فراز و فرود زندگی ارتشبد حسین فردوست

وقتی شاه که در 26 دی 1357، برای آخرین بار از ایران خارج شده بود، پس از تسلیم ارتش شاهنشاهی، سقوط دولت محتضر شاپور بختیار و به‌تبع آن، پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، مطلع شد که ارتشبد حسین فردوست، در اعلام بیطرفی و بلکه تسلیم شدنِ ارتش شاهنشاهی به‌‌انقلابیون، نقشی مؤثر ایفا کرده است، سخت ناراحت شد، که گویا انتظار نداشت دوست دوران کودکی و برکشیدهِ دوره طولانی سلطنت او، در فرایندی که به‌سقوط قطعی حکومتِ او منتهی گردیده بود، نقشی ایفا کرده باشد.
سه‌شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - دکتر مظفر شاهدی؛ تصور من این است که هرگاه، در سال‌های پایانی دهه 1360، کتاب دو مجلدی موسوم به «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست»، چاپ و منتشر نمی‌شد،‌ ارتشبد حسین فردوست، در حافظه تاریخ معاصر ایران، نام و نشان قابل اعتنایی پیدا نمی‌کرد. چنان‌که، برخلافِ اکثری از دیگر امرای ارشد ارتش شاهنشاهی پهلوی، طی چندسالهِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، ارتشبد حسین فردوست، هیچ‌گاه، تا آن حد، در ارکان نظام شاهنشاهی پهلوی، مهم و تأثیرگذار، دانسته نشد که حتی به‌جد تحت تعقیب نیروهای انقلاب قرار گرفته و احیاناً پرونده‌ای قضایی برای او تشکیل شود.

به‌دلیل همین گمنامی، ناشناخته‌گی و در سایه بودنِ ارتشبد حسین فردوست (در سال‌های دیرپای حضورش در دربار و ارکان نظام شاهنشاهی پهلوی) بود که، در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بی‌آن‌که از ایران خارج شود، ولو کمی محتاطانه و بی‌سروصدا، در یکی از نقاط تهران زندگی می‌کرد؛ بی‌آن‌که، اقدامی جدی، برای پرداختن به‌او یا حتی دستگیری او صورت بگیرد. تا سرانجام او را، در آبان 1362، دستگیر و بازداشت کردند. اما حتی پس از دستگیری و زندانی شدنِ فردوست هم، اخبار و اطلاعاتی در باره او به‌بیرون درز نکرد و خبررسانی‌های قطره‌چکانی حساب‌شدهِ بعدی هم، چنان‌که باید، نظرها را، نه در داخل کشور و نه در بیرون از کشور، به‌سوی او جلب نکرد. فقط پس از آن‌که، کمی بیش از یک‌سال بعد از درگذشتِ حسین فردوست، کتاب دو مجلدی یادشده (خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، در سال 1367 چاپ و منتشر شد که گاه روایتی سراسر جدید و بدیع و البته بسیار جالب توجه از شئون گوناگون تحولاتِ دوره سلطنتِ شاهان پهلوی ارائه می‌داد، دریچه‌ای جدید پیرامونِ شأن و جایگاهِ بسیار مهمِ فردوست در ارکان حاکمیتِ پهلوی (با محوریتِ دربار و شخص شاه)، در نزد سطوح مختلفِ افکار عمومی ایران و حتی خارج از مرزهای ایران، گشوده شده و به‌سرعت فراگیر شد.

فراز و فرود زندگی ارتشبد حسین فردوست

 

حسین فردوست، در 2 اسفند 1296 در تهران متولد شد و در 28 اردیبهشت 1366 در همین شهر درگذشته در بهشت زهرای تهران به‌خاک سپرده شد. او از همان اوان کودکی بخت آن را پیدا کرده بود تا به‌دربار پهلوی راه یابد و با محمدرضا پهلوی ولیعهد وقت در ارتباط قرار گرفته و چنان‌که خواسته رضاشاه بود در سفر تحصیلی ولیعهد به‌سوئیس، او را همراهی کند؛ بعد هم، فردوست که تحصیلاتش را در رشته نظام ادامه داده بود، در تمام دوره سلطنت محمدرضاشاه پهلوی، به‌یمن همان ارتباطِ نزدیک دیرپایی که با شاه داشت، شأن و جایگاهِ نزدیکش را در دربار و کلیت حاکمیت پهلوی حفظ و بلکه ارتقاء داد.

همان بی‌سروصدایی، وفاداری، رازداری و دوری از جلوه‌گری و جلوه‌فروشی و پرهیزِ از خودنمایی در انظارِ عمومی و حتی در مجامع و نشست‌ها و مسئولیت‌های حاکمیتی و امنیتی، احتمالاً از مهمترین دلایلی بود که محمدرضاشاهِ پهلوی را متقاعد کرد، تا در تمام سال‌های کمابیش طولانی سلطنتِ خود (1320- 1357)، فردوست را، به‌مثابه چشم و گوشی معتمد و در همان حال بی‌آزار، در کنار خود، نگه داشته، به‌او پر و بال بدهد و در سمت‌های عمدتاً اطلاعاتی، امنیتی مرتبطِ با دربار شاهنشاهی، به‌بالاترینِ درجاتِ نظامی ارتقاء دهد.

حسین فردوست، ارتشبد نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی، از سال 1338 که دفتر ویژه اطلاعات، در کنارِ دستِ دفتر شاه در دربار شاهنشاهی، تأسیس شد، تا پایان، در ریاست آن سازمان قرار گرفت که عمده وظیفه آن، تبیین و ارائه حاصلِ جمع و عصارهِ مختصر و مفیدِ منظمِ گزارشات، اطلاعات، اخبار و تحلیل‌های جورواجور و مفصلِ دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی مختلف کشور، به‌شخص شاه بود.

شاه که از جاه‌طلبی‌ها و توطئه‌های سپهبد تیمور بختیار، اولین رئیس ساواک (در سال‌های 1336-1339)، به‌جد، نگران شده بود، وقتی در آستانهِ سال 1340، سرلشکر حسن پاکروان را به‌عنوانِ دومین رئیس ساواک، تعیین کرد، حسین فردوستِ سخت موردِ اعتمادش را هم، به‌عنوان قائم‌مقام ریاست ساواک، به‌او و کلیتِ دولت‌های وقت تحمیل کرد، تا، هم‌زمان با ریاست دفتر ویژه اطلاعات، در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) هم، نقشِ چشم و گوشِ بیدار و البته وفادارِ او را ایفا نماید.

فردوست تا سال 1352، علاوه بر تمامِ دیگر سمت‌های نظامی، امنیتی و اداری خود، این سمتِ قائم‌مقامی ریاست ساواک را هم، حفظ کرد. در سال‌های 1351- 1357، ریاست سازمان بازرسی شاهنشاهی را هم عهده‌دار شد. به‌رغم این‌همه حضور و خدماتِ دیرپای وی، وقتی شاه که در 26 دی 1357، برای آخرین بار از ایران خارج شده بود، پس از تسلیم ارتش شاهنشاهی، سقوط دولت محتضر شاپور بختیار و به‌تبع آن، پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، مطلع شد که ارتشبد حسین فردوست، در اعلام بیطرفی و بلکه تسلیم شدنِ ارتش شاهنشاهی به‌‌انقلابیون، نقشی مؤثر ایفا کرده است، سخت ناراحت شد، که گویا انتظار نداشت دوست دوران کودکی و برکشیدهِ دوره طولانی سلطنت او، در فرایندی که به‌سقوط قطعی حکومتِ او منتهی گردیده بود، نقشی ایفا کرده باشد. شاه و حتی بیشتر از او حامیان حکومت ساقط شده پهلوی، هیچ‌گاه فردوست را نبخشیدند و او را به‌خیانتِ به‌نظام شاهنشاهی پهلوی متهم کردند که گویی او هم در سقوط آن حکومت استبدادگرا و قانون‌ستیز نقشی ایفا کرده بود! که به‌گمانم، گزافه‌گویی‌ای بیش نیست.

فراز و فرود زندگی ارتشبد حسین فردوست

 

البته ارتشبد حسین فردوست در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی با افرادی از انقلابیونِ عمدتاً میانه‌رو که جریان نهضت آزادی ایران و جبهه ملی مهمترین و شناخته‌شده‌ترین آن‌ها بودند تماس‌ها و ارتباطاتی پیدا کرده و بعد از پیروزی انقلاب، در پاره‌ای مسائل، اقدامات، رویه‌ها و سازوکارهای اطلاعاتی و امنیتی همکاری‌هایی می‌کرد و گویا برخی از نیروهای اداره کل ضدجاسوسی ساواک منحله و کسب خبر آن سازمان، با واسطه‌گی و همراهی او با اجزایی از دولت موقت مهندس مهدی بازرگان ارتباط برقرار کرده و از همکاری‌های آنها بهره‌مند بوده‌اند.

احتمالاً همین ارتباطات و آسان‌گیری‌ها و روابط می‌شود گفت، فردوست با دولت بازرگان هم بود که باعث شد او خیلی برای خروج از ایران تلاش نکند و احیاناً بر این باور رسیده بود که دلیلی برای تحت تعقیب قرار گرفتن او از سوی نیروهای انقلابی وجود ندارد؛ که علی‌الظاهر چنین هم شد و هم‌چنان که قبلاً هم اشاره شد، تا اواخر سال 1361 و اوایل سال 1362 مشکل خاصی برای او پیش نیامد. حتی پس از دستگیری و در دوره بازجویی و تنظیم و تدوین خاطرات و یادمانده‌های خود از دوره سلطنت پهلوی، در مجموع، رفتار بدی با او صورت نگرفت و جایی که او نگهداری می‌شد تا اطلاعات و دانسته‌هایش تدوین و تنظیم بشود، قرابت چندانی با زندان نداشت. در آن فاصله، گویا آقایان عبدالله شهبازی و علی ربیعی، نقش مهم و درجه اولی در گفت‌وگوی با حسین فردوست و ویراستاری، تدوین و تنظیم خاطرات و گفته‌های او ایفا کردند؛ هم‌چنان‌که، مجلد دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی هم توسط شهبازی تدوین و تنظیم شده است.

استقبال کم‌نظیر خوانندگان از این کتابِ خاطرات، نشان از آن دارد که، روایت حسین فردوست از مجموعه تحولات و رخدادهای دوره سلطنت دو شاهِ پهلوی، که عرصه‌های گوناگون سیاسی (سیاست و روابط داخلی و خارجی)، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و فرازهایی از زندگی خصوصی خاندان سلطنت و کارگزارانی از حاکمیت پهلوی را در بردارد، از سوی مخاطبان روزافزون و پرشمارِ آن، بس مهم و پراهمیت تلقی شده است؛ که چنین هم هست.

اگرچه افرادی از کارگزاران کشوری و لشکری دوره پهلوی تردید‌هایی به‌محتوای کتاب خاطرات فردوست وارد کرده و نقدهایی بر آن نوشته و منتشر کرده‌اند، با این حال، در میان مخاطبان، نگاه همدلانه و ایجابی به‌این کتاب دو مجلدی خاطرات، به‌مراتب بیش از رویکرد انتقادی و سلبی به‌آن بوده است.  شاید اغراق نباشد اگر ادعا شود با انتشار کتاب خاطرات حسین فردوست بود رویکرد و نگرشی جدی و عمیق‌تر نسبت به‌‌زوایای گوناگونِ تاریخ تحولات ایران در دوره پهلوی شکل گرفته، بسط و گسترش یافت؛ به‌عبارت دقیق‌تر می‌توان، کتاب خاطرات فردوست را اثری دانست که دریچه‌ای نوین و بلکه جریان‌ساز در مسیرِ شناخت و بازاندیشی تاریخ تحولات ایران در دوره سلطنت دو شاهِ پهلوی گشود. تا جایی که، شاید هر گاه کتاب خاطرات حسین فردوست منتشر نمی‌شد برخی از مهمترین سرفصل‌های مهمِ مطالعات تاریخی مربوط به‌آن روزگار هیچگاه، در عرصه تاریخنگاری معاصر ایران، رخ نمی‌گشود.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات