کد خبر: ۹۲۹۵
۱۸ شهریور | سالروز آغاز اعتصابات سراسری شرکت نفت
زمینخوردن سلطنت پهلوی با اعتصابات شرکت نفت
از ۱۸ شهریور سال۵۷، یک روز بعد از جمعهی سیاه، صدها نفر از کارگران و کارکنان صنعت نفت پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. دو روز بعد کارگران و کارکنان پالایشگاههای تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز نیز همچون پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. این اعتصابها که همزمان با سایر اعتصابهای کارگری بود، بر شدت بحران سیاسی رژیم شاه افزود. اعتصاب محدود به شهرهای یاد شده نشد و در کرمانشاه نیز کارکنان شرکت ملی نفت نیز دست به اعتصاب زدند. همچنین از آنجا که قرارداد ارائهی خدمات شرکت خدمات نفتی OSCO که با کنسرسیوم و شرکت ملی نفت ایران در مرداد ۱۳۵۷ منعقد شده بود، به زمان انقضای خود رسیده بود، بحثهای فراوانی دربارهی انعقاد قرارداد جدید مطرح بود؛ کارکنان ایرانی، خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کاری خود بودند.اما دولت بدون توجه به خواستههای کارگران ایرانی، در مذاکرات خود با کنسرسیوم خواستههای آنان را در نظر نمیگرفت که منجر به دامنزدن به این اعتصابات شده بود.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ به دنبال اعلام دکترین گوام در سال ۱۳۴۸ که در چهارچوب شکلگیری یک حلقه از کشورهای متحد آمریکا برای همکاری در جهت مقابله با توسعهی کمونیسم بود، ایران و پهلوی دوم، نقشی مهم را برای تأمین منافع دنیای غرب در یکی از مهمترین مناطق جهان یعنی خاورمیانه به دست آورد. در این ارتباط در سال ۱۳۵۱ نیکسون به همراه کیسینجر به تهران سفر کرد. در این سفر یک قرارداد مهم خرید تسلیحات نظامی بین ایران و آمریکا منعقد گردید که مدت قرارداد تا سال ۱۳۵۷ تعیین شده بود.[1] با افزایش قیمت نفت خام از سالهای ۵۳-۱۳۵۲ پهلوی دوم تسلیحات بیشتری را از آمریکا خریداری کرد. بین سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ پهلوی دوم ۱۷ میلیارد دلار اسلحهی مدرن از شرکتهای بزرگ اسلحهسازی آمریکا خریداری کرد. [2] هنگامی که جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا رسید علیرغم اتخاذ سیاست حقوق بشر و ایجاد فشار بر روی حکومتهای مستبد جهان سومی طرفدار آمریکا، برای تعدیل سیاسی در داخل کشورهای تحت نفوذ خود مانند ایران، فروش تسلیحات پیشرفته و مدرن در حجم بسیار بالا را ادامه داد. به همین منظور «سایروس ونس»، وزیر امور خارجهی کارتر، سفری خاص را به تهران، برای تعیین نحوهی ادامهی فروش جنگافزارهای آمریکایی به ایران انجام داد. در این دوره، آمریکا بیش از ۱۱ میلیارد دلار اسلحه به ایران فروخت.[3]
ناتوانی تکنسینهای ایرانی و افزایش اعزام مستشاران نظامی امریکا به ایران
واشنگتن تا به آن حد در فروش تسلیحات به ایران و مسلحکردن پهلوی دوم پیش رفت که با فروش ۱۶۰ فروند هواپیمای پیشرفتهی ۱۶-F به ایران به ارزش ۳/۴ میلیارد دلار موافقت کرد. پنتاگون موافقت کرد که یک نمونه از جتهای جنگندهی پیشرفتهی آمریکا را قبل از استفاده در نیروی دریایی آمریکا به ایران بفروشد. همه چیز حکایت از توانایی خرید ایران و اطمینان از ادامهی وظیفه و مسئولیت پهلوی دوم در تأمین منافع غرب داشت. در کنار خرید تسلیحات مدرن، اعزام مستشاران نظامی آمریکا به ایران نیز افزایش یافت. از آنجا که بافت ارتش ایران مدرن نبود و نظامیان ایران چگونگی استفاده از این تجهیزات را نمیدانستند، با افزایش خریدهای نظامی از آمریکا، حضور نظامیان و تکنسینهای نظامی آمریکایی و دیگر کشورهای غربی در ایران افزایش یافت. در سال ۱۳۵۶، تعداد مستشاران نظامی آمریکا در ایران به بیش از ۳۰ هزار نفر رسید و قرار بود که تا پایان دههی ۵۰ شمسی این تعداد به ۵۰ هزار نفر بالغ شود.[4] این در حالی بود که بیش از چهل شرکت تولیدکنندهی تسلیحات نظامی و ارائهدهندهی خدمات مربوط طرفهای قرارداد با ایران بودند. دستمزد دریافتی تمام این مستشاران، بیش از دو برابر دریافتی آنها در کشور متبوع خود بود. پهلوی دوم این امکانات فراوان را با صدور نفت خام و درآمد سرشار آن تأمین میکرد.
تأمین امنیت خلیج فارس به بهانهی واقعی
حفظ امنیت خلیج فارس به دست محمدرضا شاه، و یا به عبارتی تأمین منافع غرب در این منطقهی حساس جهان، تنها به دلیل حضور ارتش سرخ شوروی در شمال ایران نبود. آنچه خلیج فارس را برای غرب، مهم و استراتژیک کرده بود، ذخایر عظیم نفت خام بود. در کنار استفاده از نفت خام منطقه آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی غرب برای کشورهای خلیج فارس اهمیتی دیگرقائل بودند. افزایش قیمت نفت خام در سال ۱۳۵۲ باعث شد تا درآمد شرکتهای نفتی این کشورها به چند برابر افزایش پیدا کند و در نتیجه قدرت خرید آنها بالا رود.[5] از آنجا که تفکر توسعه و استفادهی بهینه از درآمدهای ناشی از صدور نفت خام در این کشورها وجود نداشت، تمام سیاستهای مالی این کشورها به طور عمده در راستای واردات کالاهای مصرفی طراحی گردید؛ بنابراین این کشورها به بازارهای ثروتمند و مطمئنی برای کالاهای مصرفی تولیدشده در کشورهای صنعتی دنیای سرمایهداری تبدیل شدند. در این چهارچوب بود که امنیت حکومتهای نفتی، از دید دولتمردان آمریکایی امری استراتژیک بود و در راستای منافع ملی آنها و دیگر کشورهای غربی قرار داشت. هیچ حکومتی به اندازهی محمدرضا شاه، در امر کمک به حاکمیت این حکومتهای نفتی، نقش ایفا نکرد. اعزام نیروهای نظامی ایران به عمان، برای سرکوب حرکت تجزیه طلبانهی ظفار به همین منظور صورت گرفت.[6]
بنابراین، درآمدهای نفتی ایران نه تنها بازاری مطمئن برای تسلیحات آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی در منطقه و سپری دفاعی در مقابل شوروی ایجاد کرد، بلکه بستر امنیتی لازم برای گسترش بازار کالاهای غیرنظامی دنیای صنعتی را در منطقه آماده ساخت. آمارها مؤید این است که صادرات غیرنظامی آمریکا به منطقه از ۱/۲ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۱ به ۱۰ میلیارد دلار در زمان انقلاب اسلامی ایران رسید. [7]به این دلیل ادامهی حاکمیت پهلوی دوم در تهران برای آمریکا و دنیای غرب یک موضوع استراتژیک بود؛ اما اگر محمدرضا شاه نمیتوانست نفت صادر کند، تمام این حلقهها از یکدیگر گسسته میشد و غرب میبایست راه چارهی دیگری بیندیشد. روی کارآمدن شاهپور بختیار، خروج محمدرضا شاه از ایران و آمدن ژنرال هایزر همه در راستای یافتن راهحل و انتخابی دیگر برای مقابله با نابودی مشروعیت سیاسی رژیم پهلوی دوم در ایران بود. کیسینجر در سال ۱۳۵۵ به دلایل زیر، ایران را برای آمریکا مهم میدانست:
۱. ایران حامی تمامی سیاستهای آمریکا در منطقه است.
۲. ایران بزرگترین تولیدکنندهی نفت خام در خاورمیانه است.
۳. ایران برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، نه تنها با اسرائیل در جنگ نیست، بلکه از هر لحاظ از آن رژیم حمایت میکند و نفت را تأمین میکند.
۴. ایران در تحریم نفتی کشورهای عرب تولید کنندهی نفت شرکت نکرد.[8]
عمدهی تلاشهای محمدرضاشاه، در راستای تأمین منافع غرب در منطقه از راه افزایش توان نظامی ایران ممکن بود. بنابراین با افزایش درآمد نفتی ایران به دلیل افزایش قیمت نفت در اوایل دههی ۵۰ شمسی، پهلوی دوم قادر شد تا از لحاظ تجهیزات و آموزش ارتش، ایران را به سطحی به مراتب بالاتر از سطح ارتشهای کشورهای همسایه به استثنای شوروی برساند.[9] این خواستهی پهلوی دوم در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون و به دنبال شکست آمریکا در ویتنام با استراتژی منطقهای واشنگتن منطبق گردید. در نهایت پهلوی دوم با اتکا به درآمدهای نفتی موفق شد تا مدرنترین ابزار نظامی ممکن برای یک کشور جهان سومی را خریداری کرده و در اختیار ارتش بگذارد. بسیاری از کارشناسان مسائل ایران اعتقاد دارند که اصرار پهلوی دوم در افزایش و سپس حفظ قیمت بالای نفت در سالهای دههی ۱۳۵۰، به دلیل آرزوی او برای افزایش قدرت نظامی کشور بوده است. [10] هنگامی که ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه، در سال ۱۳۵۳ و به دنبال افزایش قیمت نفت به ویلای شخصی پهلوی دوم در سوئیس رفت و از او خواست که در راستای جلوگیری از افزایش قیمت نفت به کشورهای صنعتی کمک کند، محمد رضا شاه چنین گفت:
«ما به این پول نفت احتیاج داریم. طولانیترین مرز ما با کشور شوروی است؛ من برای دفاع از این مرزها نمیتوانم روی هیچکس حساب کنم. آمریکاییها به ما میگویند اگر خطر متوجه کشور باشد به کمک ما خواهند آمد، اما من باور نمیکنم آنها به خاطر ما از خطر یک جنگ اتمی استقبال کنند من میخواهم ایران را به سومین قدرت نظامی جهان تبدیل نمایم»[11]!!
محمدرضا شاه در سفر خود به آمریکا، خواهان برداشتن محدودیت فروش تسلیحات پیشرفتهی امریکایی به ایران شد که رئیس جمهور آمریکا موافقت کرد.[12] نکتهی جالب این است که پنتاگون وزارت دفاع آمریکا در آن سالها اعتمادی به بقا و یا رفتار پهلوی دوم نداشت. آنها به رئیس جمهور آمریکا توصیه میکردند که محدودیتهای ارسال تسلیحات پیشرفته را به ایران لغو نکند؛[13]تا درآمدزایی برای امریکا وجود داشته باشد. وزارت دفاع کیسینجر مشاور امنیتی نیکسون در حاشیهی یادداشت پنتاگون از فروش تسلیحات به ایران حمایت میکند. در سال ۱۳۵۱ هنگامی که کیسینجر از سفر مسکو که با شوروی در مسائل کاهش تسلیحات اتمی مذاکره کرده بود ـ به تهران آمد به پهلوی دوم گفت که آمریکا به درخواستهای خرید تسلیحاتی ایران، پاسخ مساعد خواهد داد. بعدها او در کتاب سالهای کاخ سفید، استدلال خود را برای اجرای این سیاست چنین بیان میکند: «شاه به خوبی میتوانست خلاء حاصل از خروج نیروهای انگلیسی را از منطقهی خلیج فارس پر کند و در برابر تحرکات عناصر افراطی و رادیکال و عوامل شوروی در منطقه بایستد. شاه از ما کمک نظامی بلاعوض نمیخواست و هزینههای مربوط به خرید اسلحه و تجهیز نیروهای نظامی خود را از محل درآمد نفت تأمین میکرد؛ برای آمریکا چه بهتر از این که نه فقط برای منافع حیاتی خود در خلیج فارس کمترین هزینهای از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی نمیپرداخت بلکه تولیدات کارخانههای اسلحهسازی خود را هم به قیمت خوب میفروخت.[14] با این شرح و تفسیر مشخص است که اعتصابات کارکنان شرکت نفت چهطور در پیشبرد انقلاب مؤثر واقع شد و کارگران صنعت نفت توانستند شریان اصلی خرید تسلیحات نظامی امریکا را قطع کنند و درآمدزایی کلان امریکا و غرب را از این راه عقیم کنند. هر چند که ایران نیز به دلیل عدم استفاده از مهندسی معکوس در تسلیحات نظامی و وجود مستشاران خارجی از دستیابی به فنون تسلیحات نظامی عملاً ناکام بودند.
لازم به ذکر است تمامی منابع ذکر شدهی ذیل برگرفته از : تائب، سعید (۱۳۸۲) از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی است.
[1]. آقایی، داوود ( ۱۳۷۴) آمریکا و رخداد انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر: بینا، صص ۲۷۳- ۲۶۱
[2] . همان
[3] . تائب، سعید (۱۳۸۲) ازاعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص ۱۱۷
[4] . آقایی، همان، ص ۱۱۹
[5]. Fred Halliday , Arabia Without Sultans, penguin Books, 1974, p. 17
[6].Ibid,p.32
[7]. آقایی، همان، ص ۲۶۶
[8] . همان، ۲۶۷
[9] . تائب، ص ۱۲۰
[10] . تائب، سعید ( ۱۳۷۹) شرایط بینالمللی و انقلاب اسلامی ایران، قم، بینا، صص ۱۵۷-۱۳۱
[11] . ارسطو،عبدالکریم (1374) نظام سیاسی پهلوی و انقلاب اسلامی، قم، بینا،صص ۲۲۵-۲۱۵
[12] .همان
[13]. حشمت زاده، محمد باقر ( ۱۳۷۴) نقش اعتصاب صنعت نفت و تحریم صادرات در مرحلهی پیروزی انقلاب اسلامی، قم، بینا،
[14] . طلوعی، محمود ( ۱۳۷۰) داستان انقلاب تهران، تهران، نشر: علمی ، ص ۲۳۲