طرح آمریکا در خاورمیانه چگونه شکست خورد؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ «افول قدرت آمریکا» موضوعی است که امروز بیش از همیشه نمود عینی پیدا کرده است. دکتر جواد منصوری کارشناس مسائل بینالملل، تحلیل دقیقی از زوال آمریکا در منطقه دارد. بخش دوم گفتگوی دکتر منصوری با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی را در ادامه می خوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در مصاحبه قبلی درباره طرح آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید گفتید. آمریکا برای تحقق اهداف خود چه اقداماتی انجام داد؟
جواد منصوری: بسم الله الرحمن الرحیم. در گفتگوی قبلی اشاره به این مطلب کردیم که آمریکا بعد از فروپاشی شوروی برنامه تک قطبی کردن جهان را دنبال کرد. برای اجرای این طرح و استراتژی، آمریکا اشغال افغانستان را در قرن 21 بعنوان اولین گام در دستور کار خود قرار داد. برای اشغال افغانستان طبیعتا باید یک توجیه و یا مستمسک ارائه میشد. آنها برای اقناع افکار عمومی و همراه کردن دولتهای دیگر باید کار خود را توجیه میکردند. آنها میخواستند در اجرای این طرح بزرگ تنها نباشند و کشورهای دیگر را هم به نوعی با خود همراه کنند. بنا براین یک تشکیلات بنام ائتلاف متحدین آمریکا عبارت از اعضای ناتو و چند کشور دیگر مثل استرلیا ، کانادا تشکیل دادند و به بهانه وقایع 11 سپتامبر به افغانستان حمله کردند.
این حمله چطور صورت گرفت؟
برنامه آمریکا از حمله به افغانستان چه بود؟
جواد منصوری: آمریکاییها وقتی به افغانستان حمله کردند، ابتدا قصد داشتند تا افغانستان را بخشی از خاک خود کنند. اگر این اتفاق میافتاد عملا نمیتوانستیم دیگر تعریف یک حکومت قانونی را درباره افغانستان بکار ببریم. بلکه به یک معنا حرکت آمریکا یک سلطه غیر قانونی بود. در هرحال این اتفاق افتاد و جالب این که آمریکاییها چندی بعد ایران را محور شرارت منطقه معرفی کردند. آمریکاییها با این کار میخواستند این علامت را بدهند که بعد از افغانستان میتواند نوبت ایران باشد! البته خودشان متوجه شدند که حمله به ایران برنامهشان را با شکست مواجه میکند. به همین خاطر تصمیم گرفتند که بعد از افغانستان به عراق بروند.
چرا آمریکایی ها عراق را برای حمله انتخاب کردند؟
جواد منصوری: چون عراق صدام پایگاه ملی و منطقهای نداشت. از طرفی صدام تظاهر میکرد که توانایی دستیابی به بمب اتمی را دارد. او بعد از قطعنامه 598 اقدام اشغال کویت نمود و به نوعی داعیه تصرف در منطقه را داشت. در عین حال هیچ یک از کشورهای منطقه به ظاهر حامی صدام نبودند. لذا آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که میتوانند به راحتی عراق را تصرف نمایند.
توجیه آمریکاییها چه بود؟
جواد منصوری: توجیهشان این بود که عراق پایگاه تروریسم است و همچنین بدنبال دسترسی به سلاح اتمی است و امنیت جهانی را به خطر میاندازد. از طرفی با اشغال کویت آرامش کشورهای منطقه را نیز بر هم زده است. آمریکایی ها به این توجیهات هم اکتفا نکردند و گفتند: صدام یکی از حامیان طالبان است. در حالیکه در دنیا هیچ کسی این حرف را نزده بود و هیچ سندی هم مبنی بر حمایت صدام از طالبان وجود نداشت. آمریکاییها با اینحال روی این فضیه خیلی مانور دادند. بعدها معلوم شد که این حرف آمریکاییها کاملا دورغ است و صدام هیچ گونه ارتباطی با طالبان نداشته. در هر حال آمریکا با این توجیهات عراق را اشغال کرد.
اولین فردی را که پس از سقوط صدام منصوب کردند با عنوان فرماندار آمریکایی عراق خطاب میکردند. تصور امریکاییها این بود که دنیا در برابر این قضیه مخالفتی نمیکند و کشورهای منطقه هم از صدام دلخوش نداشتند و توان مقابله با آمریکا را هم نداشتند بنا بر این دلایل تصور میکردند که بتوانند این مطلب را جا بیندازند. بعد از حدود یکسال متوجه شدند که درمورد این نوع حکومتداری در کشورهای منطقه و سایر کشورها مقاومت وجود دارد. آمریکایی ها همزمان با گذشت سه سال، سه نفر را به عنوان نفر اول تصمیم گیری عراق منصوب کردند. نفر سوم را به دلیل مخالفتها و جوی که علیهشان بود بعنوان سفیر آمریکا در عراق معرفی کردند.
امریکاییها بر این باور بودند که کار ضمیمه شدن عراق به آمریکا تمام است. برنامهای شبیه به هائیتی و فلیپین را برای عراق در سر داشتند. آمریکاییها علیرغم جنایتهای مخوفی که انجام دادند نتوانستند اهدافشان در عراق را پیاده کنند. برای اینکه شکست اهداف آمریکاییها روشن تر شود یکبار دیگر بر میگردم به عقب، عناوین نمایندگان آمریکا در عراق در سال اول فرماندار آمریکایی در عراق، در سال دوم بعنوان نماینده تام الاختیار آمریکا در عراق و در سال سوم سفیر آمریکا در عراق خطاب کردند. هنگامیکه افکار عمومی در سطح منطقه و بینالملل از هدف آمریکاییها در اشغال عراق مطلع شدند موج شدید علیه یکجانبه گرایی آمریکا به راه افتاد.
اصطلاح دیگری که بعد از جنگ عراق با آمریکا بر سر زبانها افتاد واژه «جهانی سازی» بود. آمریکاییها برای خود بعد از فروپاشی شوروی هدف تک ابر قدرتی را ترسیم کرده بودند.آنها با خود گفتند حالا که قرار است ما تک ابرقدرت دنیا باشیم ، باید تمام دنیا را در یک برنامه بیست ساله نه تنها زیر سلطه آمریکا بیاوریم بلکه باید سبک زندگی ، نظام و برنامههایشان هم آمریکایی شود. اسم این برنامه را هم جهانی سازی گذاشتند. برای جهانی سازی حتی نظریه پردازی هم کردند. فوکویاما در آن مقطع نظریهای را بعنوان پایان تاریخ مطرح کرد. فوکویاما در نظریه خود میگوید: دیگر هیچ ایدئولوژی، هیچ فرهنگ، هیچ قدرت دیگری در مقابل نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی نه اعتبار دارد ، نه توان مقاومت دارد و نه میماند؛ بنابراین دنیا دارد به سمت یک حکومت یکپارچه جهانی بنام لیبرال دموکراسی میرود. به همن دلیل اسم نظریهاش را هم پایان تاریخ گذاشت. منظور فوکویاما از پایان تاریخ یعنی اینکه دیگر جنگ و درگیریهای تاریخی تمام شد و دنیا به سمت حکومت واحد تحت رهبری آمریکا حرکت میکند. (آقای فوکویاما اخیرا گفته است که من اشتباه کردم و چنین چیزی امکان پذیر نیست و آمریکا هم توانایی این کار را ندارد.)
در صورت موفقیت در عراق، گزینه بعدی امریکا در منطقه کدام کشور بود؟
جواد منصوری: بعد از تسلط بر عراق زمزمه تسلط بر سوریه را داشتند. البته عدهای در دستگاه حاکمیتی آمریکا نظر به تسلط بر ایران را داشتند. نظر رامسفلد وزیردفاع وقت آمریکا این بود که ما نیروهایمان را متحد کنیم و از طرف دیگر اسرائیل را هم پای کار بیاوریم و به صورت متحد به ایران حمله کنیم. اما آمریکاییها در محاسباتشان به این نتیجه رسیدند که موفق نمی شوند. صحبت بر سر این شده بود که ابتدا دولت سوریه را بگیرند و بعد به سراغ ایران بیایند. در ان مقطع تحرکاتی را علیه سوریه به راه انداختند تا اینکه جنگ 33 روزه لبنان شروع شد. در جنگ 33 روزه نظرشان این بود که ابتدا لبنان را اشغال کنند و بعد از اشغال لبنان به سوریه حمله کنند. اما عملا جنگ 33 روزه کل طرح خاورمیانه جدید آمریکا را به شکست کشاند. وزیر خارجه وقت آمریکا گفت که این جنگ همانند زایمانی است که از دل آن خاورمیانه جدید بوجود میآید. طبیعتا این زایمان همراه با درد و خونریزی خواهد بود.
هنگامیکه جنگ 33 روزه به اتمام رسید تحلیل آمریکا غلط از آب درآمد. وقتی اسرائیل نتوانست لبنان را شکست دهد قطعا قادر به شکست سوریه هم نبود. تقریبا طرح خاورمیانه بزرگ بعد از جنگ 33 روزه متوقف شد. امریکا تمرکز خود را روی افغانستان و عراق گذاشت تا حداقل بتواند این دو کشور را به اضافه کشورهای عرب حاشیهخلیج فارس در اختیار داشته باشد، تا حدودی هم روی همکاری بلند مدت ترکیه هم حساب میکرد.
همانطور که مستحضرید در حال حاضر آمریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده و قصد دارد که عراق را هم تخلیه کند. به نظر شما دلیل این کار آمریکا هزینههای اقتصادی است که متحمل شده یا اینکه دلایل دیگری دارد؟
جواد منصوری: آمریکا چند اشتباه بزرگ را مرتکب شد. یکی از اشتباهات آمریکا این بود که انقلاب اسلامی و پیامدهای آن را در محاسبات خود نادیده گرفت و فکر میکرد دنیا به همان منوال اوایل قرن بیستم است. در صورتی که انقلاب اسلامی تغییرات بنیادینی در دنیا بوجود آورد که آنها نخواستند ببینند. دومی این که روسیه توانست برنامههای طراحی شده آمریکا را در سطح منطقه و سازمانهای بین المللی خنثی کند. از طرفی بین ائتلاف آمریکا و متحدینش اختلاف بوجود آمد. آمریکایی ها قرار بود نفت عراق را ببرند که این خواسته آمریکا مورد قبول شرکایش اعم از فرانسه و انگلستان واقع نشد و تبدیل به عاملی برای اختلافشان هم گردید.
نکته بعدی که باعث شکست سیاستهای امریکا در خاورمیانه شد این بود که آمریکا اصلا فکر نمیکرد مقاومت در منطقه شکل بگیرد. امروز جریان مقاومت در منطقه ما یک واقعیت است. تا کنون تعدادی از معادلات منطقه را برهم زده است و در آینده نیز معادلات زیادی را بر هم خواهد زد. خاورمیانه امروز خاورمیانه بیست سال پیش نیست. تنها افغانستان نیست که دچار تغییر شده بلکه سایر نقاط منطقه در حال تغییر است. امروز آینده اسرائیل بطور جدی زیر سوال است. اسرائیل بیست سال پیش یک ستون محرک آمریکا در منطقه به حساب میآمد. عامل دیگر شکست سیاست های آمریکا در خاورمیانه اوضاع داخلی امریکاست. امروز اوضاع داخلی آمریکا تبدیل به یک بحران برای نظام آمریکا شده است. امروز اوضاع داخلی امریکا بیش از آن چیز که ما فکر میکنیم برای دولت آن کشور مسئله ساز است. بلایای طبیعی مثل طوفانها ، آتشسوزیها و سیل ها بر مشکلات آمریکا افزوده است.
پایان