اقدامات رضاخانی در خمین

خاطره‌ی آیت‌الله پسندیده از مجالس اجباری کشف حجاب در خمین

عکس لید
آیت‌الله پسندیده، برادر بزرگ‌تر امام‌خمینی، در خاطرات خود در مورد نحوه‌ی برخورد مأموران و واکنش برخی علماء و خوانین در خصوص کشف حجاب چنین می‌گویند: «در سال ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵، اعظم رکنی، فرماندار گلپایگان و خمین با سلطان مصطفوی کاشانی برای کشف حجاب می‌آمدند و چون روابط ما با حکومت خوب نبود، مأمورین گفتند حکم علیه شما صادر شده و بایستی شما نیز تغییر بدهید و عبا و عمامه را کنار بگذارید.»
پنجشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با تأیید نظر رضاشاه از پاییز ۱۳۰۶، مسئله‌ی تغییر لباس مردان شکل قانونی گرفت و این نخستین قدم جدی رضاشاه برای ورود به دنیای تجدد با تغییر ظاهر مردم بود. از همان روزهای نخستین، صحبت‌ها در مورد حجاب بانوان شروع شد و دولت سعی داشت اذهان مردم را برای پیاده‌سازی این طرح مهم آماده کند؛ تا اینکه در سال ۱۳۱۴، کشف حجاب اجباری شد و عمال پهلوی با اجبار علما و زنان برای برپایی شمجالس کشف حجاب در مناطق شهری و روستایی تلاش می‌کردند.

آیت‌الله پسندیده، برادر بزرگ‌تر امام‌خمینی، در خاطرات خود در مورد نحوه‌ی برخورد مأموران و واکنش برخی علماء و خوانین در خصوص کشف حجاب چنین می‌گویند: «در سال ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵، اعظم رکنی، فرماندار گلپایگان و خمین با سلطان مصطفوی کاشانی برای کشف حجاب می‌آمدند و چون روابط ما با حکومت خوب نبود، مأمورین گفتند حکم علیه شما صادر شده و بایستی شما نیز تغییر بدهید و عبا و عمامه را کنار بگذارید.» در همین زمان، دستگاه حکومت رضاخانی برای تثبیت خود نزد مردم، جشن‌هایی به عنوان کشف حجاب در منزل برگزار می‌کرد. آیت‌الله پسندیده در مورد کشف حجاب در قلعه‌ی محتشم چنین گفته‌است: «همان موقع جلسه‌ی کشف حجاب در منزل مرحوم سالار محتشم (برادر خانم بنده) بر پاشد. من گفتم علما را نمی‌شود به این مجالس برد، علما افراد محترمی هستند. حاکم گفت: چاره‌ای نیست. باید بیایید... من وقتی دیدم وضعیت این‌گونه است، به منزل مرحوم دایی‌ام رفتم. دایی‌ام، آقا میرزا مهدی، خیلی با شهامت بود.

در آن‌جا بودم که مأمورین آمدند و گفتند: بلند شو برویم به جشن کشف حجاب، مرحوم دایی من ساده بود. گفت: قران بیاورید استخاره کنم. گفتم: می‌خواهند شما را به زور ببرند، آن وقت شما می‌خواهی استخاره کنی؟ مأمور گفت: ما دنبال افراد دیگری هم خواهیم رفت، می‌رویم و در بازگشت شما را هم می‌بریم. مأمورین که رفتند به دایی‌ام گفتم: بلند شو خودمان برویم. از کوچه‌ای رفتیم به طرف منزل سالار محتشم. مأمورین در برگشت، دایی‌ام را در منزل نمی‌یابند و دنبال ما می‌گردند. ما در همان کوچه می‌رفتیم که صدای مأموران را شنیدم. می‌گفتند: کجا فرار می‌کنید؟ گفتم: به منزل سالار می‌رویم. آن‌ها برای دایی‌ام پالتو و کلاه آوردند که عبا و عمامه را برداشته و به جای آن بپوشد. هر چه گفتم نکنید این کارها غلط است، ایشان آدم محترمی است، هیچ توجهی نکردند. ما گفتیم ما می‌رویم منزل صادق‌خان شما مأمورین بروید مجلس کشف حجاب، گفتند: نمی‌شود و ما را به زور بردند.

خاطره‌ی آیت‌الله پسندیده از مجالس اجباری کشف حجاب در خمین

وقتی مرحوم دایی‌ام وارد مجلس شد، انواع فحش‌ها را به رضاخان و سالار محتشم داد. در کنار استخر، صندلی چیده و تجار و علماء با کلاه و پالتو نشسته بودند. زن‌ها هم بدون چادر در حالی‌که سر و بدن خود را بسته بودند در آن‌جا حضور داشتند. ما رفتیم بالا به صورتی که جزء افراد حاضر در مجلس نباشیم».

اِعمال برگزاری این مجالس از طرف حکومت برای همه‌ی بزرگان الزامی بود. به گفته‌ی آیت‌الله پسندیده، افسر مأمور اجرای این دستور که از بستگان آقای آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی بود، برای یکی دیگر از برادرهای امام به نام نورالدین، تخفیف قائل شد و با گزارشی دروغ، مبنی براین‌که مجلس کشف حجاب در منزل وی تشکیل شده، این غائله را تا حدی خاتمه داد.

 

نک: رشیدی، احمد و علی میرزائی و سمیرا شفیعی(۱۳۹۹) انقلاب اسلامی در استان مرکزی، ج۱، تهران، نشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

Share this news:
ارسال نظرات