تحلیلی بر ناکارآمدی پهلوی دوم

حکومت پهلوی براساس اصولی به مشروعیت رسید که اتکا به آرای مردم در ساختار حاکمیت آن چندان قابل توجه نبوده است، لذا برای دوام، نیازبه کارآمدی داشت. رژیم به دلیل اینکه احساس می‌کرد دربین مردم پایگاه لازم را ندارد به سمت بیگانگان کشیده شد. وابستگی پهلوی به دولت‌های بیگانه و غفلت از مردم، در درازمدت بحث ناکارآمدی رژیم را بیش از پیش نمایان ساخت. بسط روابط وابستگی ازطرق مختلف با درآمدهای بسیار هنگفت نفتی و افزایش درآمد نظامیان به عنوان حافظان تاج و تخت پهلوی، ایجاد روابط پنهان و پیدای تجاری و اقتصادی با مالکانِ کارخانجات و صنایع ازطرف وابستگان رژیم و... نشان داد توده‌ مردم در مناسبات قدرت اقتصادی و سیاسی چندان جایگاه ندارند؛ بنابر این وابسته بودن ساختار قدرت به حاکم و عدم اتکای آن به آرای مردم ازجمله عوامل ناکارآمدی ساختاری رژیم پهلوی محسوب می‌شود.
شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۰
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- دکتر رشید جعفرپور؛ کارآمدی نسبتِ مستقیمی با مشروعیت‌یابی دارد. به تعبیر دیگر هرحکومتی به هرشکل و ساختاری تشکیل شده باشد، اگر کارآمد باشد و توان پاسخ به نیازهای عمومی را داشته باشد، مشروعیت پیدا می‌کند. در این نوع حکومت‌ها فرایند مشروعیت‌یابی فرایندی پسینی است که معمولاً متکی به کارآمدی آن است. برعکس اگر حکومتی مبتنی بر اصول مشروعیت‌بخش به حاکمیت رسیده باشد، اگر درطی زمان ناکارآمد باشد، کم‌کم مشروعیت خویش را ازدست می‌دهد.

حکومت پهلوی براساس اصولی به مشروعیت رسید که رضایت عامه چندان برای آن مهم نبوده و اتکا به آرای مردم در ساختار حاکمیت آن چندان قابل توجه نبوده است، لذا برای دوام، نیازبه کارآمدی داشت. این حکومت ازلحاظ ساختاری، مشروطه‌ سلطنتی بود. در ساختارهای سلطنتی، حاکم یا سلطان، به طور مادام‌العمر برتخت سلطنت می‌نشیند و طوری قانون اساسی را طراحی می‌کند که حکومت در اعقاب او همچنان ادامه پیدا کند. در حکومت پهلوی دوم نیز، طبق قانون اساسی، پادشاهی به اعقاب ذکور پادشاه، محدود شده است. علاوه بر این «سلطانیسم» به عنوان یک شیوه‌ حاکمیتی، عواقبی دارد که کم‌کم حاکمیت را به سمت استبداد و دیکتاتوری پیش می‌برد. حاکم یا سلطان برای اینکه ازلحاظ اجرایی نیز برکل ساختارهای حاکمیتی غلبه پیدا کند، تمام قوا را به خود وابسته می‌کند و افرادی را در مناصب اجرایی می‌گمارد که وابسته به خود او باشند. روابط نَسبی و سببی به شدت در ساختار حاکمیت این‌گونه حکومت‌ها قابل رؤیت است. تعبیر «هزارفامیل» که برای حکومت پهلوی به کار برده‌اند، گویای این رابطه است. ساختار سلطانی و سلطنت در ایران طوری بوده که «در ایران هرکس با هرسابقه‌ طبقاتی و اجتماعی ممکن بود وزیر و صدراعظم (و حتی شاه) شود، هر وزیر و صدراعظم (و حتی شاه) نه مقام که مال و جانش به کلی نابود گردد و دودمانش برای همیشه درنوردد. پدرکشی، پسرکشی، برادرکشی، وزیرکشی و شاه‌کشی رایج در تاریخ ایران نیز ناشیاز این واقعیت‌ها بود، زیراکه برای دردست گرفتن قدرت مآلاً ضابطه‌ای جز خود قدرت وجود نداشت».[1]

وابسته بودن ساختار قدرت به حاکم و عدم اتکای آن به آرای مردم ازجمله عوامل ناکارآمدی ساختاری رژیم پهلوی بود. انباشته‌شدن قدرت دردست حاکم و دربار می‌توانست به راحتی افرادی را درمناصب عالی حکومتی قرار دهد و به سهولت صاحب‌منصبان حکومتی عالی را ازکار برکنار کند. عدم چرخش مناسب قدرت دردست نخبگان و انباشته شدن حاکمیت و قدرت دردست عده‌ای خاص با روابط غیرضابطه‌مند با حاکم و دربار پهلوی، باعث فساد قدرت در دوره‌ی پهلوی شد. از این منظر، به دلیل اینکه حکومت پهلوی احساس می‌کرد دربین مردم پایگاه لازم را ندارد به سمت بیگانگان کشیده شد.[2] حضور بیگانگان در ساختارهای مختلف حاکمیتی ایران و مداخله‌ی صریح در همه‌ی امور باعث شده بود ناکارآمدی رژیم به خوبی نمایان شود. نفوذ بیگانگان در ایران به خصوص آمریکا و انگلیس تاحدی بود که در مهم‌ترین ارکان امنیتی کشور مداخله می‌کردند و در مهم‌ترین امور کشور دخالت و تصمیم می‌گرفتند.

حسین فردوست دررابطه با وقایع روز 15خرداد1342 می‌نویسد:

«در آن زمان، یک مستشار آمریکایی در ساواک بود که در اداره‌کل سوم کار می‌کرد و باهوش‌ترین و مسلط‌ترین هیئت مستشاری آمریکا و ساواک بود. «صبح پانزده خرداد» تا ساعت 5بعدازظهر در دفتر ماند و با کسب اجازه از من اطلاعات واصله را از دفتر دریافت و به سفارت آمریکا ارسال می‌داشت. سفارت، وی را که باهوش‌ترین مأمور آمریکایی در ایران بود به دفتر فرستاده، تا اوضاع را گزارش دهد...»[3]

وابستگی پهلوی به دولت‌های بیگانه، آن را از اتکا به آرای مردم و خود مردم غافل کرده بود. غفلت از مردم و عدم توجه به خواست آنان، می‌توانست زمینه‌ مناسبی برای بی‌توجهی به آنان باشد. درنتیجه‌ی انباشت خواسته‌های مردم درزمینه‌های مختلف رفاهی، فرهنگی، عمرانی، آموزشی و... در درازمدت، بحث ناکارآمدی رژیم پهلوی مطرح شد.

درعین حال، علاوه بر ناکارآمدی ساختاری، از حیث عملکرد رژیم پهلوی در پی آن بود تا با اتکابه درآمد زیاد نفت و دلارهای نفتی و حجم زیاد واردات، رضایت عامه را کسب کند. توفیقی که دولت پهلوی کسب کرده نیز از این راه بود. رشد نسبی درآمد نفت در دهه‌ آخر دولت پهلوی باعث شده بود که صنعت درداخل کشور رشد کند. افزایش کارخانجات و رونق‌گرفتن کارهای صنعتی، موجب جذب بسیاری از افراد در کارخانجات شده بود. این حرکت باعث رها شدن روستاها و کشاورزی شد ولی به هرحال اشتغال شهری و صنعتی گسترش یافت. بعداز کودتای 28مرداد، به دنبال افزایش ثبات سیاسی در ایران، زمینه‌ی لازم برای سرمایه‌گذاری خارجی فراهم شد.

این امر با تصویب قانون جلب و حمایت از سرمایه‌گذاری خارجی در سال 1334، که چارچوب قانونی و بستر مناسب را برای انواع سرمایه‌گذاری‌های خارجی مهیا می‌کرد و همچنین ایجاد روابط حسنه با دولت‌های خارجی، مخصوصاً آمریکا، روند روبه رشدی طی کرد. بیشتر سرمایه‌گذاری‌ها در بخش‌های سودآور و بزرگ‌مقیاس صورت گرفت.

بااین حال مهم‌ترین مشکلات دولت پهلوی یکی وابستگی به نفت بود و دیگری توسعه‌ی صنایع مونتاژ. توسعه‌ صنایع مونتاژ سبب شد که وابستگی اقتصادی ایران به امپریالیسم تشدید گردد و درنتیجه ایران همواره بهغرب وابسته شد. همچنین کارخانه‌های مونتاژ نیازبه حضور کارشناسان خارجی را می‌طلبید، لذا ازاین طریق زمینه‌ لازم برای پی‌گیری منافع سیاسی کشورهای بیگانه فراهم می‌گردید. ایجاد کارخانجات صنعتی، توزیع جمعیت را به نفع شهرها تغییر داد و مهاجرت روستاییان به شهرها را به دنبال داشت. درمجموع، رشد صنعت مونتاژ در ایران باعث تضعیف بخش کشاورزی در ایران، کاهش صادرات، وابستگی به اقتصاد کشورهای قدرتمند، مهاجرت روستاییان و ناهنجاری‌های اجتماعی در شهرها و... را به دنبال داشته است که همه‌ اینها می‌توانست به ناکارآمدی دولت پهلوی بیفزاید.

به طورکلی سه ویژگی استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل‌بودن ملاحظات سیاسی و رؤیاهای بلندپروازانه در برنامه‌های اقتصادی ازجمله عوامل مؤثر بر ناکارآمدی رژیم شاه بوده‌اند.

طبیعی است که ناکارآمدی می‌تواند زمینه‌ مخالفت با رژیم را فراهم آورد. در این ساختار، حکومت پهلوی تلاش می‌کرد برخی را به خود وابسته کند. گروه‌ها و طبقاتی که وابسته می‌شدند و نسبت به سیاست‌های دولت اعتراض نمی‌کردند ازحمایت‌هایی برخوردار می‌گشتند. در این راستا گسترش کارخانجات و افزایش تعداد کارگران و حمایت از آنها قابل ارزیابی است. طبقاتی مثل روحانیت و تاحدودی طبقه‌ی متوسط که از این حمایت‌ها برخوردار نبودند مخالفت می‌کردند و تحرکات مختلفی را علیه دولت صورت می‌دادند.

بسط روابط وابستگی ازطرق مختلف با درآمدهای بسیار هنگفت نفتی و افزایش درآمد نظامیان به عنوان حافظان تاج و تخت پهلوی، ایجاد روابط پنهان و پیدای تجاری و اقتصادی با مالکانِ کارخانجات و صنایع ازطرف وابستگان رژیم، باعث می‌شد نوع روابط نخبگان به خصوص نخبگان اقتصادی و نخبگان سیاسی، که ازطریق روابط اقتصادی و نسبی و سببی به قدرت رسیده‌اند، روابط تابعی باشد. در این راستا نخبگان تلاش می‌کردند که به هر شکل شده تابعیت خود را به قدرت نشان داده و حفظ کنند و توده‌ی مردم که در مناسبات قدرت اقتصادی و سیاسی چندان جایگاه نداشتند برای بقا وابسته به نخبگان بودند.

پی‌نوشت‌ها:

1- محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، تهران، نشر مرکز، 1366، ص8.

2- البته دلایل فراوان دیگری از وابستگی رژیم به بیگانگان است که یکی از آنها مورد نام‌برده‌شده است.

3- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه‌ی اطلاعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، ص514
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات