تطهیرناشدنی

انتخابات؛ جایگزینی اراده شاه به جای اراده ملی

انتخاب نمایندگان مطیع در رژیم پهلوی از برنامه‌های رضاخان و محمدرضا پهلوی برای تحکیم پایه‌های دیکتاتوری بود. به باور تقی‌زاده «در حقیقت رضاشاه تصمیم گرفته بود که یک نفر هم از اشخاصی که مطیع او نباشند، انتخاب نشود.» هندرسن نیز معتقد است در دوران پهلوی لیست نامزدهای انتخاباتی براساس منافع دولت جابجا می‌شد. از نظر «مارک جی گازیوروسکی» شاه به موازات تحكیم كنترل خویش بر حكومت، انتخابات مجلس را به صورت مستقیم تحت اختیار خود گرفت تا مطمئن شود كه مجلس به شخص وی وفادار خواهد بود. فردوست نیز در خاطرات خود به دستور شاه برای تشکیل کمیسیون سه نفره جهت انتخاب نمایندگان مطیع اعتراف می‌کند. بنابراین به گواه تاریخ در رژیم پهلوی «قدرت ناشی از اراده‌ شخص شاه» جایگزین «قدرت ناشی از اراده‌ ملی» گردید.
سه‌شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۷

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انتخابات در رژیم پهلوی موضوعی بود که همواره به صورت نمایشی و در راستای تثبیت دیکتاتوری انجام می‌شد. براساس مشاهدات هندرسن سفیر آمریکا در ایران در دوران پهلوی، لیست نامزدهای انتخاباتی براساس منافع دولت جابجا می‌شد. بدین ترتیب «قدرت ناشی از اراده‌ شخص شاه» جایگزین «قدرت ناشی از اراده‌ ملی» گردید.


انتخابات فرمایشی در دوره رضاخان

بر اساس اسناد، رضاخان از همان ابتدای مطرح شدن در عرصه سیاسی کشور، سعی کرد با تهدید و تطمیع، افراد مورد نظر خود را به قدرت برساند؛ به عنوان نمونه در نامه‌ای در تاریخ 3 /4 / 1302 به وزیر جنگ درباره انتخابات با لحن تهدید آمیزی می‌نویسد: «ایالات جلیله فارس، شخصا کشف فرمایید مقتضی است در عوض ضیاءالواعظین و ضیاءالادبا (نماینده‌های دوره 4 و 5 مجلس شورای ملی) اقدام فرمایید حاجی آقا و سلطان‌العلما رئیس معرف (حاج سیدمحمد سلطانی) انتخاب شوند والا خاتمه خوشی ندارد.» افراد مذکور با وجود خاتمه یافتن انتخابات با تهدید رضاخان به مجلس پنجم شورای ملی راه یافتند.[1]

به باور تقی‌زاده «در حقیقت رضاشاه تصمیم گرفته بود که یک نفر هم از اشخاصی که مطیع او نباشند، انتخاب نشود» از این‌رو معتقد است: «وقتی که دوره آن مجلس (مجلس ششم) به اتمام رسید و اعلان انتخابات جدید کردند، مداخلات دربار از حد تجاوز کرد.»[2]

بنابر اسناد روش تعیین نامزدهای نمایندگان مجلس شورای ملی به این ترتیب بود که نخست از فرماندار پرسش می‌شد شخص مورد قبول مردم در حوزه فرمانداری کیست؟ سپس از فرمانده لشکر یا سازمان‌های نظامی مستقر در محل و نیز شهربانی حوزه یادشده برای معرفی افراد موجه و معتقد نظرخواهی می‌کرد. آنگاه گزارشات به صورت محرمانه و مجزا از یکدیگر به دربار می‌رسید؛ سپس رضاشاه برمبنای آن فرمان تنظیم لیست نمایندگان مورد اعتماد را محرمانه به وزارت کشور ابلاغ می‌کرد. براساس این فهرست، نمایندگان مجلس شورای ملی انتخاب می‌گردیدند و بر کرسی‌های مجلس تکیه می‌زدند.[3]

چنانچه در تلگرافی از رئیس دفتر شاهنشاهی خطاب به ریاست وزرا آمده است: راجع به انتخاب یک نفر نماینده سقز نظر فرمانده لشکر کردستان این است که علی اشرف وزیری و افتخار ناهید که هر دو ملاک هستند صلاحیت انتخاب شدن را دارند؛ مقرر فرمودند یکی از این دو نفر برای سقز در نظر گرفته؛ دستور فرمایید در انتخاب او مساعدت شود.[4]

حتی مبلغی نیز به صورت پنهانی به وزیر دربار می‌دادند و شرط معین را هم که رأی دادن به هر لایحه‌ای که از طرف دولت بیاید به مجلس بدون اعتراض قبول می‌کردند؛ در این صورت نام آنها وارد لیست می‌شد و مشخص می‌کردند که از چه محلی انتخاب شوند و آن فهرست به دست نظمیه مرکز داده می‌شد[5]

از همین‌رو در دوره رضاشاه مجلس تماما از وکلای مطیع و هوادار سردار سپه انباشته شد، لذا تجربه بیست‌ساله مشارکت سیاسی و فعالیت‌های پارلمانی مبتنی بر مشروطیت علنا به بن‌بست رسید.


انتخاب نمایندگان سرسپرده در دوره پهلوی دوم

در زمان سلطنت محمدرضاشاه به خصوص پس از كودتای 28 مرداد مداخله دولت در انتخابات ادامه یافت. در واقع موفقیت كودتای 28 مرداد 1332 ، حوزه‌ اقتدار و قدرت سیاسی جامعه و مردم را در هم پیچید. این روند با تغییراتی كه در متمم قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان در سال‌های 1328، 1336 و 1346 پیاده شد، شدت گرفت و موقعیت نهاد سلطنت را تقویت كرد.

«مارک جی گازیورروسکی» استاد علوم سیاسی دانشگاه لوئیزیانای آمریکا نیز انتخابات مجلس را پس از کودتای 1953، زیر سلطه نیروهای امنیتی می‌داند. از نظر وی، شاه به موازات تحكیم كنترل خویش بر حكومت، انتخابات مجلس را به صورت مستقیم تحت اختیار خود گرفت تا مطمئن شود كه مجلس به شخص وی وفادار خواهد بود.


جهانگیر تفضلی، از نمایندگان مجلس شورای ملی درباره مداحله آشکار محمدرضا پهلوی در روند انتخابات می‌گوید: «در دوران حکومت سپهبد زاهدی و دولت کودتای 1332، شاه به من فرمود: شما باید از گناباد وکیل بشوید. اما عرض کردم: اگر اجازه بدهید، از بیرجند وکیل بشوم، بهتر است. شاه فرمود: بسیار خوب، به اسدالله علم بگو که مقدمات کار شما را برای بیرجند فراهم آورد. این کار شد و من هم نامزد وکالت مردم بیرجند شدم». بنابر خاطرات تفضلی «از سوی دیگر، اسدالله علم، شوهر خواهر خود را برای وکالت از زابل آماده کرده بود. اما هفته‌ای از این عمل نگذشت که مخالفت‌های بسیاری از سوی مردم زابل صورت گرفت و نتیجه آن شد که با نفوذ وسیع اسدالله علم، شوهر خواهر او به مردم بیرجند تحمیل شد و من هم به مردم زابل، این کار، با اجازه شاه صورت گرفت.» بنابراین «در عمل، من نماینده شهری شدم که نه آن را دیده بودم و نه هیچ یک از مردم یا افراد صاحب نفوذ آن را می شناختم.»[6]

هندرسن سفیر امریکا در تهران نیز با اشاره به یک‌دست کردن اسامی نامزدها بر اساس منافع دولت می‌گوید: «علاء وزیر دربار، اظهار داشت چند هفته پیش، اسدالله علم، رئیس املاک سلطنتی، به او گفته است به دستور شاه صورت اسامی‌عده‌ای را برای نامزدی نمایندگی مجلس تهیه کرده، شاه لیست مزبور را با اسامی ‌نامزدهای نمایندگی از سوی زاهدی تطبیق داده و پس از یک‌دست کردن اسامی ‌نامزدها، چند تن از نامزدها را جابه‌جا کرده است.»


عالیخانی، از دوستان نزدیک علم، تلاش مقامات رژیم برای انتخاب «نمایندگان سرسپرده به شاه» را این‌گونه بیان می‌کند: «...دولت بعدی را حسین علا در (19 فروردین 1334 برابر با 9 آوریل 1955) تشکیل داد و به دستور شاه علم را به وزارت کشور منصوب کرد. انتخابات دوره‌ پیشین مجلس را زاهدی مطابق میل خود انجام داده بود و این بار شخص مورد اعتماد شاه در وزارت کشور می‌بایست ترتیبی بدهد که نمایندگان سرسپرده به شاه از صندوق انتخابات بیرون بیایند.»[7]

فردوست در مورد چگونگی بیرون آوردن اسامی نمایندگان مطیع شاه از صندوق انتخابات می‌گوید: «در زمان نخست‌وزیریاسدالله علم، محمدرضاشاه دستور داد که با علم ومنصور یک کمیسیون سه‌نفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم... هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا می‌آمد... منصور اسامی افراد مورد نظر را می‌خواند و علم هر کدام را می‌خواست تأیید می‌کرد و آنها سر از صندوق آرا درمی‌آوردند.»[8]

ساواک نیز در گزارشی به تاریخ 1 آذر 1345، از قول فردی به نام سبزواری، که رئیس دبیرخانه حزب ایران نوین بوده نوشته است: «... قرار است کلیه فرمانداران که عضو حزب ایران نوین نیستند و با حزب نظر موافقی ندارند، تغییر یابند و به جای آنان، افرادی انتخاب شوند که کاندیدای مورد نظر حزب را از صندوق انتخابات خارج سازند...»

اسدالله علم نیز در مورد فرمایشی بودن انتخابات می‌گوید: «مطلبی نخست‌وزیر (هویدا) در کیش به من می‌گفت که خیلی جالب بود و عنوان رشوه، را دارد، آن، این بود که گفت هر کس را از هر جا تو بخواهی،‌ من وکیل خواهم کرد. هرکس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می‌کنم...».[9]


نتیجه این وضعیت آن شد که در انتخابات سال 54، حزب رستاخیز تنها حزبی بود که لیست انتخاباتی می‌داد و از 268 کرسی مجلس شورای ملی و 60 کرسی سنا، 100 درصد منتخبان عضو رستاخیز بودند. از این‌رو بود که‌ سازمان‌ سيا در گزارشی تحقيقاتی كه‌ در مورد ايران‌ تهيه‌ كرده‌ بود نوشت‌: «از زمانی كه‌ شاه‌ به‌ قدرت‌ مطلقه‌ خود دست‌ يافت‌ مجلس‌ حكم‌ مهر پلاستيكی سلطان‌ را پيدا كرد.»


پی‌نوشت‌ها:


1- فرهاد رستمی، خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج1،  1391، ص 28

2- محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، 1376، ص 144

3- مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، علیرضا لایی توانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381، ص 217

4- فرهاد رستمی،پهلوی‌ها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ج 1، پاییز 1384، ص159

5- زهرا صادقی،سیاست‌های صنعتی در دوران رضاشاه (1320-1304)،تهران، انتشارات خجسته، 1387، ص 68

6- جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، به کوشش: یعقوب توکلی، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ، 1376، ص 99

7- اسدالله علم،یادداشتهای اسدالله علم، به کوشش علینقی عالیخانی، تهران، انتشارات کتاب‌سرا، ج 1، چاپ اول، 1371، جلد اول، ص 41

8- حسین فردوست،ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 1، تهران، اطلاعات، 1382، ص 257.

9- علم، همان، ج 5، ص 27.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات