تحلیل مؤسس فرهنگستان علوم اسلامی از فوت آیت‌الله طالقانی

سیدمنیرالدین حسینی شیرازی: طالقانی مردم را می‌شوراند!

عکس لید
سید منیرالدین هاشمی: آیت‌الله طالقانی سعی می‌کرد هیجان‌های مجلس [خبرگان] را وارد جامعه کند و به سطح توده‌ی مردم بکشاند؛ اگر رشته‌ی حیات ایشان نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند.
دوشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۴
پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید منیرالدین حسینی هاشمی فرزند سید نورالدین حسینی شیرازی (از مراجع دینی سرشناس شیعه که مرجعیت او در استان‌های جنوبی بود) متولد ۱۳۲۴ بود. منیرالدین در ۱۲ سالگی پدر را از دست داد و اصلی‌ترین دغدغه‌اش در نوجوانی و جوانی بازخوانی و فکر‌کردن و بازگو‌نمودن مطالب و مباحث پدرش سید نورالدین شیرازی، از میان سه کتاب منتشر شده از پدرش یعنی «سالنامه‌ی حزب برادران (چاپ ۱۳۲۹)»، «کسرِ کسروی» «اسلام و جهان امروز» بود. او سپس به حوزه‌ی علمیه‌ی قم رفت و از درس آیت الله حسین نوری همدانی، شیخ مرتضی حائری (فرزند شیخ عبدالکریم حائری یزدی) و درس خارج سیدحسین بروجردی استفاده کرد. با آغاز نهضت امام خمینی به شیراز بازگشت تا مبارزات شیراز را قوت بخشد. با صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی امام خمینی (ره) مجوز فعالیت‌های او برای تأسیس یک آکادمی برای تولید اقتصاد متناسب با انقلاب اسلامی آغاز شد که منجر به تولید روش علوم اسلامی گردید. او در سال ۱۳۵۹ دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را بنیان نهاد تا به تولید مقدمات علوم اسلامی بپردازند و در نهایت موفق شد در پایان دهه‌ی ۶۰، اندیشه‌ی فلسفی جدیدی با عنوان «فلسفه‌ی نظام ولایت» بر مبنای اصالت فاعلیت بنیان نهد و تا اسفند ۱۳۷۹ که در سن ۵۵ سالگی درگذشت بدان مشغول بود. متن حاضر خاطره‌ای‌ست از او درباب شرایط و احوال انقلابیون پس از شنیدن خبر فوت مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی، که به خوبی نشان‌دهنده‌ی فضای فکری و نوع نگرش خاص سیدمنیرالدین هاشمی نسبت به تحولات تاریخ انقلاب اسلامی است.
مرحوم سید منیرالدین حسینی، از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی، در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیت‌الله طالقانی گفته است: «رحلت ایشان برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگ‌مرد، برکاتی به همراه داشت.» در خاطرات سید منیرالدین حسینی که از اعضای فعال مجلس خبرگان قانون اساسی به‌ویژه در بحث‌های مربوط به ولایت فقیه بود، به مخالفت‌های کسانی مانند حجتی کرمانی، بنی‌صدر و دیگران با اصل ولایت فقیه اشاره شده. به روایت او حجتی کرمانی خطاب به منیرالدین گفته است: «تو می‌خواهی استبداد سیاه را بار دیگر بر این کشور حاکم کنی.» در ادامه منیرالدین می‌گوید: «از دیگر مخالفان صاحب‌نام می‌توان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیت‌الله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحث‌های آن، «در قید حیات بودند، شاید به سختی می‌شد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه‌ی کار آیت‌الله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی می‌کرد هیجان‌های مجلس را وارد جامعه کند و به سطح توده‌ی مردم بکشاند.»
در ادامه به سخنانی از آیت‌الله طالقانی در آخرین خطبه‌ی نماز جمعه پیش از درگذشتش اشاره کرده است و نوشته که آیت‌الله طالقانی گفته: «حضرات در حال دوختن قبایی هستند که برازنده‌ی قد و قامت خودشان باشد.» 
درگذشت آیت‌الله طالقانی، خوش‌موقع یا بدموقع؟ روایتی عجیب از برکات یک مرگ!
آیت‌الله طالقانی بر فعالیت شورایی و حضور مردم در قدرت تأكید داشت و در آخرین خطبه‌اش در ١۶ شهریور ۵٨ نیز روی همین موضوع دست گذاشت:
«صدها بار من گفتم که مسئله‌ی شورا از اساسی‌ترین مسئله [مسائل] اسلامی است، حتی به پیغمبرش با آن عظمت می‌گوید با این مردم مشورت کن، به این‌ها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه این‌که نکردند، می‌دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می‌کنند، در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا این‌که می‌توانند؟ نه، این اصل اسلامیه. یعنی همه‌ی مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان... شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده‌ی مردم مطرح می‌کنید؟ بیایید در مجلس خبرگان! می‌گویم بین موکلین شما من مطرح می‌کنم، این‌ها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشه‌ها، بدبختی‌ها، ناراحتی‌ها، عقب‌ماندگی‌های این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجات‌بخش و حیات‌بخش اسلامی. امیدواریم که همه‌ی ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروه‌خواهی، فرصت‌طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده‌ی دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج‌کشیده‌ها، با محروم‌ها هم‌صدا بشویم.»
منیرالدین نگران بود كه طالقانی سایر بحث‌ها را نیز به میان مردم بكشد و پس از اشاره به حمله‌ی طالقانی به مجلس خبرگان در آخرین خطبه‌ی او گفته است: «برداشت من این است که اگر رشته‌ی حیات ایشان نمی‌گسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه می‌کشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی می‌شوراند. البته آن مرحوم در مبارزاتش عنصر مخلصی بود ولی در عین حال زمینه ای داشت که باعث می شد افراد ناپاک نیز بر گردش حلقه بزنند. حتی به گونه ای بود که در مجلس خبرگان وقتی جلسات به پایان می رسید، هواداران مجاهدین خلق و نهضتی ها و جبهه ملی ها و روشن فکران مختلف با آرم ها و آرمان های مختلف، ایشان را دوره می کردند و از در مجلس بیرون می بردند. حتی ما وقتی با ایشان حرفی داشتیم یا می خواستیم وقت بگیریم و ایشان را روشن کنیم این امکان برایمان فراهم نبود.»
 
منبع: خاطرات سید منیرالدین حسینی شیرازی منتشر شده توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات