کد خبر: ۷۳۵۵
دکتر اکبر اشرفی
نگاهی به تاریخچه و عملکرد حزب توده
15 آذر 1362 محاکمه اعضای سازمان مخفی حزب منحله توده در دادگاه انقلاب اسلامی ارتش آغاز شد. حزب توده پس از تشكیل در سالهای آغازین دههی 1320، كمكم فعالیتهای خود را گسترش داد؛ در بهمن 1327 در پی سوءقصد علیه شاه و دستگیریهای گستردهی اعضای آن و نیز خروج برخی از رهبران حزب از كشور، افول آن آغاز شد. به دنبال نهضت ملی نفت، این حزب گاه به مثابه عاملی مخرب و بازدارنده به ایفای نقش پرداخت. عملکرد اعضای حزب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سرانجام دستگیری آنان را در پی داشت. به دنبال اظهارات و اعترافات صریح اعضای بلندپایهی حزب و نیز مستند به اسناد و مدارک به دستآمده از حزب مذكور، اردیبهشت 1362 دادستانی كل انقلاب اسلامی، انحلال حزب توده را به طور رسمی اعلام كرد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- دکتر اکبر اشرفی؛ 15 آذر 1362 محاکمه اعضای سازمان مخفی حزب منحله توده در دادگاه انقلاب اسلامی ارتش آغاز شد. این حزب در سال 1320 پس از استعفای اجباری و تبعید رضاشاه و آغاز دورهی جدیدی در پیدایش احزاب سیاسی در ایران، تأسیس شد. جالب است كه در هنگام تأسیس این حزب، گروهی از اعضای 53 نفر كه از زندان آزاد شده بودند، به سفارت شوروی در ایران مراجعه و فكر تأسیس «حزب كمونیست» را یا سفارتخانه مطرح میكنند كه در كمال ناباوری آنها، با درخواست مذكور از سوی سفارت شوروی مخالفت میشود تا این كه مقامات شوروی با پیدایش حزبی به نام «حزب توده» كه در چارچوب قوانین ایران، حامی قانون اساسی و سلطنت مشروطه فعالیت نماید، موافقت كردند. [1] نفس همین اجازه گرفتن از سفارت شوروی برای تأسیس حزب و عمل كردن بر مبنای نظر آن سفارت، وابستگی ذاتی، فكری و عملی بنیانگذاران حزب توده را به شوروی و مرام ماركسیستی مشخص مینماید، ولی با توجه به شرایط عقیدتی و اجتماعی حاكم بر ایران آنها منافقانه، مصلحت میبینند كه از به كار بردن عنوان «كمونیستی» در حزب خودداری كرده و از عنوان عوامفریبانهی «توده» استفاده كنند.
یكی از نویسندگان، «ترس از روحانیون» را به عنوان یكی از عوامل خودداری حزب توده در كمونیست نامیدن خود مطرح كرده[2] و برگزاری سالگرد دكتر ارانی به شكل مذهبی را نیز در همین راستا قابل تحلیل می داند[3]. در حالیكه ماهیت اصلی این حزب از ابتدا ماركسیستی و كمونیستی بوده است و به این مسئله افرادی مثل كیانوری، ایرج اسكندری اعتراف کرده اند؛ كه به تدریج در طول برگزاری كنگرههای مختلف از سوی حزب، ماهیت ماركسیستی آن نیز به صورت علنی اعلام گردید[4]. به این ترتیب «حزب توده در آغاز، در دههی 1320، بدون آن كه رسماً اعلام كند، استالینیست بود و پس از مرگ استالین و جانشینی خروشچف كه با استالینزدایی در آن كشور همراه شد، حزب توده نیز از جریان ایدئولوژیك حاكم بر شوروی كه میتوان نام خروشچفگرایی را بر آن نهاد، تبعیت كرد.»[5]
به عبارت دیگر، حزب توده از دوگانگی و نفاق حاكم بر ایدئولوژی خود رنج میبرد؛ چرا كه از یك طرف آرمان اصلی آن ایجاد حكومت سوسیالیستی و حاكمیت آموزههای كمونیسم در ایران بود و از سوی دیگر به دلیل اهمیت مذهب در ایران، حزب مذكور خود را مجبور به پیگیری تشكیل حكومت ملی در ایران میدید تا از این طریق بتواند در میان مردم، پایگاهی برای خود ایجاد كند و مورد تنفر مردم، به اتهام وابستگی آن به شوروی قرار نگیرد.
حزب توده پس از تشكیل در سالهای آغازین دههی 1320، كمكم فعالیتهای خود را گسترش داد؛ ولی در بهمن 1327 در پی سوءقصد انجامشده بر ضد شاه در دانشگاه تهران و دستگیریهای گستردهی اعضای آن و نیز خروج برخی از رهبران حزب از كشور، افول آن آغاز شد. در ادامه نیز با اوجگیری نهضت ملی کردن صنعت نفت و طرفداری حزب توده از واگذاری نفت شمال به شوروی، «تقریباً در هیچیك از این تحولات، نقشی نیافت و گاه به مثابه عاملی مخرب و بازدارنده به ایفای نقش پرداخت. در واقع، عامل اصلی از دست دادن جایگاه رهبری سیاسی و اجتماعی حزب توده را به شكست ایدئولوژی برونزای ماركسیستی و انترناسیونالیستی حزب توده... میتوان نسبت داد.»[6]
یكی دیگر از ابعاد سردرگمی ایدئولوژیك حزب توده به دههی 1340 و ماجرای «انقلاب سفید شاه و ملت» باز میگردد. از آن جا كه اكثر اعضای این حزب بر مبنای تحلیل ماركسیستی، شاه را نماینده طبقه فئودال میدانستند، با این كار، رژیم شاه دچار سرگشتگی شد. در سال 1341 روابط رژیم شاه با اتحاد جماهیر شوروی سابق و كشورهای اروپای شرقی بهبود یافت و مطبوعات شوروی همچون مطبوعات جهان غرب از اصلاحات اقتصادی شاه حمایت كردند و در سال 1346، شوروی به ایران اسلحه فروخت. با این اقدامات، حزب توده در تنگنای شرمآوری قرار گرفت؛ چرا كه ناگزیر بود از كمكهای شوروی ستایش كند و تلویحاً بر اصلاحات رژیم صحه بگذارد[7].
احسان طبری یكی از نظریهپردازان اولیه این حزب، مراحل مختلف تحولات حزب توده را به هشت دوره تقسیم كرده است:
«1. از تأسیس تا فرقه دموكرات، 2. از فرقه تا كابینهی قوام، 3. از كابینهی قوام تا ترور شاه، 4. از ترور شاه تا 1330، 5. دوران ملی شدن صنعت نفت، 6. از كودتای 28 مرداد تا متلاشی كامل حزب، 7. دوران فرار از ایران، 8. پس از انقلاب اسلامی از سال 1357 تا 1361.»[8]
طبری در این تقسیمبندی هشتگانه سیر فراز و فرود حزب توده را شرح داده، معتقد است كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز حزب مذكور به استمرار جمهوری اسلامی باور نداشت و بر اساس «اصل معروفی رفتار كرد كه میگوید: مار را به دست دشمن بكوب تا إحدی الحُسنَیین خالی نباشد. یا دشمن ما را نابود میكند، یا خود به دست آنها عقب زده میشود.»[9]
از نظر طبری، دبیركل حزب توده یعنی كیانوری، كه توانسته بود رهبری حزب را از چنگال اسكندری بیرون بكشد، «سازمان مخفی و نظامی را برای ورود در آخرین كارزار آماده میساخت»[10] كه نتیجهی زیركی وی گرفتاری حزب توده و رهبری آن و تمام سازمان مخفی و علنی آن به دست نیروهای جمهوری اسلامی بود. احسان طبری در تحلیل خود از رهبری حزب توده دربارهی نحوهی تعامل با نظام جمهوری اسلامی، از عبارت «فریبكاری» استفاده كرده، چنین عنوان مینماید:
«كیانوری در مكتب لنینیسم عملی، درسهای خود را خوب آموخته بود؛ درآمیختن كار مخفی با كار علنی، اغتنام فرصت برای ربودن پیروزی از چنگ فتح، وارد كردن ضربت نهایی در نهایت غداری و قساوت... در ظاهر، حامی «خط امام» بود. حزبش در رفراندوم جمهوری اسلامی، رأی «آری» داد. حزبش قانون اساسی اسلامی را تأیید كرد؛ حتی از رأی دادن به بنیصدر خودداری ورزید؛ ولی در خفاء با خائنانی مانند ناخدا ملك افضلی و سرهنگ عطاریان و سرهنگ كبیری و سرهنگ آذرفر و دیگران همكاری داشت و فعالیت پرجوش جاسوسی به سود شوروی را رهبری میكرد و تدارك سرنگونی جمهوری اسلامی را میدید.»[11]
شیوهی فریبكارانهی حزب توده در عمل با جمهوری اسلامی عامل اصلی افول آن در جامعه و در نهایت فروپاشی و انحلال آن بوده است. این حزب در ابتدای تأسیس دولت موقت، برخوردی توأم با احتیاط و نرمش با آن داشت، كه با شروع انتقادات امام خمینی (ره) از دولت موقت، حزب توده نیز به دولت موقت و لیبرالها حمله كرد و به گونهای وانمود كرد كه طرفدار خط امام و نیروهای انقلابی است. از سوی دیگر با این كه در انتخابات ریاستجمهوری از بنیصدر حمایت نكرد و خود را در جبههی نیروهای خط امام قرار داد. ولی پس از ریاستجمهوری بنیصدر، با وی رابطهای دوگانه دارد. یعنی هنگامی كه او در اوج قدرت است، نه تنها او را عامل غرب نمیداند، بلكه وی را متعلق به جناح راست یا میانه دموكراسی انقلابی میداند و هنگامی كه شكاف بین نیروهای خط امام با بنیصدر به اوج خود میرسد، حزب توده نیز فرصت را برای مقابله با بنیصدر مناسب میبیند و به شدت از وی انتقاد میكند. از سوی دیگر حزب توده از پیدایش سازمان مجاهدین خلق استقبال كرده و همواره طرح مسئلهی اتحاد بین نیروهای مبارز دارای گرایشهای ماركسیستی را سرلوحهی برنامههای خود قرار میدهد و حتی هنگامی كه در سال 1360 سازمان مذكور دست به ترور انقلابیون و رهبران و مقامات مسئول كشوری میزند، حزب توده صرفاً رهبری آن سازمان را خائن میداند و از شدتعمل جمهوری اسلامی ایران در برخورد با منافقین، انتقاد میكند و به نوعی جذب اعضاء و هواداران سازمان مذكور به حزب توده را در سر میپروراند.
در كنار همهی این فعالیتهای سیاسی حزب یادشده، شبكه وسیع جاسوسی طراحی كرده و طرحهای براندازی جمهوری اسلامی را در فرصت مناسب جستوجو میكند. در پی این تحركات حزب توده، فعالیتهای آن زیر نظر نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی قرار میگیرد و در 17 بهمن 1361 دبیر اول حزب مذكور، نورالدین كیانوری به همراه 40 نفر از اعضای برجستهی آن، كه عناصر كلیدی شبكه جاسوسی شوروی در ایران را تشكیل میدادند، دستگیر شدند و در مرحلهی دوم، در هفتم اردیبهشت 1362، بر اساس اطلاعات جدید به دستآمده از فعالیتها و اعضای آن، تعداد بسیاری از اعضای اصلی و كادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و شهرستانها دستگیر شدند؛ كه انواع سلاحهای جنگی نیز به همراه انواع وسایل مختلف از خانههای مخفی آنان كشف گردید[12].
به دنبال دستگیری سران حزب توده و بازجویی از آنها، اعترافات بسیار مهمی از سوی آنان در تخلف از قوانین كشور، جاسوسی برای كشور بیگانه و خیانت به ایران و جریان سیاسی دیگر صریحاً از رسانهها منتشر شد. نورالدین كیانوری كه دبیر اول كمیتهی مركزی حزب توده بود، در اولین افشاگری تلویزیونی خود، خیانت به جمهوری اسلامی ایران، جاسوسی به نفع شوروی، وابستگی حزب توده به شوروی و ارائهی اطلاعات سیاسیـ نظامی ایران به شوروی، نگهداری سلاح، تشكیل سازمان مخفی، تشكیل شبكه مخفی افسران تودهای در ارتش و جاسوسی نظامی از طریق این شبكه را صریحاً اعلام کرد. همچنین محمدعلی عمویی، عضو هیأت سیاسی و دبیر كمیته مركزی و مسئول روابط عمومی حزب توده، ضمن بیان تخلفات و خیانتهای حزب مذكور، انحلال حزب را اعلام مینماید. او در جمعبندی اعترافات سران حزب توده، در واقع اظهارات آنها را اعلام جرمی علیه حزب از زبان مسئولان آن و دارای بار بسیار سنگین میداند، كه تنها با انحلال حزب و خارج ساختن آن از صحنهی سیاست كشور و رهانیدن جوانان از دام فریبهایشان میتواند پاسخ شایستهی رفتارهای خود را دریافت نماید[13].
به دنبال اظهارات و اعترافات صریح سران و اعضای بلندپایهی حزب توده و نیز مستند به اسناد و مدارك به دستآمده از حزب مذكور، در تاریخ 15 /2 /1362دادستانی كل انقلاب اسلامی، انحلال حزب توده را به طور رسمی اعلام كرد. در این اطلاعیهی دادستانی، پنج مورد از اعمال خیانتبار آن چنین ذكر شده است:
1. جاسوسی به نفع بیگانگان، 2. سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران، 3. رابطه با گروهكهای محارب، 4. اخلال در كارخانجات و مراكز تولیدی و صنعتی كشور، 5. نفوذ در سازمانها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراكز نظامی و انتظامی[14].
همزمان با اعلام انحلال حزب توده از سوی دادستانی كل انقلاب اسلامی، وزارت امور خارجهی جمهوری اسلامی نیز با احضار سفیر اتحاد شوروی به وزارت امور خارجه، طی یادداشتی از سفیر شوروی خواست كه 18 نفر از عناصر وابسته به سفارت، به دلیل انجام اقدامات خلاف ضوابط دیپلماتیك و اصول شناختهشدهی بینالملل و مخل روابط سالم حسن همجواری، حداكثر ظرف مدت 48 ساعت به عنوان عناصر نامطلوب از ایران خارج شوند[15].
به این ترتیب با انحلال حزب تودهی ایران در سال 1362، پروندهی فعالیت سیاسی رسمی یك حزب كمونیست در كشور بسته شد و از طریق كشف شبكهی جاسوسی شوروی در ایران، كه با این حزب در ارتباط بود، ضربهی بسیار محكمی به استعمار سرخ در ایران وارد آمد؛ كه از طریق حزب سیاسی و به ظاهر ایرانی به دنبال پیاده كردن اهداف غیرمشروع خود در ایران بود.
حزب تودهی ایران كه تا زمان انحلال خود، در مواضع رسمی خود، انقلاب اسلامی را به عنوان یك «انقلاب ضد امپریالیستی و مردمی» مورد تجلیل قرار میداد و خود را مدافع نظام جمهوری اسلامی معرفی میكرد، پس از انحلال آن بقایای باقیمانده از حزب مذكور، سیاست دوچهره و ظاهرسازانه خود را كنار گذاشت و به صورت علنی و رسمی در مقابل انقلاب اسلامی موضع گرفت و نظام جمهوری اسلامی را متهم كرد كه به سوی راست گرایش یافته است[16].
البته بقایای حزب منحلهی توده به دلایل مختلف دارای گرایشها و عقائد مختلفی گردیده و در واقع انشعابات متعددی را تجربه كردهاند؛ كه یكی از كارهای مهم آنها پس از انحلال، مبارزهی قلمی و رسانهای آنها بر ضد همدیگر و ایراد اتهام به «رفیق»های سابق خود میباشد، گرچه همهی آنها در ضدیت با جمهوری اسلامی و تمركزشان در خارج از كشور دارای اشتراكنظر هستند، ولی در گرایشهای فكری و استراتژی سیاسی خود دارای تعارضات و اختلافات شدید هستند؛ كه بررسی و مطالعهی این انشعابات و گروههای ماركسیستی زیرمجموعهی آن از حوصلهی این نوشته خارج است.
پینوشت:
1- انور خامهای، فرصت بزرگ از دسترفته، تهران، هفته، 1362، ص 22.
2- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی كاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیرشانهچی، تهران، نشر مركز، 1385، ص 254.
3- پیشین، ص 348.
4- محسن مدیرشانهچی، پنجاه سال فراز و فرود حزب تودهی ایران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، صص 62ـ56.
5- پیشین، ص 63.
6- پیشین، ص 139.
7- بهرام اخوان كاظمی، علل ناكارآمدی احزاب سیاسی در ایران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 140.
8- احسان طبری، كژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب تودهی ایران، تهران، مؤسسهی انتشارات امیركبیر، 1362، صص 41ـ25.
9- پیشین.
10 پیشین.
11- جمعی از پژوهشگران، حزب توده: از شكلگیری تا فروپاشی 1368ـ1320، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 83.
12- پیشین، صص 799ـ350 ؛ مشروح اقدامات و سیر فراز و فرود حزب توده به همراه مصاحبهها و اعترافات مسئولان آن مبنی بر جاسوسی و خیانت به كشور در این منبع آمده است.
13- پیشین، صص 805ـ797.
14- پیشین، ص 806، به نقل از روزنامهی كیهان، 15/2/1362.
15- پیشین، ص 808.
16- نامهی مردم، شمارهی 7، 28/4/63.