ترفند مردم نجفآباد برای فرار از تیغ کشف حجاب / روایتی از آتش زدن چادر بانوان توسط عمّال پهلوی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ فضای سیاسی کشور در زمان رضاشاه متاثر از برنامههایی بود که توسط روشنفکران متجدد برای . این امر فضای بسته و خفقانی را برای مردم به ارمغان آورده بود. یکی از سیاستهای تحمیلی رژیم پهلوی در این دوره، دستور متحدالشکل کردن و امر کشف حجاب بود.
حجتالاسلام و المسلمین یدالله پورهادی از روحانیون مبارز نجفآباد اصفهان، درباره ماجرای کشف حجاب در آن منطقه چنین روایت میکند: از طرف حکومت دستور داده شد که در میان محلهها، افرادی که از نظر ثروت و شهرت شاخص بودند یا سمتی داشتند، گزینش شده و به بخشداری دعوت شوند و ملزم باشند به این که همسرانشان را بدون چادر و روسری از منزل بیرون برند.
در بخشداری، جشنی ترتیب داده میشد که شامل سخنرانی و پذیرایی بود و بعد از پایان جشن، این افراد با همان هیئت ظاهری که در جشن شرکت کرده بودند، به منزل باز میگشتند. هدف از این کار، کاستن عظمت و حرمت حجاب در نظر مردم و شکستن قبح بیحجابی بود. به این ترتیب، پذیرفتن بیحجابی برای عامه مردم که از لحاظ مشاغل اجتماعی و از لحاظ مالی و شخصیتی در رتبه پایینتری قرار داشتند، آسان میشد؛ البته در ابتدا خانوادههایی که به بخشداری دعوت شده بودند؛ در این اندیشه فرو رفتند که این مسئله برایشان لکه ننگی محسوب میشود.
بنابراین بعضی از آنها به جای همسر خود، زنانی از روستا را با خود میبردند و در ازای آن، پولی نیز پرداخت میکردند و در شرایطی که اتومبیل بسیار کم بود، اتومبیلی تهیه میکردند که آنها را از در منزل تا بخشداری ببرند و زن روستایی ناشناس همراه آنها به بخشداری میرفت و با اتومبیل باز میگشت. این مرحله اول کشف حجاب بود.
پس از آن، اعلام کردند هیچ زنی حق ندارد با چادر در کوچه و بازار و خیابان ظاهر شود. بعد از صدور این دستور، بیرون رفتن زنان با چادر به صورت مخفیانه صورت میگرفت و زنانی که برای انجام کارهای ضروری مانند حمام رفتن از خانه بیرون میفتند ( آن زمان در خانهها حمام وجود نداشت و حمامهای عمومی رایج) مورد تعرض مامورین دولتی قرار میگرفتند.
در نجف آباد ماموریت این کار به رفتگرها سپرده شده بود، زیرا هنوز نظمیه و شهربانی در نجف آباد وجود نداشت. رفتگرها در معابر عمومی مخفی میشدند و به محض مشاهده زنان محجبه، یکباره حمله میکردند و چادر را از سر آنان میکشیدند. این خانمها با سر برهنه یا با روسری، خود را به خانه یا یک جای دیگر میرساندند، تا از دست مأمورین نجات یابند.
هر روز هنگام عصر چادرهایی که رفتگرها در طول روز از سر زنان کشیده بودند، در نقاط مختلف شهر به آتش کشیده میشد. من هم در مسیر بازگشت از مدرسه، صحنه سوختن چادرهای رنگارنگ را مشاهده میکردم. تماشای این منظره تا مدتها ادامه داشت. دو نقطهی به آتش کشیدن چادرها که در مسیرم قرار داشت: یکی نزدیک حسینیه، کوچهی شاه، سر سه راهی و دیگری، نزدیک میدان مقابل مسجد جامع فعلی بود.
خاطرهی جالبی که از آن روزها در ذهنم نقش بسته، این است که؛ عصر یک روز، که در منزلمان به طور اتفاقی باز بود، ناگهان زنی با شتاب وارد منزل شد و به سرعت پشت دستگاه کرباس بافی مادرم نشست. پس از آن بلافاصله رفتگری در تعقیب او وارد خانه شد. در این هنگام زن تازه وارد بدون این که دست و پایش را گم کند همان طور که پشت دستگاه کرباس بافی نشسته بود، خطاب به رفتگر گفت: «خدا ذلیل کند این زنهایی که از اطاعت فرمان شاه سرباز میزنند و با چادر به کوچه میآیند، مگر نمیدانند چه فرمان یزدان چه فرمان شاه و شروع به نفرین زنانی کرد که با چادر به خیابان میروند؛ حال آنکه خود او به خاطر داشتن چادر به منزل ما پناه آورده بود. رفتگر هم آن قدر گیج بود که متوجه نشد این همان زن است. زن در حالی که چادرش را محکم به خودش پیچیده و سروصورتش را خوب گرفته بود، با رفتگر صحبت میکرد. رفتگر پرسید. حالا این زن کجاست؟ زن پاسخ داد: خدا ذلیلش کند، از پله ها رفت پشت بام و نمیدانم کجا رفت. برو بالای بام ببین کجا رفته است؟ رفتگر گفت: دیگر لازم نیست، دوباره به دست ما میافتد. این را گفت و از خانه خارج شد.
زن وقتی مطمئن شد، رفتگر رفته است از پشت دستگاه کرباس بافی بلند شد. در این هنگام مادرم که از داخل اتاق ناظر ماجرا بود، از اتاق خارج شد و به تحسین آن زن پرداخت. زن پذیرایی مختصری شد و خانهی ما را ترک کرد.
در ماجرای کشف حجاب، من کسی را ندیدم که با سر برهنه در خیابان ظاهر شود، اما مسؤولان محلی جمع شده و اعلام کرده بودند که همهی زنها باید به یک شکل لباس بپوشند و پالتوهایی بر تن کنند که تا روی پایشان را بپوشاند و یک روسری نیز روی شانه هایشان بیندازند و رنگ آن هم جذاب و زننده نباشد و از جنس کرباس باشد. مردان نیز با پالتو و کلاه شاپو به بازار میرفتند که پدر من نیز یک دست از این لباس را برای رفتن به بازار تهیه کرده بود، اما موقع کار همان لباسهای سابقش را بر تن میکرد.
برنامه کشف حجاب که از سال ۱۳۱۴ شروع شد، تا سال ۱۳۲۰، ادامه داشت، اما اواخر سلطنت رضاخان پیگیری آن از طرف حکومت سست شد و به آن شدت و حدت اول نبود.
منبع: خاطرات حجتالاسلام والمسلمین پورهادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی