پرونده «عاشورا و انقلاب اسلامی»

آیت‌الله خامنه‌ای و فلسفه‌ی تاریخ شیعی؛ درآمدی بر شناخت نهضت حسینی

عکس لید
آیت‌الله خامنه‌ای در دهه‌ی ۵۰ تلاش کردند یک چارچوب پیشینی برای تحلیل تاریخ از منظر شیعی صورت‌بندی کند. در این صورت‌بندی مؤلفه‌های مختلف هستی، انسان و جامعه از زاویه‌ی نگاه شیعی تحلیل شده و در فهم تاریخ به کار بسته شده است. از همین رو نوع نگاه آیت‌الله خامنه‌ای در مقابل دیدگاه‌هایی قرار دارد که معتقدند برای فهم تاریخ باید از تمام پیش‌فرض‌های هستی‌شناختی و انسان‌شناختی گسست.
سه‌شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نهضت حسینی در سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ یکی از مرکزی‌ترین مؤلفه‌های شیعی بود که متفکران انقلاب اسلامی پیرامون آن به بحث و گفت‌و‌گو با عموم مردم نشستند. از امام خمینی تا شهید مطهری (حماسه‌ی حسینی)، مرحوم شریعتی(حسین وارث آدم)، شهید بهشتی (مبارزه‌ی پیروز) و آیت الله خامنه‌ای (همرزمان حسین) جملگی تلاش داشتند تا از طریق بازخوانی نهضت حسینی، دلالت‌هایی برای زیست انسان امروزی ارائه دهند.

روایت هر کدام از این اندیشمندان از قیام عاشورا در آن سال‌ها، برجستگی‌های خاص خود را دارد؛ به طور مثال امام خمینی نخستین فقیه شیعی بود که با پیوند‌زدن مقامات عالی عرفانی با ظاهر شریعت، وجه جمعی میان مقامات سلوکی و کنش‌های اجتماعی ایجاد می‌کند و قیام در شرایط زوال اسلام را بر همه‌ی قواعد فقهی حاکم می‌نماید. یا شهید مطهری تحریف‌زدایی از قیام عاشورا را روایت کلان خود قرار می‌دهد و مرحوم شریعتی به دنبال روایت مکتبی از عاشورا و خلق مفاهیم اجتماعی است.

در یادداشت "شریعتی و روایت مکتبی از قیام عاشورا" به دو نقطه‌ضعف در تحلیل دکتر شریعتی اشاره شد. نخست اینکه او با چارچوب چپ و مارکسیستی دست به تحلیل نهضت حسینی زده است و جهان را از جامعه بی‌طبقه‌ی ناخودآگاه شروع کرده که ذیل یک جبر تاریخی در نهایت به یک جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی خودآگاه ختم می‌شود. دوم اینکه این پنجره بینشی به قیام عاشورا، یک نگاه آرمان‌گرایانه‌ی غیر قابل دسترس دارد و به جز انقلاب و قیام دائمی، الگویی از جامعه‌ی مطلوب قابل وصول، پیش روی ما قرار نمی‌دهد.

آیت‌الله خامنه‌ای در همان سال‌های آغازین دهه‌ی ۵۰، مجموعه سخنرانی‌هایی را در هیئت انصارالحسین تهران ارائه کرده‌اند که امروز در قالب کتاب همرزمان حسین به چاپ رسیده است. چارچوب اصلی این سخنرانی‌ها دقیقاً جبران‌کننده نقطه‌ ضعف نخست اندیشه‌ی دکتر شریعتی در گفتمان انقلاب اسلامی است. چه اینکه این سخنرانی‌ها از یک روح کلی تبعیت می‌کند که تلاش دارد تا یک فلسفه‌ی تاریخ شیعی برای امام‌پژوهی ارائه دهد.

کما اینکه سخنرانی‌های پس از انتصاب ایشان به رهبری در دهه‌ی ۷۰، (چهار گفتار در تبیین زمینه‌ها، علل و آثار حادثه‌ی عاشورا) به دنبال تصویر ویژگی‌های نظام اسلامی مطلوب و در دسترس است که فقدان دیگر روایت دکتر شریعتی بود. (در یادداشت بعدی بررسی خواهد شد.)

به عقیده‌ی رهبر انقلاب "در روزگاری که پیشرفت‌های فرهنگی فکری عالم مخصوصاً فرهنگ انقلابی جهان، همه جا به اصالت شیعه و واقعیت این آیین و موافقت این آیین با سنت پروردگار در تاریخ و در انسان گواهی می‌دهد در روزگاری که جا دارد انسانیت، سخن امام شیعه را بفهمد و بشناسد ... وقتی بر می‌گردیم به تاریخ صدر اسلام، می‌بینیم چهره‌ی بزرگان این مکتب ناشناخته است. اگر نبود کوشش عده‌ای از بزرگان سلف ما که سخنان این بزرگواران را حفظ کردند، ما امروز از تشیع چیزی در دست نداشتیم."[1]

ایشان در آسیب‌شناسی تاریخ‌نگاری عصر ائمه به این مسئله می‌رسند که روایت تاریخی آن اعصار از نبود نگاه تحلیلی به زیست و زمانه‌ی ائمه‌ی اطهار رنج می‌برد و می‌فرمایند:

"یک چیز براى ما لنگ است و آن این است که ما ا گرچه این بزرگواران را به نام و نشان و منصب شناخته‌ایم، اما زندگی این‌ها براى ما ناشناخته است. بحث ما درباره‌ى این است که زندگی ائمه‌ی معصومین از اهل بیت (علیهم السلام) - همین دوازده نفر معهود - به چه صورت و به چه کیفیتی می‌گذشته است؟ هدف این‌ها چه بوده و برنامه‌هاى این‌ها را چه چیزهایی تشکیل می‌داده؛ و همان‌طورى که دیروز عرض کردم، مناسبات این‌ها اولاً با حکام و قدرت‌های زمان، ثانیاً با مکتب و دین، ثالثاً با مردمانی که پیروشان بوده‌اند. رابعاً با علمایی که هم‌بسته و هم‌مسلک قدرت‌های زمان بوده‌اند، چه بوده است."[2]

این نوع نگاه به تاریخ و عصر ائمه از نظر رهبری دو آورده برای امروز ما دارد. اولاً مایه‌ی درس‌آموزی است تا بتوان اکنون و آینده را با عبرت‌گیری از گذشته بهتر ساخت و ثانیاً حس برانگیخته شدن و گرایش به کنشگری در امتداد تحولات بینشی را در انسان ایجاد می‌کند.[3]به دیگر سخن، پس از فهم هدف امامان و تلاش‌های آنان برای تحقق آن در بطن جامعه، انسان گرایش به او شدن پیدا می‌کند و تلاش می‌کند به سهم خود گام‌هایی در این مسیر بردارد.

ایشان برای ورود به این سطح از تاریخ‌پژوهی یک گام عقب‌تر می‌روند و به بررسی ابعاد اجتماعی امامت در اندیشه‌ی اسلامی می‌پردازند و پس از طرح وجوه مختلف بحث از امامت و پذیرش ضرورت‌های سخن در هر بعد در نهایت بر روی نقش امام معصوم در زندگی و زمانه‌ی انسانی تمرکز می‌کنند.

رهبری در پاسخ به این سؤال که امام در جامعه چه نقشی دارد؟ سخن را از ارسال پیامبران و نقش انبیا در زیست جمعی آغاز می‌کنند و امامان را در امتداد آن‌ها قرار می‌دهند که دو نقش عمده در جامعه را بر عهده دارند؛ اول تبیین و تشریح دین در جامعه و دوم تطبیق ملاک‌های شرعی بر اقتضائات عصری و رهبری جامعه برای حرکت به سمت تعالی.[4]

رهبر انقلاب با ملاک قراردادن هدف امامت و تأسی به روایاتی که این ارواح مقدسه را نور واحد معرفی می‌کند در همان سال‌های دهه‌ی ۵۰، طرح کتاب انسان ۲۵۰ ساله را پی‌ریزی می‌کند.

"ما این یازده امام را یک انسان فرض می‌کنیم - یک انسان ۲۵۰ ساله- برای خاطر اینکه خودشان فرموده‌اند که همه‌ی ما در حکم انسان واحدیم... ملاک وحدت در این‌ها هست و آن، وحدت فکر و وحدت شخصیت است... این‌ها شاخص راه انسانیت‌اند به یک جهت و به یک طرف. بنابراین این‌ها یک انسانند." [5]

ایشان با این نگاه پیشینی که اساساً تمام ائمه را یک انسان واحد تلقی می‌کند، انسانی که به دنبال پیاده‌کردن اسلام در جامعه است، به سراغ تحلیل تاریخ می‌رود و عصر ائمه را در چهار مقطع تاریخی جانمایی می‌کند. دوره‌ی اول، دوران صبر است که از رحلت رسول گرامی اسلام تا زمان حکومت علوی را شامل می‌شود. دوران دوم، دوران حکومت اسلامی است. دوران سوم، دوران ایجاد تشکیلات پنهانی برای قیام است و دوره‌ی چهارم، دوران مبارزه‌ی تشکیلاتی با قدرت‌ها است.

نکته‌ی حائز اهمیت در تحلیل رهبر انقلاب آن است که ایشان براساس این چارچوب مفهومی جمیع امامان شیعه را مبارزان تحقق اسلام در جامعه می‌دانند. به همین جهت در معنای جهاد یک توسعه قائل می‌شوند. به عقیده‌ی رهبری جهاد تنها یک مبارزه مسلحانه نیست بلکه بر حسب شرایط انواع مختلفی از جهاد معنا پیدا می‌کند. چرا که جهاد دفاع از اسلام است در موضعی که دشمن قصد آسیب زدن دارد.

رهبری همین سبک تحلیلی در سخنرانی‌های عاشورای ۵۱ را در درس‌گفتارهای نهج‌البلاغه سال‌های ۵۲ و ۵۳  بسط داده‌اند. ایشان در این درس‌گفتارها نیز یک چارچوب پیشینی کلان را -از ترکیب حقیقت انسان و فطرت، هدف از بعثت انبیا، غرض از امامت در سامان‌بخشی به جامعه‌ی اسلامی- را شکل می‌دهند و سپس براساس آن چارچوب فکری به تحلیل تاریخ زمامداری امیرمؤمنان می‌پردازند.

ماحصل سخن این که آیت‌الله خامنه‌ای در دهه‌ی ۵۰ تلاش کردند یک چارچوب پیشینی برای تحلیل تاریخ از منظر شیعی صورت‌بندی کند. در این صورت‌بندی مؤلفه‌های مختلف هستی، انسان و جامعه از زاویه‌ی نگاه شیعی تحلیل شده و در فهم تاریخ به کار بسته شده است. از همین رو نوع نگاه آیت‌الله خامنه‌ای در مقابل دیدگاه‌هایی قرار دارد که معتقدند برای فهم تاریخ باید از تمام پیش‌فرض‌های هستی‌شناختی و انسان‌شناختی گسست.

البته باید توجه داشت که میان امتداد مبانی در فهم تاریخ و روایت ایدئولوژیک از تاریخ تفاوت وجود دارد و عدم التفات به این تمایز سبب خلط‌های فراوانی شده است. به طور مثال زمانی که از حرکت جهان به سمت تعالی سخن گفته می‌شود، معنای این گزاره آن نیست که یک نگاه خطی به تاریخ داشت و تمام نقاط افول جوامع بشری در تاریخ را انکار کرد یا زمانی که وجود فطرت الهی در انسان اثبات می‌شود، هیچ الزامی وجود ندارد که انسان بر خلاف این فطرت عمل نکند تا مجبور شود که دست به تحریف تاریخ زند. نهایت کلام این‌که بخش عمده‌ی قرائت‌های ایدئولوژیک از تاریخ به سبب عدم فهم دقیق مبانی نگاه تاریخی اسلامی است، نه تلازم میان نگاه پیشینی و قرائت ایدئولوژیک.

پی‌نوشت:

[1] همرزمان حسین: ۵۷

[2] همان: ۲۷

[3] همان: ۲۸ - ۳۴

[4] همان: ۷۳ - ۷۷

[5] همان: ۶۰

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات