نگاهی به بزرگترین تجمع مردم رفسنجان در عید قربان 1357
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انقلابیون از هر فرصت پیش آمده برای برگزاری
راهپیمایی بهره میگرفتند. عید قربان و رحلت یك عالم بزرگ شهر و تیراندازی به مردم
در هر نقطهای از كشور، موجب دستگیری فعالان و موجب افزایش تظاهرات میشد. در این
تظاهرات، استفاده از مضامین شیعی بیشترین نقش را داشت. تعدادی از كانونهای تجمع نیز
از مساجد به مدارس كشیده شد؛ یعنی همانطوری كه در تظاهرات روز 17 آبان آمد، مردم به
محض بسته دیدن مساجد به مدارس روی آوردند.
بزرگترین تجمع در تاریخ شهر رفسنجان در مراسم نماز عید
قربان متجلی شد. در این مراسم كه به امامت حجتالاسلام هاشمیان در خیابان اقتصاد
برگزار شد مردم روستاهای اطراف نیز حضور داشتند. ایشان در خطبههای نماز سخنان
انقلابی و مهیجی ایراد كردند. هاشمیان در دوران تبعید و دستگیری رهبران پیشین، یعنی
پورمحمدی و ساداتخراسانی، انصافاً جمعیت را خوب اداره میكرد. پس از نماز، مؤمنان
معترض به یك راهپیمایی سی هزار نفری دست زدند كه بدون اغراق این تعداد بیش از 90
درصد جمعیت بالای 15 سال شهر رفسنجان را شامل میشد. البته از بخشها و روستاهای
اطراف نیز مرتباً مردم برای شركت در تظاهرات وارد شهر میشدند.
اتفاق مهم دیگری كه به تداوم راهپیمایی دامن زد، رحلت عالم
ربانی آیتالله شیخمحمدحسین غروی بود. ایشان به دلیل جایگاه معنوی و شخصیت علمی
از احترام والایی برخوردار بود. از شاگردان آخوند خراسانی و سایر علمای بزرگ نجف
بود و بنیانگذار مدرسه علمیه رفسنجان و استاد اكثر روحانیان شهر بود، بنابراین
احتمال اینكه رحلت ایشان، آرام و بیسر و صدا برگزار شود، منتفی بود؛ بهویژه اینكه
شهر روزهای بحرانی و انقلابی را پشت سر میگذاشت و انقلابیون از هر بهانهای برای
تجمع و تظاهرات استفاده میكردند. رحلت ایشان در غروب عید قربان، فعالان را به
تكاپو واداشت.
صاحبان عزا نیز ظاهراً نه تنها از بهرهبرداری سیاسی مراسم
تشییع بیخبر نبودند كه آن را پیشبینی هم میكردند. حجتالاسلام حاج شیخمحمد غروی
در این باره میگوید:
«مرحوم حضرت والد، در راهپیماییها حضور داشتند؛ اگرچه در
اثر كبر سن و ضعف و نقاهت، توان راهپیمایی را نداشتند [از این رو] جناب آقای محمد
احمدی با ماشین خودش [ایشان را] در جلوی جمعیت راهپیمایی میآورد. در واقعه آتشسوزی
و هتك حرمت مسجد جامع كرمان حضرت والد بستری بودند؛ لذا به ایشان گفته نشد. در
غروب عید قربان، دنیا را وداع گفتند و به ملكوت اعلا پیوستند. سه روز قبل از فوت ایشان،
به دلیلی اینجانب احتمال فوت ایشان، را میدادم. با جناب آقای حاج شیخعلی دهخدا
مسئله فوت ایشان را در میان گذاردم و برنامه آتش زدن عرقفروشی محمود تبعیدی را
دقیقاً در نظر گرفتیم كه واقع شد».
به محض انتشار رحلت آیتالله غروی، مراسم تشییع پرشكوهی در
روز یكشنبه 21 آبان برگزار شد. در روزشمار انقلاب آمده است: «دوشنبه 23 آبان به
دنبال انتشار خبر درگذشت آیتالله غروی، حدود 15 هزار تن در محل قطبآباد جمع شدند
و جنازه ایشان را همراه با شعارهای انقلابی تشییع كردند. در خیابان تهران به
مشروبفروشی متعلق به محمود تبعیدی حمله و تمام مشروبها و اثاث آن بیرون ریخته و
مغازه آتش زده شد. در این موقع [مردم به حركت خود ادامه دادند وقتی] بازگشت كردند،
متوجه شدند راه بهوسیله مأموران شهربانی بسته شده است. راهپیمایان از یك خیابان
فرعی به راهپیمایی ادامه دادند و در مقابل مسجد قطبآباد با سخنرانی حجتالاسلام
[محمد] غروی مردم متفرق شدند».
حاج شیخجواد كشمیری این واقعه را از زوایهی دیگری مورد
توجه قرار میدهد و میگوید: «وقتی آیتالله غروی از علمای رفسنجان فوت كرد، ما
وقتی شنیدیم برای شركت در مراسم رفتیم. ایشان از مجتهدین بنام و از شاگردان مرحوم آخوند
و از نجفیهای سابقهدار بود. از مراسم تشییع ایشان خوب بهرهبرداری كردیم. در كل
رفسنجان تعطیل اعلام شد و مراسم تشییع جنازهی ایشان رسماً به تظاهرات علیه رژیم
تبدیل شد و شعار مرگ بر شاه دادند، منتها یك جایی پلیس آمد و جلوگیری كرد. در همین
تشییع جنازه، مردم ریختند به یك شرابفروشی و آنجا را آتش زدند و شیشهها را خرد
كردند. تا قبل از این واقعه، پلیس تا حدودی ملایم بود، امّا پس از این واقعه كمی
سخت گرفت. تصمیم گرفته شد پس از تدفین، در موقع بازگشت به شهر راهپیمایی شود. موقع
بازگشت برای اینكه پلیس مشكلی ایجاد نكند،یكی از علمای شهر به نام آقای سیدجلال
هجری را كه از عالمان بنام و با دستگاه نیز خوب و سیدی محترم و باسابقه و مورد
احترام مردم بود، جلو انداختیم. ساواكیها هم از برخورد با این سیدترس داشتند؛ ایشان
را با یكی دیگر از طلبهها جلوی جمعیت آوردیم. وقتی پلیس جلوی ما را گرفت، گفتیم
ما از تشییع جنازه برمیگردیم و شما حق ندارید برخورد كنید. ما با آنهایی كه شلوغ
میكنند كاری نداریم و به آنها هم گفتهایم شلوغ نكنند و برای اینكه جمعیت را
پراكنده نكنیم، به طور دستهجمعی حركت میكنیم. وقتی نزدیك شهربانی میرسیدیم، به
ما گفتند پس مسیرتان را عوض كنید. گفتیم شما وقتی سر به سر مردم میگذارید، بد میشود؛
میریزند و شلوغ میكنند. بگذارید همینطور با جمعیت برویم و جمعیت به دنبال ما بیایند.
به هر حال ما مسیر خود را عوض كردیم و آنها نیز تیراندازی نكردند تا اینكه به مركز
شهر رسیدیم و دوستان صلاح دیدند مردم پراكنده شود».
آقای حاج سیدعبدالحسین حسینی نیز این واقعه را بیان میكند
و معتقد است: «كه در مسیر رفسنجان به گلزار شهدای فعلی، یك مغازهی عرقفروشی بود
كه صاحب آن فرد كثیفی به اسم محمود لنگ بود. برنامهریزی كردیم كه عرقفروش را آتش
بزنیم. درب مشروبفروشی را كندند. مشروبها را بیرون ریختند و آتش زدند [بعدها]
صاحب مشروبفروشی هم به كمك دولت مغازه را بازسازی و پر از مشروب كرد؛ ولی این دفعه بچهها سر شب
آن را آتش زدند و ساختمان تخریب شد.
منبع: انقلاب اسلامی در رفسنجان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی