بازخوانی قیام 15 خرداد 1342
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ عصر عاشورای 1342 جمعيت در مدرسه فيضيه و اطراف آن بهمنظور گوشدادن به سخنان رهبر خود موج ميزد. ساعت چهار بعدازظهر عاشورا، امام خمینی بهسوي مدرسه فيضيه رهسپار گرديد تا سخنان تاريخي خود را در اجتماع گروه كثيري از مردم قم، روحانيان و هيئتهاي عزادار كه از نقاط ديگر به قم آمده بودند، ايراد و تكليف را ادا نمايد. امامخميني از منزل خارج شده و در ميان انبوه مردم از درِ خانه تا مدرسهي فيضيه با احساسات مردم روبهرو شد. فضاي غمانگيز عصر عاشورا، که يادآور شهادت امام حسين(ع) و يارانش بود، نيز فضاي روحي و ذهني لازم را براي سخنراني سلاله پاک آن حضرت در مقابل يزيد زمان آماده و مهيا کرده بود.
در عين حال مردم خود را آماده کرده بودند در صورت حمله نيروهاي امنيتي شاه به مقابله برخيزند. امامخميني در سخنراني روز عاشوراي 1342ش با ترسيم اوضاع سياسي و فرهنگي ايران منشور آينده انقلاب اسلامي را طراحي و تدوين نمود و در بخشي از بيانات خويش فرمود:
«... الآن عصر عاشوراست؛ گاهي كه وقايع روز عاشورا را از نظر ميگذرانم اين سؤال برايم پيش ميآيد كه اگر بنياميه و دستگاه يزيدبنمعاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشيانه و خلاف انساني چه بود كه در روز عاشورا با زنهاي بيپناه و اطفال بيگناه مرتكب شدند؟ نظرم اين است آنها با اساس سروكار داشتند، بنيهاشم را نميخواستند، نميخواستند شجرهي طيبه باشد. همين فكر در ايران وجود داشت، اينها با بچههاي شانزده، هفده ساله چه كار داشتند؟ اين فكر پيش ميآيد كه با اساس مخالفاند، اينها نميخواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نميخواهد در اين مملكت دانشمند باشد، قرآن باشد، علماي دين باشند، احكام اسلام باشد. قرآن سدّ راه است بايد شكسته شود، روحانيت سدّ راه است بايد شكسته شود، مدرسهي فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشتبام بيفتند، براي اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد».
و در ادامه با صراحت و ناراحتي که ناشي از ظلم و بيداد شاه بود، فرمود:
«... اي آقاي شاه، اي جناب شاه! من به تو نصيحت ميكنم دست بردار از اين كارها. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي همه شكر كنند. سه مملكت اجنبي به ما حمله كردند؛ شوروي، انگلستان و آمريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود، لكن خدا ميداند كه مردم شاد بودند براي اينكه پهلوي رفت، من نميخواهم تو اينطور باشي...».
سپس با اشاره به سخنان توهينآميز شاه نسبت به مراجع تقليد و روحانيت در روز ششم خرداد 1342 در كرمان، او را مورد خطاب قرار داده و گفت:
«... آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام، حيوان نجس هستند؟ اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها را ميبوسد، دست حيوان نجس را ميبوسند؟ خدا کند که مرادت از مرتجعين سياه كه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احتراز کند، مرادت علما نباشند و الّا تکليف ما مشکل ميشود و تکليف تو مشکل ميشود. نميتواني زندگي کني، ملت نميگذارد زندگي کني. نکن اين کار را، نصيحت مرا بشنو. آقا نکن اينطور، بشنو از روحانيون؛ اينها صلاح ملت را ميخواهند، اينها صلاح مملکت را ميخواهند. ما مرتجع هستيم؟ احکام اسلام ارتجاع است؟ آن هم ارتجاع سياه است؟ تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست کردي؟ والله اسرائيل به درد تو نميخورد، قرآن به درد تو ميخورد...».
امام در ادامه، لحن بيان خويش را تندتر نموده و با فرياد به شاه فرمود:
«... آقاي شاه! جناب شاه! بدبخت! بيچاره، چهل و پنج سال از عمرت ميگذرد. يک کمي تأمل کن. يک کمي تدبّر کن. يک قدري عواقب امور را ملاحظه کن. کمي عبرت بگير. عبرت از پدرت بگير...».
واکنش رژیم به سخنرانی امام
بعد از اين سخنراني راه هرگونه مذاکره و يا گفتگوي مسالمتآميز با دربار بسته شد و اسدالله علم دستور داد مراسم مذهبي و سوگواري را در شهرهاي قم و تهران مورد تهاجم قرار دهند. طي روزهاي 13 و 14 خرداد 1342 تعداد زيادي از وعاظ و روحانيون را دستگير کردند. بهدنبال دستگيرشدن اين افراد دامنه اعتراض و تظاهرات گسترش بيشتري يافت. بالاخص در تهران، دانشجويان دانشگاه تهران به صف معارضان پيوسته و در مخالفت با دولت علم و رژيم پهلوي همصدا شدند. بدينترتيب طي روز چهاردهم خرداد، که مصادف با 11 محرم 1383 ق بود، در شهر تهران تظاهراًت قابل توجهي از اقشار مختلف برپا شد و شعارهايي به طرفداري از امام خميني و موضع وي در قبال دولت عَلَم از سوي راهپيمايان سر داده شد. اسدالله علم، نخستوزير احساس کرد که جهت جلوگيري از گسترش تظاهرات تنها يک راهحل وجود دارد و آن هم دستگيري رهبر مخالفان است. شاه نيز كه بهتازگي از سخنان امامخميني آگاه شده بود، بهشدت عصباني و وحشتزده شده و بلافاصله دستور دستگيري ايشان را صادر کرد.
به همين دليل، نيروهاي امنيتي به تلافي مخالفت امام در مقابل اقدامات ضدديني شاه در ساعت چهار صبح دوازدهم محرم 1383ق / پانزده خرداد 1342 با کمک نيروهاي کماندو وارد قم شدند و به منزل رهبر انقلاب يورش برده و ايشان را دستگير و در تهران ـ پادگان عشرتآباد- زنداني کردند.
واکنش اقشار مختلف به دستگیری امام
خبر دستگيري و حبس رهبر قيام بيدرنگ در شهر مقدس قم و سپس در ساير شهرها پخش شد و مردم مسلمان شهر قم پس از اجتماع در برابر منزل ايشان، با غم و اندوه فراوان به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) حرکت کرده و از طريق بلندگو اقدام به شعار دادن کردند. درگيريهاي گسترده بهتدريج از ساعت ده صبح در تهران و قم آغاز شد و كشتار در خيابانهاي اطرافِ صحن مطهر حضرت معصومه(س) تا ساعت پنج بعد از ظهر ادامه يافت.
تعداد زيادي از مردم بازداشت و بعضي از آنها پس از مدتي مرخص و عدهاي نيز به حبسهاي طولانيمدت محكوم شد و در قم حكومت نظامي برقرار گرديد. دستگيري و آزادي امام تا نيمه دوم فروردين 1343 ادامه يافت و طي اين ده ماه، ايران دستخوش رويدادهاي فراواني بود. رژيم با وجود امكانات تبليغاتي وسيع و بهرغم مصرف ميليونها تومان در كشورهاي خارجي و سانسور شديد مطبوعات داخلي، نتوانست بر ارادهي مردم مسلمان ايران فائق آيد و دستگيري علما، روحانيون و ديگر قشرهاي ملت نتيجهاي نبخشيد. همچنين گروهي از مراجع و علماي حوزهي علميهي قم در منزل آيتالله العظميگلپايگاني اجتماع کرده، بيانيهاي در تقبيح توقيف امام صادر کرده و خواستار آزادي فوري ايشان شدند؛ و در اين راستا مسلمانان ايران را به مبارزه و استقامت عليه رژيم پليسي شاه دعوت کردند.
بهدنبال درخواست علما، مردم روستاهاي قم کار خود را تعطيل کرده، وارد شهر شدند و پس از تجمع در صحن حضرت معصومه(س) درحاليکه پيشاپيش آنها زنان درحال حرکت بودند، به راهپيمايي پرداختند، ولي هنوز لحظاتي از شروع راهپيمايي نگذشته بود که با يورش دژخيمان شاه روبهرو شدند و گروهي از زنان و مردان مبارز قم به شهادت رسيدند و خون پاک آنها سنگفرشهاي خيابانهاي قم را رنگين کرد. همچنين به دنبال خبر دستگيري و زندانيکردن امام، مردم سراسر ايران بهويژه تهران با تعطيلي محل کسب و کار خود به راهپيمايي و تظاهرات پرداختند. سيل خروشان جمعيتِ تهران در خيابانها فرياد «يا مرگ يا خميني» را سر دادند. مردم تهران که قصد مسلحشدن را داشتند، به ادارهي تسليحات ارتش و پايگاههاي پليس، ميدان ارک و کاخ شاه يورش بردند، اما مأموران نظامي و محافظ اين مکانها با بيرحمي مردم را به رگبار گلوله بستند و عدهي زيادي از آنان را به خاکوخون کشيدند. سيل خروشان مردم و دهقانان کفنپوش ورامين بهدنبال حبس رهبر قيام بهسوي تهران حرکت کردند. مأموران رژيم شاه به محض اطلاع از چنين اقدامي به طرف ورامين حرکت کردند و در بين راه و در سرپل باقرآباد راه را بر روي مردم بسته و با شليک گلوله مردم خشمگين را به طرز فجيعي به قتل رساندند و لکهي ننگ ديگري بر دامن خود افزودند.
گسترش قیام
همزمان با قيام مردم تهران، قم و ورامين، بسياري از مراجع، علما و مردم شهرهاي ايران، از جمله: شيراز، مشهد و... نيز بهپاخاسته و با تعطيل عمومي و شرکت در تظاهرات خياباني و برپايي مراسم يادبود، با مردم تهران، ورامين و قم احساس همدردي کرده و با هجرت به تهران و تجمع در آن شهر خواستار آزادي امام شدند و پس از اطمينان از نرسيدن آسيب به معظمله از سوي رژيم شاه، تهران را ترک کردند. هيئتهاي مؤتلفهي اسلامي نيز چند روز پس از حادثهي پانزده خرداد اعلاميهاي با نام «مسلمانان متحد» منتشر کرد و مردم را به اعتصاب عمومي در روز سهشنبه، 21 خرداد فراخواند که مورد استقبال مردم تهران قرار گرفت. بعد از کشتار پانزده خرداد موج دستگيريها و تبعيدها در سراسر کشور آغاز شد و ياران امام يکي پس از ديگري روانهي حبس يا تبعيدگاه شدند و جوانمرداني چون طيب حاج رضايي و حاج اسماعيل رضايي اعدام شدند. تلاش رژيم براي سازش با امام در زندان نتيجهاي دربرنداشت و فشار افکار عمومي و اعتراض علما و مردم داخل و خارج از کشور، شاه را وادار نمود تا ابتدا دوست نزديک خويش اسدالله علم را در 17/ 12/ 1342 از مقام نخستوزيري عزل و بهجاي وي حسنعلي منصور را جانشين کند. سپس بعد از يک مانور تبليغاتي امام خمینی را در 18 / 1/ 1343 از زندان آزاد و به قم منتقل نمايد.
منبع؛ تاكتیكهای مبارزاتی امام خمینی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.