری، فقر گسترده، سیاستخارجی بیبرنامه و اقتصاد متلاشی بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: در نهضت مشروطه یک ایدئولوژی مبهم شکل گرفت که در آنجا بیشتر بحث از یک عدالتخانه و مبارزه با استبداد بود. و نهایتا مشروطه به ناکامی گرایش پیدا کرد. از این دوره کم کم روشنفکران بر آن شدند اندیشه تجدد و سازوکارهای نوسازی ایران را به مرحله اجرا بگذارند.
ذاکر اصفهانی ادامه داد: در کودتای سوم اسفند 1299 تنها عوامل خارجی و انگلیس دخیل نبودند که به راحتی بیایند و کودتا کنند بلکه عوامل داخلی بسترساز آن بود و اینها زمینه را فراهم کرده بودند که ما برای فرار از این شرایط چه کاری باید انجام بدهیم تا از این مشکلات بیرون بیاییم. و راهکار را در ایجاد یک حکومت مقتدر، تشکیل دولت وحدت ملی، استقلال و حاکمیت ملی ایران جستجو کردند.

این استاد دانشگاه افزود: این اقدام بر پایه دو مولفه شکل میگیرد؛ یکی مولفه ناسیونالیسم است که در دوران رضاشاه ناسیونالیسم باستانگرایی و آریاییگرایی اوج میگیرد. مولفه دوم تجدد است که به معنای فردیت مستقل و عقلانیت غربی و اندیشه ترقی است.
وی یادآور شد: جالب این که جریان روشنفکری تا مشروطیت به دنبال تلفیق دین در اندیشه روشنفکری بود اما با ناکام ماندن مشروطه تصمیم گرفت اسلام را از این اندیشه روشنفکری حذف کند و صرفاً موضوع تجدد به همراه موضوع باستانستایی را مطرح کند. لازم به ذکر است که در بحث تجدد دمکراسی هم حذف میشود و این تحول از بالا به پایین اتفاق میافتد و این را لازمه زمانه میدانند و لازمه موفقیت خود را فرد مقتدری که بتواند یک دولت ملی مرکزی و مقتدر و با ثبات ایجاد کند؛ ولو به زور که در پرتو آن بتوانند از این مشکلات رهایی یابند. روشنفکران اینها را در قالب رساله و گفتمان نوشته و اینگونه برای قدرتگیری رضاخان زمینهسازی کردند. بدین ترتیب، عامل داخلی و بسترساز این کودتا را میتوان جریان روشنفکری دانست.